کتاب نازنین فئودور داستایفسکی + دانلود نمونه رایگان

تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

تصویر جلد کتاب نازنین

کتاب نازنین

دسته‌بندی:
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب نازنین

کتاب الکترونیکی «نازنین» با عنوان انگلیسی A Gentle Spirit نوشتهٔ «فیودور داستایفسکی» با ترجمهٔ «بهناز ورشوی» توسط نشر عطر کاج منتشر شده است. این اثر در دستهٔ رمان‌های روان‌شناختی و اجتماعی قرار می‌گیرد و به بررسی پیچیدگی‌های روابط انسانی، احساسات و کشمکش‌های درونی شخصیت‌ها می‌پردازد. داستان حول محور زندگی زنی جوان و رابطهٔ او با مردی میانسال شکل می‌گیرد و با نگاهی موشکافانه به لایه‌های پنهان روان انسان و تأثیر شرایط اجتماعی و فردی بر سرنوشت شخصیت‌ها می‌پردازد. نسخه‌ٔ الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب نازنین اثر فیودور داستایفسکی

کتاب «نازنین» از جمله آثار داستانی «فیودور داستایفسکی» است که در قالب رمان کوتاه و با ساختاری روایی و اعتراف‌گونه نوشته شده است. این کتاب در دوره‌ای از زندگی «فیودور داستایفسکی» خلق شده که دغدغه‌های فلسفی و روان‌شناختی او به اوج رسیده بود. روایت داستان از زبان مردی میانسال و بازنشسته بیان می‌شود که با نگاهی به گذشته، زندگی مشترک خود با دختری جوان را مرور می‌کند. فضای داستان عمدتاً در خانه‌ای کوچک و مغازهٔ امانت‌فروشی مرد شکل می‌گیرد و بخش زیادی از روایت به توصیف حالات درونی، تردیدها، حسرت‌ها و احساس گناه یا برتری شخصیت اصلی اختصاص یافته است.

ساختار کتاب مبتنی بر تک‌گویی و بازگویی خاطرات است و با نثری صریح و بی‌پرده به واکاوی روابط قدرت، عشق، سلطه و ضعف در بستر یک زندگی زناشویی نامتعارف می‌پردازد. «نازنین» اثری است که در آن، مرز میان قربانی و قربان‌کننده، عشق و سلطه و حقیقت و توهم به‌شدت مبهم و سیال است.

خلاصه داستان نازنین

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند!

داستان «نازنین» با مرگ زنی جوان آغاز می‌شود و راوی، مردی میانسال و بازنشسته، درحالی‌که کنار جنازهٔ همسرش قدم می‌زند، به مرور خاطرات و وقایع زندگی مشترکشان می‌پردازد. او ابتدا از آشنایی با دختر جوانی می‌گوید که برای گروگذاشتن وسایل بی‌ارزش به مغازهٔ امانت‌فروشی‌اش می‌آمد. دختر که در فقر و بی‌پناهی زندگی می‌کند، به‌تدریج توجه مرد را جلب می‌کند و پس از کشمکش‌هایی مرد تصمیم می‌گیرد با او ازدواج کند تا او را از شرایط سخت خانوادگی و ازدواج اجباری با مردی دیگر نجات دهد. پس از ازدواج، رابطهٔ میان این‌دو به‌جای صمیمیت، به سکوت و فاصله تبدیل می‌شود. مرد با نوعی غرور و سلطه‌جویی، تلاش می‌کند همسرش را تحت کنترل بگیرد و او را به زندگی صرفه‌جویانه و انزوا عادت دهد.

زن جوان که در ابتدا مطیع و ساکت است، به‌تدریج دچار سرکشی و عصیان می‌شود و اختلافات میان آن‌ها بالا می‌گیرد. او سعی می‌کند استقلال خود را حفظ کند، اما هر بار با واکنش سرد و قاطع شوهرش روبه‌رو می‌شود. در نهایت، بحران به اوج می‌رسد و زن، پس از یک دوره بیماری و شکست روحی، به انزوا و خاموشی کشیده می‌شود. روایت داستان با حسرت‌ها، تردیدها و اعترافات تلخ مرد همراه است و در نهایت، مرگ زن به‌عنوان نقطهٔ پایانی بر این زندگی پرتنش و تراژیک فرامی‌‌رسد.

