دانلود و خرید کتاب یک عضو غیر وابسته هاروکی موراکامی ترجمه نیلوفر شریفی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب یک عضو غیر وابسته اثر هاروکی موراکامی

کتاب یک عضو غیر وابسته

معرفی کتاب یک عضو غیر وابسته

کتاب «یک عضو غیروابسته» دو داستان از نویسنده نام‌دار و محبوب ژاپنی، هاروکی موراکامی (-۱۹۴۹) دارد. موراکامی، با تحقیق و پژوهش در زمینه‌ی ادبیات غرب آثار چشمگیری در کارنامه‌اش دارد که تاکنون به ۸۰ زبان دنیا ترجمه شده‌اند و می‌توان گفت محبوبیتش در ایران به دلیل سبک نوشتاری اوست. موراکامی از آن دسته نویسندگانی است که با رفتار ساده‌اش در زبان توانسته از فراز روایت‌های خویش به گستره‌ای از نویسش برسد که امروزه میان مخاطبان اغلب کشورها به نویسنده‌ای محبوب بدل شود. او در آفرینه‌های خود با تخیل و نگاهی رازآلود و ایجاد موقعیت‌های طنز و دیالوگ‌های دیالکتیکی در صدد ایجاد فضای سوررئال است. موراکامی در داستان «یک عضو غیروابسته» بر خلاف برخی تصورات عمومی نشان می‌دهد که مردها با آن جسم تنومند نیز می‌توانند آسیب‌پذیر باشند و چطور می‌توانند سال‌های متمادی با خاطره‌ای دور در برابر ناملایمات زندگی روزگار بگذرانند؛ زیرا در فرهنگ زناشویی کشور ژاپن از دیرباز رسم بر آن است چنانچه زن و مردی از یکدیگر جدا شوند، حتی اگر پای بچه‌ای در میان باشد، دیگر حق ندارند به یکدیگر نزدیک شوند؛ حتی اگر از کرده‌ی خویش نادم و سرخورده باشند. ازاین‌رو موراکامی از یک جهت با نگاهی انتقادی این فرایند را واکاوی می‌کند.. داستان دوم این کتاب«شهرزاد» نام دارد. بخشی از داستان « یک عضو غیر وابسته»: اتفاقی که در زندگی دکترتوکای در فواصل زمانی معین رخ می‌داد، به‌هم خوردن نامزدی‌هایش بود. لحظه‌ای فرا می‌رسید که نامزد جوان دکترتوکای به او می‌گفت: «خیلی متأسفم، دیگه نمی‌تونیم همدیگه رو ببینیم. من فکر می‌کنم نمی‌تونیم با هم خوشبخت شیم و تصمیم گرفتم با کس دیگه‌ای ازدواج کنم. اختلاف سنی و فکری ما زیاده.» و دکترتوکای با شنیدن چنین حرف‌هایی از روی تأسف لبخندی تلخ می‌زد. تأسف‌آور هم بود، اما چه می‌شد کرد! در چنین شرایطی دکترتوکای به خواسته‌ی آنان احترام می‌گذاشت. سپس هدیه‌ای گران‌قیمت می‌خرید و همراه کارت پستالی مزین به تبریک و آرزوی موفقیت به دیدار آن زوج خوشبخت می‌رفت. «از صمیم قلبم برایتان آرزوی خوشبختی دارم، خانم زیبا و هوشمندی چون شما لیاقت خوشبخت‌بودن را دارد...» و البته منظورش عمیقاً نیز همین بود.
معرفی نویسنده
عکس هاروکی موراکامی
هاروکی موراکامی

هاروکی موراکامی در ۱۲ ژانویه سال ۱۹۴۹ میلادی در توکیوی ژاپن چشم به جهان گشود. پدر و مادر او، هر دو معلم بودند و در مدارس مختلف، ادبیات ژاپنی تدریس می‌کردند. پدرِ هاروکی از سربازان جنگ دوم امپراتوری ژاپن و چین بود و در طی این درگیری‌ها به‌شدت دچار جراحت شده بود. موراکامی بعدها در مقاله‌ای به نام از «پدرم که حرف می‌زنم از چه حرف می‌زنم» بیان کرد که آسیب‌های وارده بر پدرش در زندگی او تأثیر به‌سزایی داشته است.

نظرات کاربران

امين نصر
۱۳۹۷/۰۸/۱۳

منم یک ستاره میدم چون نمیدونم تا کی میخوان ۳ تا مجموعه داستان موراکامی رو به صورت تک داستان، دو داستان یا چند داستان ترکیب و چاپ کنن. اسم این کار کتاب سازیه و شاید از نظر حقوقی در ایران

- بیشتر
Mohammad
۱۴۰۱/۰۸/۳۰

(۸-۳۱-[۲۰۸]) موراکامی در این کتاب با نثری ساده و روان، به کندوکاو و بررسی مفهوم عشق پرداخته؛ من فکر میکنم یکی از ویژگی هایی که اکثر کتاب های موراکامی داره اینه که مرز بین خیال و واقعیت رو از میان برداشته

- بیشتر
Dentist
۱۳۹۸/۰۳/۰۵

دو داستان کوتاه از موراکامی نازنین.. «یک عضو غیر وابسته»: دکتر توکای مرد محافظه کاریه که همیشه روابطی با حدود مشخص و محدود داشته. خیلی اتفاقی عاشق یه زن متاهل میشه و روند زندگیش واسه همیشه عوض میشه.. «شهرزاد»: هابارا مرد تنهاییه

- بیشتر
Mary gholami
۱۴۰۰/۰۸/۱۴

خوب بود

نهال احمدی
۱۴۰۲/۰۲/۰۶

من بخاطر این ترجمه یک ستاره میدم، بعضی جملات کتاب بطور واضح بازبینی نشده و بنظر میاد که زحمتی برای ویراستاری نکشیده باشند البته یک دلیل دیگه میتونه این باشه که کتاب از زبان اصلی(ژاپنی) ترجمه نشده بلکه از نسخه‌ی ترجمه‌ی

- بیشتر
کاربر ۳۳۲۶۷۶۴
۱۴۰۱/۱۱/۰۶

کتابهای موراکانی را دوست دارم ،هر کدام برای خود رازی است تا بازش نکنی .نمیدانی

Mehrab •
۱۳۹۹/۰۱/۰۹

قشنگ بود و متحیر کننده مثل سایر کارهای هاروکی!

Golnaz
۱۳۹۹/۰۳/۲۹

هر دو داستان خیلی معمولی بودن. در‌ون مایه جذابی نداشت به نظرم و مفهوم خاصی و منتقل نمیکرد. صرفا یک رمان بود.

Ali Lotfi
۱۳۹۶/۱۲/۱۶

نخوندم اما بنظرم خوبه‌.😁

بریده‌هایی از کتاب
مشاهده همه (۱۶)
هیچ‌وقت نه آدم کاملی بودم نه آدم کاملی شدم؛ این درد بزرگیه و چقدر دیر فهمیدم!
Mohammad
تمام چیزهایی که تا حالا برام لذت‌بخش بودن، دیگه به‌نظرم خسته‌کننده و مسخره‌ان
Mohammad
سپس مثالی زد تا منظورش را برایم توضیح بدهد: «مثل این می‌مونه که یه آقای محترمی دری رو باز می‌کنه، می‌بینه یه نفر داره لباس می‌پوشه، سریعاً عذرخواهی می‌کنه و می‌گه: ᾿ببخشید مادام҅ و سریعاً در رو می‌بنده. این آدم مؤدبه... اما اون که سیاستمداره همون‌طور که در رو می‌بنده می‌گه: ᾿ببخشید موسیو҅ ...
Shadi
بگو تابه‌حال شده سعی کنی کسی رو زیادی دوست نداشته باشی؟ مثلاً پیش خودت فکر کنی اصلاً خوب نیست اون رو دوست داشته باشی.
i._.shayan
آدم‌هایی که از عشق خالص، عشق پاک و عشق به معنای واقعی حتی یه لقمه نون هم از گلوشون پایین نره و به‌همین‌خاطر هم بمیرن وجود ندارن. شما این جور فکر نمی‌کنین؟»
Shadi
یکی از دلایلش اینه که نمی‌تونم توی وجودش نقاط منفی زیادی کشف کنم. یه دلیل دیگه‌ش هم اینه که تازه اگر هم بتونم چیزی رو پیدا کنم که منفی باشه دقیقاً از همون نقاط منفی برام جذاب‌تر می‌شه. حس می‌کنم همون نقاط ضعف بیشتر دارن به سمت اون جذبم می‌کنن. اون‌وقته که قدرت تشخیصم رو از دست می‌دم
i._.shayan
دکترتوکای عقیده داشت می‌توان با پول کافی و عمل جراحی، چهره‌ی زنان را به هر شکلی که بخواهند زیبا کرد، اما توانایی فکری، زیرکی، هوشمندی و شخصیت آنان را هرگز.
farnaz Pursmaily
اگه کسی رو خیلی دوست داشته باشم، درد بیشتری رو حس می‌کنم و دیگه قلبم نمی‌تونه این درد رو تحمل کنه. دیگه کشش رو ندارم، برای همین هم سعی می‌کنم دیگه کسی رو زیادی دوست نداشته باشم
farnaz Pursmaily
«این‌طور که من از حرف‌هات متوجه شدم تو از یه طرف به‌شدت سعی می‌کنی اون رو بیش از اندازه دوست نداشته باشی، از طرفی هم تعلق خاطرت به اون بیشتر و بیشتر می‌شه؛ اون‌قدر شدید که می‌ترسی اون رو از دست بدی. درسته؟» گفت: «آره، درست متوجه شدی. تو خودت شاهدی که چطور عواطف و احساسات من همین الان هم با هم کشمکش دارن. انگار دارم خودم رو از وسط نصف می‌کنم. گیر کردم بین دو احساس متضاد و هم‌زمان. منطقی‌ش هم همینه که هرقدر هم تلاش می‌کنم نمی‌تونم ازش متنفر باشم تا شاید بتونم کمتر دوستش داشته باشم. چاره‌ی دیگه‌ای هم ندارم، من واقعاً و عمیقاً نمی‌خوام اون رو از دست بدم. اگه یه همچین اتفاقی بیفته، شک ندارم خودم خودم رو گم‌وگور می‌کنم.»
leoread
اما الان کاملاً فرق داره. وقتی به این زن فکر می‌کنم قلبم درد می‌گیره و دیگه توان این رو ندارم که بخوام به کس دیگه‌ای فکر کنم. من دیگه الان یه آدم عاقل و بالغم و اون هم همین‌طور، و هردومون با هم رابطه‌ی عاطفی داریم، اما نمی‌دونم چرا این‌طوری دیوانه شدم. اگه بیشتر از این بخوام بهش فکر کنم، سلامتی‌م هم به خطر می‌افته. تمام سیستم گوارش و تنفسم دچار مشکل شده تانی‌مورا.»
leoread

حجم

۸۶٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۸۶٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۲۳,۵۰۰
تومان