
کتاب ارباب دشت گوهران
معرفی کتاب ارباب دشت گوهران
کتاب ارباب دشت گوهران نوشتهٔ «علی خدامی» را نشر نگاه منتشر کرده است. این اثر در قالب داستان بلند، روایتی از زندگی و مناسبات اجتماعی و عاشقانه در روستاهای ایران در دههٔ ۱۳۳۰ را به تصویر میکشد. داستان حول محور شخصیت «آقا سالار» و ماجرای عاشقشدن او به دختری چوپانزاده است که واکنشهای مختلفی را در میان خانواده، اهالی دشت و بزرگان روستا برمیانگیزد. این داستان، روابط خانوادگی، کشمکشهای طبقاتی و سنتهای اجتماعی را بازتاب داده است. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب ارباب دشت گوهران اثر علی خدامی
داستان بلند «ارباب دشت گوهران»، زندگی و مناسبات اجتماعی در دشت گوهران را روایت میکند. داستان در دههٔ ۱۳۳۰ میگذرد و با محوریت شخصیت «آقا سالار» و خانوادهٔ او به موضوعاتی همچون عشق، قدرت، سنت و کشمکشهای طبقاتی پرداخته است. «علی خدامی»، نویسندهٔ این داستان بلند، فضای روستا و روابط میان ارباب و رعیت و نقش زنان و مردان در جامعهٔ سنتی را به تصویر کشیده است. داستان با طنز، تلخی و گاه اغراقهای روایی همراه است و شخصیتها هر یک نمایندهٔ بخشی از جامعهٔ روستایی هستند. این داستان بلند با تمرکز بر یک ماجرای عاشقانه و پیامدهای اجتماعی آن، تصویری از فرازونشیبهای زندگی در روستا و تأثیر سنتها و باورهای جمعی بر سرنوشت افراد را ارائه داده است.
خلاصه داستان ارباب دشت گوهران
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان با خبر عاشقشدن «آقا سالار»، ارباب مقتدر دشت به دختری چوپانزاده به نام «شقایق» آغاز میشود. این خبر مثل بمبی در روستا میترکد و واکنشهای متفاوتی را در میان خانواده و اهالی دشت برمیانگیزد. «بیبی طاووس»، همسر سالخوردهٔ آقاسالار و دخترانش تلاش میکنند او را از تصمیمش منصرف کنند، اما آقاسالار بر عشق خود پافشاری میکند. خانوادهٔ شقایق با خواستگاری آقاسالار مخالفت میکنند. پدر شقایق شرطی عجیب میگذارد؛ او فقط در صورت معاوضهٔ دختر با دختر حاضر به ازدواج است. این شرط، کشمکشهای تازهای میان دو خانواده و بزرگان روستا ایجاد میکند. در ادامه، ماجرا به درگیریهای قبیلهای و رقابتهای قدرت میان آبادیهای مختلف کشیده میشود. گروههایی برای حمایت یا مقابله با این وصلت شکل میگیرند و حوادثی چون حمله به دامها، آتشزدن کاهدانها و زدوخوردهای خونین رخ میدهد. در این میان، شخصیتهایی چون «یارقلی»، «خاله جمیله» و «کاید غلامشاه» هریک نقشهایی کلیدی در پیشبرد داستان و ایجاد تعادل یا بحران دارند. این اثر با طنز، تلخی و جزئینگری، مناسبات قدرت، عشق، سنت و مقاومت در برابر تغییر را به تصویر میکشد.
چرا باید کتاب ارباب دشت گوهران را بخوانیم؟
این کتاب با پرداختن به زندگی روستایی و مناسبات پیچیدهٔ اجتماعی، تصویری زنده و ملموس از جامعهای سنتی ارائه میدهد که در آن عشق، قدرت، سنت و مقاومت در برابر تغییر در هم تنیدهاند. روایت پرجزئیات و شخصیتپردازیهای دقیق، خواننده را به دل رویدادها و کشمکشهای روستا میبرد. «ارباب دشت گوهران» نهتنها داستانی دربارهٔ یک عشق نامتعارف است، بلکه بازتابی از ساختارهای قدرت، نقش زنان و مردان و تأثیر باورهای جمعی بر سرنوشت افراد را نشان میدهد. خواندن این کتاب فرصتی است برای آشنایی با لایههای پنهان زندگی روستایی و درک تضادهای میان سنت و خواست فردی.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب به علاقهمندان ادبیات داستانی اجتماعی، دوستداران روایتهای روستایی و کسانی که به بررسی مناسبات قدرت، سنت و عشق در بستر جامعهٔ ایرانی علاقه دارند، پیشنهاد میشود؛ همچنین این داستان بلند میتواند برای کسانی که دغدغهٔ شناخت فرهنگ و زندگی روستایی ایران را دارند، جذاب و آموزنده باشد.
بخشی از کتاب ارباب دشت گوهران
«سال ۱۳۴۰
(آجان لطیف) شهر را پشت سر گذاشت. پانزده کیلومتر یک نفس رکاب زد. به پای گرگ تپه رسید. مانند آهو از تپه بالا کشید. مقابل خانۀ خداداد از دو چرخه پیاده شد و زنگ دوچرخه اش را به صدا در آورد. کودکان گرگ تپه از خانهها بیرون ریختند و دورش جمع شدند. پشت سر کودکان دخترها و زنها و پیرزنها از خانهها خارج شدند. خاله گلتاج آهسته خندید و به آجان لطیف خوش آمد گفت:
_ آجان لطیف به گرگ تپه خوش اومدی. دلمون برات تنگ شده بود. خوب شد که اومدی.
خاله گلبانو و صنوبر هم به او خوش آمد گفتند. خاله گلتاج تعارف کرد. آجان لطیف با دوچرخه اش وارد خانۀ فراخ خداداد شد. دوچرخه اش را به دیوار تکیه داد، کلاهش را از سر برداشت، کیفش را به شانۀ دیگرش انداخت، عرقش را پاک کرد، لبخند شیرینی زد و پشت سر خاله گلتاج وارد اتاق خاله گلتاج شد. پشت سرشان خاله گلبانو و گوهر و زرافشان و صنوبر وارد اتاق شدند. اتاق ظرفیت زیادی نداشت. جواهر گلیم بزرگی زیر سابات حصیری انداخت. آجان لطیف و زنها از اتاق خارج شدند و روی گلیم نشستند. آجان لطیف خندید و گفت:
_ حالا خوبه. هوای بیرون بهتره. تشکر میکنم بانوی گرامی.»
حجم
۳۸۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۵۲۶ صفحه
حجم
۳۸۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۵۲۶ صفحه