چرا باید کتاب نازنین را بخوانیم؟

این کتاب با روایتی صریح و بی‌پرده، به لایه‌های پنهان روابط انسانی و روان آدمی نفوذ می‌کند و تصویری از قدرت، سلطه، عشق و ضعف را در بستر یک زندگی زناشویی نامتعارف به نمایش می‌گذارد. رمان «نازنین» نه‌تنها داستانی دربارهٔ یک رابطهٔ عاشقانه یا شکست‌خورده است، بلکه تلاشی برای فهمیدن انگیزه‌ها، ترس‌ها و خودفریبی‌های انسان در مواجهه با دیگری است. خواندن این اثر فرصتی برای تأمل دربارهٔ مرزهای اخلاق، مسئولیت و نقش قدرت در روابط انسانی فراهم می‌کند و مخاطب را با پرسش‌هایی دربارهٔ ماهیت عشق، آزادی و قربانی‌کردن روبه‌رو می‌سازد.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مطالعهٔ این کتاب برای علاقه‌مندان به رمان‌های روان‌شناختی، دوست‌داران آثار داستایفسکی و کسانی که دغدغهٔ شناخت پیچیدگی‌های روابط انسانی و کشمکش‌های درونی شخصیت‌ها را دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که به تحلیل قدرت، سلطه و اخلاق در روابط نزدیک علاقه‌مندند اثری تأمل‌برانگیز خواهد بود.

درباره فیودور داستایفسکی

«فیودور میخایلوویچ داستایفسکی»، نویسندهٔ بزرگ روس، در ۱۱ نوامبر ۱۸۲۱ چشم به جهان گشود و در ۹ فوریهٔ ۱۸۸۱ درگذشت. او یکی از تأثیرگذارترین چهره‌های ادبیات جهان به‌شمار می‌رود و بسیاری او را مهم‌ترین نویسندهٔ روان‌شناختی تاریخ ادبیات می‌دانند. آثار او با تمرکز بر لایه‌های عمیق روان انسان، تصویری پرتنش و درعین‌حال انسانی از شخصیت‌هایی پیچیده، عصیان‌گر و گاه روان‌پریش ارائه می‌دهند.

«داستایفسکی» فعالیت ادبی‌اش را با ترجمه آغاز کرد. او آثاری از نویسندگان بزرگی چون «انوره دو بالزاک» و «فریدریش شیلر» را به زبان روسی برگرداند، اما خیلی زود به خلق آثار داستانی روی آورد و رمان‌هایی نوشت که امروزه در شمار شاهکارهای ادبیات جهان قرار دارند.

درون‌مایهٔ بسیاری از آثار او بر محور کشمکش‌های درونی، تضادهای اخلاقی، بحران‌های ایمانی و روابط پیچیدهٔ عاطفی شکل گرفته است. در داستان‌هایش اغلب نوعی مثلث عشقی دیده می‌شود که بستری برای تحلیل‌های عمیق روان‌شناسانه فراهم می‌آورد؛ مسائلی که دهه‌ها بعد در حوزهٔ روان‌کاوی به‌طور رسمی مطرح شدند.

«بیچارگان» (۱۸۴۶)، «همزاد» (۱۸۴۶)، «بانوی میزبان» (۱۸۴۷)، «نیه‌توچکا» (ناتمام، ۱۸۴۹)، «رؤیای عمو» (۱۸۵۹)، «توهین‌شدگان» (۱۸۶۱)، «خانهٔ اموات» (۱۸۶۲)، «یادداشت‌های زیرزمینی» (۱۸۶۴)، «جنایت و مکافات» (۱۸۶۶)، «قمارباز» (۱۸۶۷), «ابله» (۱۸۶۹)، «جن‌زدگان» (۱۸۷۲)، «جوان خام» (۱۸۷۵) و سرانجام شاهکار ماندگار «برادران کارامازوف» (۱۸۸۰) از آثار مهم «فیودور داستایفسکی» هستند.

او همچنین در زمینٔ داستان کوتاه و بلند آثاری چون «شب‌های روشن»، «دزد شرافتمند»، «قهرمان کوچولو»، «بوبوک»، «رؤیای آدم مضحک» و «دل‌آور خردسال» را نوشت که هرکدام تصویری زنده و ماندگار از شخصیت‌های انسانی و تنش‌های درونی آن‌ها ترسیم می‌کنند. مقاله‌هایی چون «یادداشت‌های زمستانی دربارهٔ برداشت‌های تابستانی» (۱۸۶۳) و «مجموعه چندسالهٔ یادداشت‌های روزانهٔ یک نویسنده» (۱۸۷۳–۱۸۸۱) ابعادی دیگر از ذهن تحلیلی و تأمل‌گر «داستایفسکی» را نشان می‌دهند.

«داستایفسکی» نه‌فقط به‌عنوان یک نویسنده، بلکه به‌عنوان کاوشگری ژرف‌نگر در روح انسان جایگاهی بی‌همتا در تاریخ ادبیات دارد. آثار او همواره محل رجوع روان‌شناسان، فیلسوفان و نویسندگان بوده‌ و همچنان تأثیر خود را بر فرهنگ و اندیشه‌ٔ جهانی حفظ کرده‌ است.

