کتاب چشم
نویسنده:ولادیمیر ناباکوف
مترجم:محمدعلی مهماننوازان
انتشارات:انتشارات مروارید
دستهبندی:
امتیاز:
از ۱۵ رأیخواندن نظرات
۳٫۵
(۱۵)
خواندن نظراتمعرفی کتاب چشم
ولادیمیر ناباکوف (۱۹۷۷-۱۸۹۹) نویسنده روستبار امریکایی است.
ناباکوف «چشم» را در ۱۹۳۰ نوشته است؛ زمانی که لنین مرده و جنگ داخلی در روسیه جریان دارد.
«چشم» درباره یک معلم سرخانه روسی است که به آلمان مهاجرت کرده.
«اسموروف» شخصیت اصلی داستان در پایان رابطه کسالتبارش با «ماتیلدا» دست به خودکشی میزند.
فصل اول رمان همین جا تمام میشود بدون اینکه ما اطلاعی از پایان ماجرا داشته باشیم. در فصل دوم با روایت گمگشتگی فردی روبه رو هستیم که در گوشه گوشه هستی به دنبال پیدا کردن خودش میگردد.
«اسموروف» شخصیتی بیگانه با اجتماع و اطرافیانش است. روابطش به نتیجه نمیرسد و در همه آنها نوعی بیماری به چشم میخورد.
پرداخت به زوایای پنهان روان شخصیتها، گمگشتگی هویت، تنهایی و بیمعنایی از درون مایههای اصلی این اثراست.
در بخشی از فصل دوم راوی «اسمروف» را چنین توصیف میکند : « مصمم شدم که اسمورف واقعی را کشف کنم. تا آنجای کار پی برده بودم که او شخصیتی چند بعدی دارد. درواقع نسبت به محیط رنگ عوض میکرد و گاهی سیمایی سرد و بی روح و گاه چهرهای متفاوت و پر حرارت از خود بروز میداد. کمکم داشت از این بازی خوشم میآمد. شخصا اسمورف را به دور از هرگونه شور و احساسی نظاره میکردم. پیشداوری اولیه که عملا به سود او بود، حالا به کنجکاوی صرف تبدیل شده بود. به هر حال من هیجانی را تجربه میکردم که برایم تازگی داشت».
بابام هیچ وقت کسی را نکشت
ژان لویی فورنیه
صخره برایتونگراهام گرین
ولادکارلوس فوئنتس
امواج سرخآنتوان چخوف
زندگی و زمانهی مایکل. کجی. ام کوئتزی
همچنان به هیچ وجهساموئل بکت
مالون میمیردساموئل بکت
سه سالآنتوان چخوف
رَنت (زندگینامه شفاهی باستر کیسی)چاک پالانیک
داستانی مرموزگابریل گارسیا مارکز
پدرو پاراموخوآن رولفو
از آنجا که ایستاده بودم چه دیدمآرتوش بوداقیان
ژنرال در هزارتوی خودگابریل گارسیا مارکز
بازگشت به دریاچه ژنوهاینریش بل
گورستان پراگاومبرتو اکو
نویسندهی پشت پردهفیلیپ راث
ابداع مورلآدلفو بیوئی کاسارس
خاطرات پس از مرگ براس کوباسماشادو دِ آسیس
سنتائورجان آپدایک
حجم
۸۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۰۶ صفحه
حجم
۸۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۱۰۶ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۴۰,۰۰۰۲۰%
تومان
نظرات کاربران
ناباکوف رو دوست دارم. چون در انتهای داستانهاش همیشه آدم رو شگفت زده میکنه. ولی در قیاس با سایر رمانهای ناباکوف، این کتاب متوسط به حساب میاد.
متن غیر روان و گیج کننده
چه شروع کلاسیک محشری! دوباره شیرینیِ اون فضای بالزارکی رمانهای قرن نوزده برام زنده شد! عالیه!
کتاب گنگو مبهم بود. با اینکه من این نویسنده علاقه دارم، ار متن داستان از فصل دوم نانفهومبود و برای همین ادامه ندادم
خوب بود ولی ترجمه جالب نبود.
بعنپان داستانی که بخواین یکی دو روزه تموم شه و خوشخوان باشه خوبه...