دانلود و خرید کتاب دیکته و زاویه غلامحسین ساعدی
تصویر جلد کتاب دیکته و زاویه

کتاب دیکته و زاویه

انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۱۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب دیکته و زاویه

کتاب حاضر، مشتمل بر دو نمایشنامه از غلام‌حسین ساعدی، نویسنده معروف ایرانی با عنوان‌های «دیکته» و «زاویه» است. نویسنده با درک خاصی از شخصیت‌های روان‌پریش و آشفته ذهن و کشف دردها و آسیب‌های روحی آنان، توانست به‌خوبی از این کاراکترها در داستان‌های خود بهره گیرد. فضای داستان‌ها و نمایشنامه‌های وی آکنده از درهم‌آمیختگی کابوس و واقعیت است که فضایی وهمناک به آثارش می‌دهد. در نمایشنامه دیکته می‌خوانیم: «خب، خب، خب. مثل‌اینکه نوبت شماس. بسیار خب، امیدوارم که خوب، خیلی خوب از عهده امتحان برآیی. پیش ما و پیش دیگران و پیش خودت حتی روسفید باشی». غلام‌حسین ساعدی در (۱۳۱۴) در تبریز دیده به جهان گشود ، او با نام مستعار گوهر مراد بیشتر آثار نمایشی خود را به چاپ سپرد. در دانشگاه ‌های تبریز و تهران پزشکی و روان‌پزشکی خواند. با درک خاصی از شخصیت‌های روان‌پریش و آشفته ذهن و کشف دردها و آسیب‌های روانی آنان، توانست به خوبی از این کارکترها در داستانهای خود بهره‌گیرد. فضای داستانها و نمایشنامه‌هایش آکنده از درهم آمیختگی کابوس و واقعیت است که فضایی وهمناک به آثارش می‌دهد. اولین مجموعه داستانش در (۱۳۲۹) به نام شب نشینی باشکوه منتشر شد. در مجموعه داستان به هم پیوسته عزاداران بیل (۱۳۴۲)، توپ و ترس و لرز (۱۳۴۶) از بدویت جغرافیایی برای ترسیم فضایی شگفتی آفرین و ترسناک به خوبی بهره می‌جوید. ساعدی در ۱۳۶۴ در فرانسه در گذشت و در جوار صادق هدایت به خاک سپرده شد.
معرفی نویسنده
عکس غلامحسین ساعدی
غلامحسین ساعدی
ایرانی | تولد ۱۳۱۴ - درگذشت ۱۳۶۴

غلامحسین ساعدی (۱۳۱۴ - ۱۳۶۴ )، معروف به گوهر مراد، از نویسندگان معاصر ایرانی است. او در نوجوانی به سازمان جوانان فرقه دموکرات آذربایجان پیوست و در هفده سالگی مسئولیت انتشار روزنامه‌های «فریاد»، «صعود» و «جوانان آذربایجان» را بر عهده گرفت.

Ardalan
۱۳۹۸/۰۸/۲۹

بیش از هر چیز برای من یادآور پرندگویی های فلسفی بکت است که بومی شده. دیکته رو دوست داشتم و زاویه رو دوست تر. چه شخصیت های ابزوردی که همه با هم مخالف. چقدر جذاب شروع و پایانش که رفتگری

- بیشتر
علیرضا
۱۴۰۲/۰۱/۲۵

فیلم کوتاه «دو با دو» حدس میزنم از روی این نمایشنامه اقتباس شده.

P.H
۱۳۹۵/۰۹/۱۳

خوب بود

matsinn
۱۴۰۰/۰۶/۱۶

نمایشنامه زاویه منو یاد کلاب هاوس انداخت :))

راقم این سطور
۱۳۹۴/۰۵/۰۶

عالی

مهسا مهری
۱۴۰۲/۰۹/۲۴

این کتاب شامل دو نمایشنامه‌ی درجه یک با فضای سیاسی اجتماعی با قلم جناب ساعدی، برای همین امروز هست. کوتاه، مفید، قابل تامل و خیلی ملموس. نمایشنامه‌ی دیکته من رو یاد فیلم «دو با دو» انداخت.