بخشی از کتاب نازنین

«من باید هم از محاسن و هم از معایبم بگویم و می‌گویم. بعداً با لذت این چیزها را به‌یاد آوردم. هرچند احمقانه بود که باصراحت و بدون هیچ خجالتی، اعلام کردم که اولاً نه به‌طور خاصی بااستعدادم، نه آن‌قدرها باهوشم، نه خیلی خوش‌خلقم، بلکه بیشتر یک‌جور خودخواه بی‌مایه‌ام (این عبارت آخری را به‌خاطر دارم؛ در راه ساخته بودمش و از آن خوشم آمد) و احتمالاً جنبه‌های ناخوشایند زیادی در من وجود دارد. تمام این‌ها را با نوعی غرور خاص بیان کردم. همۀ ما می‌دانیم که این‌جور حرف‌ها را چطور می‌زنند. البته، من به‌اندازۀ کافی سلیقه داشتم که بعد از بیان نقص‌هایم به‌طور محترمانه، به بزرگ‌نمایی خوبی‌هایم نپردازم و نگویم که برای جبران این‌ها، این و آن و آن‌یکی ویژگی را هم دارم. متوجه شدم که او هنوز به‌شدت ترسیده است، ولی به‌جای آرام‌کردنش، عمداً پیازداغش را زیاد کردم. باصراحت به او گفتم که به‌اندازۀ کافی غذا برای خوردن خواهد داشت، اما از لباس‌های مجلل، تئاترها و مهمانی‌ها خبری نخواهد بود، حداقل تا زمانی که به هدفم برسم. به‌طور خلاصه اضافه کردم که در انتخاب چنین شغلی، یعنی ادارۀ یک مغازۀ امانت‌فروشی، هدف خاصی داشتم و شرایط ویژه‌ای مرا به این کار واداشته بود... اما واقعاً حق داشتم این را بگویم. واقعاً چنین هدفی داشتم و آن شرایط وجود داشت. لحظه‌ای صبر کنید، آقایان، من همیشه از کارم بیزار بودم، اما واقعاً، هرچند احمقانه است که آدم با خودش هم در کلنجار باشد و رمزآلود صحبت کند، باید بگویم که واقعاً داشتم با این کارم از جامعه انتقام می‌گرفتم. بااین‌حال، توهین صبح او به این موضوع ناعادلانه بود. یعنی، ببینید، اگر من به او صریح گفته بودم که "بله، من دارم از جامعه انتقام می‌گیرم"، او هم مانند آن روز صبح به من می‌خندید و واقعاً هم این موضوع مضحک به‌نظر می‌آمد. اما با اشاره‌های غیرمستقیم و با گفتن جملات مبهم، به‌نظر می‌رسید که توانستم فکرش را درگیر کنم و روی آن تأثیر بگذارم.

علاوه‌براین، آن‌موقع هیچ ترسی نداشتم؛ چون می‌دانستم که از من کم‌تر از آن بقال چاق بدش می‌آید و درحالی‌که من جلوی در ایستاده بودم، به چشم او مثل یک منجی به‌نظر می‌آمدم. طبیعتاً این را می‌فهمیدم. آه، انسان چه چیزهای پستی را به‌خوبی می‌فهمد! اما آیا واقعاً کارم پست بود؟ آدم چطور می‌تواند قضاوت کند؟ مگر آن‌موقع عاشقش نبودم؟ صبر کنید؛ البته که یک کلمه هم دربارۀ این‌که دارم لطفی در حقش می‌کنم به او نگفتم؛ برعکس، کاملاً برعکس؛ طوری وانمود کردم که این من هستم که مدیون او خواهم بود، نه او. در واقع این حرف را هم زدم -نتوانستم جلوی خودم را بگیرم- شاید هم احمقانه به‌نظر رسید، چون دیدم که حالت چهره‌اش کمی تغییر کرد. اما در کل، آن روز را کاملاً به‌نفع خودم تمام کردم. صبر کنید؛ اگر قرار است همۀ آن کثافت‌کاری‌ها را به‌یاد بیاورم، از بدترینشان هم خواهم گفت. وقتی آن‌جا ایستاده بودم، چیزی که در ذهنم می‌گذشت این بود: «تو قدبلندی، اندام خوبی داری، تحصیل‌کرده‌ای و -بی‌تعارف بگویم- خوش‌قیافه‌ای.» این‌ها بودند که در ذهنم چرخ می‌زدند. نیازی به گفتن نیست که او همان لحظه، جلوی در، "بله" را گفت، اما... اما باید اضافه کنم که خیلی طول کشید تا آن بله را بگوید. آن‌قدر طولانی شد که گفتم: «خب؟» و حتی نتوانستم جلوی خودم را بگیرم که لحنم با غرور و تکبر همراه نباشد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲۶۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۷ صفحه

حجم

۲۶۳٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۷ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان