
کتاب مرگ ایوان ایلیچ
معرفی کتاب مرگ ایوان ایلیچ
کتاب الکترونیکی «مرگ ایوان ایلیچ» نوشتهٔ لف تالستوی و با ترجمهٔ حمیدرضا آتشبرآب، اثری از نشر بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه است که در دستهبندی رمانهای کلاسیک و ادبیات روسیه جای میگیرد. این کتاب داستان زندگی و مرگ یک قاضی معمولی روس را روایت میکند و با نگاهی موشکافانه به مفاهیم مرگ، معنا و پوچی زندگی میپردازد. تالستوی در این رمان کوتاه، با زبانی دقیق و توصیفاتی ملموس، تجربهٔ انسانی مواجهه با مرگ را به تصویر میکشد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب مرگ ایوان ایلیچ
«مرگ ایوان ایلیچ» از آثار شاخص لف تالستوی است که در قالب رمان کوتاه نوشته شده و بهعنوان یکی از مهمترین نمونههای ادبیات رئالیستی روسیه شناخته میشود. این کتاب در اواخر قرن نوزدهم نوشته شده و به دورهای از زندگی تالستوی تعلق دارد که او پس از وقفهای در نویسندگی، دوباره به خلق آثار ادبی بازگشت. داستان، زندگی یک قاضی به نام «ایوان ایلیچ» را دنبال میکند که پس از ابتلا به بیماری لاعلاج، با واقعیت مرگ و معنای زندگی خود روبهرو میشود. ساختار کتاب خطی و روایت آن از زاویهٔ سوم شخص است و با تمرکز بر جزئیات زندگی روزمره، روابط خانوادگی و اجتماعی، و واکنشهای روانی شخصیت اصلی، تصویری عمیق از اضطراب وجودی و ترس از مرگ ارائه میدهد. تالستوی در این اثر، با بهرهگیری از عناصر رئالیسم، به نقد ارزشهای بورژوایی و سطحینگری جامعهٔ معاصر خود پرداخته است. «مرگ ایوان ایلیچ» نهتنها داستانی دربارهٔ مرگ، بلکه تأملی بر زندگی، انتخابها و مواجههٔ انسان با حقیقت نهایی است.
خلاصه داستان مرگ ایوان ایلیچ
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با خبر مرگ «ایوان ایلیچ» آغاز میشود؛ همکارانش در دادگستری، هنگام شنیدن خبر، بیشتر به فکر منافع و ارتقای شغلی خود هستند تا فقدان دوستشان. روایت سپس به گذشته بازمیگردد و زندگی ایوان ایلیچ را از دوران جوانی تا زمان مرگ مرور میکند. او فردی است که همواره تلاش میکند مطابق انتظارات جامعه و خانواده رفتار کند و زندگیاش را بر اساس معیارهای پذیرفتهشدهٔ اجتماعی پیش ببرد. ازدواج، پیشرفت شغلی و ساختن خانهای مطابق سلیقهٔ طبقهٔ متوسط، بخشهایی از مسیر زندگی اوست. اما پس از حادثهای ساده و ابتلا به بیماری، ایوان ایلیچ بهتدریج با رنج جسمی و روانی روبهرو میشود. بیماری او، که ابتدا جدی گرفته نمیشود، بهمرور شدت میگیرد و ایوان ایلیچ را به سوی مواجههای بیواسطه با مرگ سوق میدهد. در این مسیر، او با بیتوجهی و خودخواهی اطرافیان، بهویژه همسرش، روبهرو میشود و احساس تنهایی و بیمعنایی زندگیاش را عمیقتر حس میکند. تنها خدمتکار سادهدل خانه، «گراسیم»، با همدلی و شفقت واقعی کنار او میماند. ایوان ایلیچ در واپسین روزهای زندگی، به بازنگری گذشته و انتخابهایش میپردازد و درمییابد که زندگیاش، آنگونه که باید، اصیل و معنادار نبوده است. این مواجهه با مرگ، او را به نوعی بیداری و پذیرش حقیقت میرساند، هرچند رنج و اضطراب تا لحظهٔ آخر با او باقی میماند.
چرا باید کتاب مرگ ایوان ایلیچ را بخوانیم؟
این کتاب با پرداختن به موضوع مرگ و معنای زندگی، فرصتی برای تأمل عمیق دربارهٔ ارزشها و انتخابهای فردی فراهم میکند. «مرگ ایوان ایلیچ» با روایت صادقانه و بیپرده از تجربهٔ بیماری و مواجهه با مرگ، خواننده را به بازنگری در سبک زندگی و روابط انسانی دعوت میکند. اثر تالستوی، با نمایش تضاد میان ظاهر و باطن زندگی اجتماعی و نقد سطحینگری و خودخواهی، به پرسشهایی بنیادین دربارهٔ اصالت، همدلی و حقیقت وجودی انسان میپردازد. مطالعهٔ این رمان، نهتنها شناختی از ادبیات کلاسیک روسیه ارائه میدهد، بلکه فرصتی برای درک بهتر از وضعیت انسانی و مواجهه با اضطرابهای وجودی است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات کلاسیک، دوستداران رمانهای فلسفی و کسانی که دغدغهٔ معنای زندگی، مرگ و اصالت وجود را دارند، مناسب است. همچنین برای دانشجویان رشتههای ادبیات، فلسفه و روانشناسی که به تحلیل آثار رئالیستی و مسائل وجودی علاقهمندند، گزینهٔ مناسبی بهشمار میآید.
بخشی از کتاب مرگ ایوان ایلیچ
«مُرده، به همان شکل معمول مُردهها، سنگین و مُردهوار با اعضایی خشکیده داخل تابوت غرق شده و سرش برای همیشه روی بالشچه کج ماندهبود و پیشانی زرد و مومی خود را با تاسی کنار شقیقههای گودرفته، همانطوری که مُردهها به نمایش میگذارند، به تماشا گذاشتهبود و دماغش انگار که به لب بالایی فشار میآورد. ایوان ایلیچ از وقتیکه پیوتْر ایواناویچ او را دیدهبود، بسیار تغییر کرده و لاغرتر شدهبود، درست مثل همهٔ مُردهها. درعوض، صورتش زیباتر و، مهمترازهمه، باصلابتتر از وقت حیات بود. در صورتش حالتی بود که میگفت، آنچه را میبایست انجام داد، انجام داده و درست هم انجام دادهاست. گذشتهازاین، در صورتش حالتی از طعنه یا تذکری به زندهها وجود داشت. این حالت طعنه از نگاه پیوتْر ایواناویچ بیدلیل و بیجا بود یا دستکم به او ارتباطی پیدا نمیکرد. اندکی بعد حال ناخوشایندی به پیوتْر ایواناویچ دست داد، برای همین، بار دیگر باشتاب صلیب کشید و بهنظرش رسید آن را بیشازحد باتعجیل و بدون رعایت آداب انجام دادهاست. سپس، برگشت و رفت بهطرف در.»
حجم
۸۵۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه
حجم
۸۵۷٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۱۸۴ صفحه