Hepatitis G
۱۴۰۲/۰۳/۱۴

دیکته و زاویه؛ دونمایشنامه کوتاه و روان از غلامحسین ساعدی هستند که به نقد خفقان اجتماعی و سیاسی و گروه‌های مختلف مردم به ویژه روشنفکران می‌پردازد‌. نکته مورد علاقمه من در این اثر این است که مفاهیم ساختگی جز ایمان

- بیشتر
mahdi
۱۳۹۸/۰۹/۰۵

‌سلام من سال هاست بیکار و‌ بی پولم کلی هم کتاب کسب و کار خریدم به امید کار و پول اما هیچ فایده نداره واقعا داغون و خیلی شدم هیچ کسم کمکم نکرده کاش کمی پول داشتم وضعیتم این طوری

- بیشتر
فيلسوف: شماها چرا متوجه نيستين؟ وقت داره تلف می‌شه. همه: (خوشحال) چه خوب! چه خوب! چه خوب! فيلسوف: تأسف داره آقايون، تأسف داره. مرد سبيل‌دار: تأسف نداره آقا، تأسف نداره. فيلسوف: وقت چيز باارزشيه. مرد سبيل‌دار: وقت چيز مزخرفيه. فيلسوف: وقت را نبايد تلف کرد. مرد سبيل‌دار: بايد تلف کرد. فيلسوف: نبايد کرد. مرد سبيل‌دار: بايد کرد. فيلسوف: وقت طلاست. مرد سبيل‌دار: وقت هواست. فيلسوف: وقت جواهره. مرد سبيل‌دار: وقت آبه. فيلسوف: وقت عزيز است، نبايد تلف کرد. مرد سبيل‌دار: وقت خربزه است، بايد خورد و عرق کرد.
kazem1
پيرزن: دلم براتون می‌سوزه. شماها هميشه دست و پا می‌زنين، می‌خوايين کاری بکنين، ولی نمی‌تونين. به خودتون می‌پيچين، يقه همديگرو می‌گيرين، به سر و کله هم می‌زنين. دلم براتون می‌سوزه. شماها حرف می‌زنين، و فقط برای همديگه حرف می‌زنين. يک چيز سنگين رو همه‌تونه. شماها خلاصی ندارين، زورتون به کسی نمی‌رسه. دست‌های بسته، و دورتادور سيم خاردار. دلم براتون می‌سوزه. دلم خيلی براتون می‌سوزه.
Amir Roghani
معلم: من آنچه را می‌گويم تو بايد بنويسی. محصل: من آنچه را که اعتقاد ندارم نمی‌نويسم.
علی دائمی
محصل: نه‌خير، اميد تنها راه‌نجات من نيست. معلم: است. محصل: نه‌خير، نيست. معلم: است. محصل: نيست.
Hepatitis G
مرد عينکی: (به شاعر.) چه کارش داری؟ شاعر: برای چی عکس منو گرفت؟ مرد عينکی: خوب کرد، خيلی هم کار خوبی کرد. شاعر: من دلم نمی‌خواد عکس منو بگيره. مرد عينکی: می‌خواستی نری اون بالا. شاعر: من اين حقو دارم. مرد عينکی: اينم اون حقو داره. شاعر: به چه دليل؟ مرد عينکی: وقتی يکی می‌ره اون بالا، می‌شه بهش اعتراض کرد، فحش داد، يا براش کف زد و تشويقش کرد و ماچش کرد و يا عکسشو گرفت.
kazem1
پيرزن: تو شعورت نمی‌رسه که اين چيزارو بفهمی. فيلسوف: تو خودت نمی‌فهمی؟ می‌دونی مؤمن يعنی کی؟ پيرزن: يعنی پفيوزی مثل تو که يه زنجيرو بچسبه و ديگه رها نکنه.
Hepatitis G
چرا از من می‌ترسين؟ (کليشه‌وار) آيا می‌ترسيد که وجدان خفته شما رو بيدار کنم؟
setimodr25
حوصله کن، تحمل داشته باش، هميشه که نبايد دنبال سير کردن شکم رفت، به هرحال آدمی به غذای روحی هم احتياج داره.
setimodr25
کاينات آن‌چنان وسيع و گسترده‌س که هيچ‌کدام از ماها بال پشه‌ای هم نيستيم. شماها مرگ يادتون رفته.
setimodr25
من آنچه را که اعتقاد ندارم نمی‌نويسم.
سپیده اسکندری

حجم

۳۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۳۵٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۳۸,۰۰۰
تومان