کتاب همچون شرابی دیرسال
معرفی کتاب همچون شرابی دیرسال
کتاب «همچون شرابی دیرسال» نوشتۀ حسین رسولزاده است و انتشارات سیب سرخ آن را منتشر کرده است. کتاب همچون شرابی دیرسال یک مجموعه متشکل از ۴ داستان کوتاه است.
درباره کتاب همچون شرابی دیرسال
مجموعه داستان همچون شرابی دیرسال شامل ۴ داستان کوتاه میشود که عبارت است از: «همچون شرابی دیرسال»، «خواندن»، «عشق، کرونا، فلسفه» و «زمانی به وسعت خواندن این داستان». حسین رسولزاده در این ۴ داستان به فرم توجه داشته و تلاش کرده است داستانهایش را به روشی نو بنویسد طوری که نویسنده هم تبدیل به خوانندهای شود که قرار است از اتفاقات قصه شگفتزده شود.
همچون شرابی دیرسال اولین داستان این مجموعه است که به شیوۀ اولشخص روایت میشود و داستان مرد شاعری را روایت میکند که بهتازگی کتاب شعرهایش منتشر شده است. او بعد از انتشار کتاب شعرش هرازگاهی به کتابفروشیای که پذیرفته بود چند تا از کتابهایش را در ویترین و قفسههایش بگذارد سر میزند. او منتظر است تا ببیند کتابهایش به فروش میروند یا نه. شاعر گمنامتر از آن است که کتابش یه سرعت فروش برود و خودش هم از این حقیقت آگاه است. بعد از رفتوآمدهای مکرر بالاخره متوجه میشود یکی از کتابهایش فروخته شده است. شاعر از آن لحظه به بعد خیالپردازیهایش را آغاز میکند. او دائماً آن کسی که کتابش را خریده را تصور میکند و در مورد خصوصیات اخلاقی و زندگیاش تخیل میکند.
خواندن کتاب همچون شرابی دیرسال را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به علاقهمندان به ادبیات داستانی و داستانهای کوتاه ایرانی پیشنهاد میکنیم.
درباره حسین رسول زاده
حسین رسولزاده، نویسنده و شاعر ایرانی، در سال ۱۳۳۸ متولد شد. او فعالیت ادبی خود را با نوشتن در مجلۀ جهان کتاب شروع کرد. رسولزاده همچنین بهعنوان منتقد ادبی در مجلات ادبی و نشریاتی مانند کارنامه، عصر پنجشنبه، پیام شمال، هنر و اندیشه، معیار، بیدار و زنان هم فعالیت میکرد. از آثار حسین رسولزاده میتوان به «من یک پناه جویم، به کلمات پناهنده شدهام»، «نقد کی است؟»، «رقص در باران»، «یادداشتهای بیسرانجام»، «در من کوچهای زندگی میکند» و «تأملات ناگهانی» نام برد. او کتاب «باسواد باشیم» را هم با همراهی سید مهدی سیدی تألیف کرده است.
بخشی از کتاب همچون شرابی دیرسال
«او را میبینم که کیفش را روی دوشش انداخته و در پیادهرو گام برمیدارد. خیابان پر است از آدمها شتابزده،آدمهایی که گیج و منگ دلیلی برای شتاب ندارند و گویی از همین شتاب میگریزند و خود را به سرو صدای ترافیک و نسیمی که همراه با دود و گردوغبار چیزی از بهار را هم با خود میآورند سپردهاند. کمی بعد او در پارک است. زیر درختی روی نیمکتی چوبی مینشیند. میدانم ابتدا کتاب کریچلی را از کیفش درمیآورد. با اشتیاق مقدمۀ کتاب را از نظر میگذراند و پس از آن کتاب شعر مرا نگاه میکند.»
حجم
۳۹۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۷۵ صفحه
حجم
۳۹۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۷۵ صفحه