دانلود و خرید کتاب گروه محکومین فرانتس کافکا ترجمه صادق هدایت
تصویر جلد کتاب گروه محکومین

کتاب گروه محکومین

معرفی کتاب گروه محکومین

کتاب گروه محکومین اثری از فرانتس کافکا با ترجمه صادق هدایت و حسن قائمیان است. نویسنده در قالب یک داستان سرنوشت محتوم انسانی را که همان مرگ است، نشان داده است.

درباره کتاب گروه محکومین

گروه محکومین اثری از فرانتس کافکا است که در سال ۱۹۱۵ منتشر شد و در قالب یک داستان نمادین تصویری از محکومیت ابدی انسان، مرگ، را نشان می‌دهد. او در این داستان نظراتش را درباره آنارشیسم، مرگ و کمونیسم هم بیان کرده است.

داستان از این قرار است: گروهی از انسان‌ها محکوم به مرگ شده‌اند. آن‌ها در یک جزیره گرفتارند. جو نظامی بر جزیره حاکم است و تمام دستورات در حکم یک دستور و حکم مطلق قرار دارند. اما گروه محکومین نه می‌دانند که چه جرمی مرتکب شدند و نه می‌دانند که چه زمانی مرگشان فرا می‌رسد. این داستان به خوبی تصور کافکا از زندگی را که همان پوچی است، نشان می‌دهد.

کتاب گروه محکومین را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن کتاب گروه محکومین را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی و آثار کافکا پیشنهاد می‌کنیم.

درباره فرانتس کافکا

فرانتس کافکا ۳ ژوئیه ۱۸۸۳ متولد شد و ۳ ژوئن ۱۹۲۴ در اثر ابتلا به بیماری سل از دنیا رفت. او یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان آلمانی‌زبان در سده ۲۰ میلادی است و آثارش در زمرهٔ تأثیرگذارترین آثار ادبیات غرب قرار دارند. به‌شمار می‌آیند.

فرانتس کافکا به دوست نزدیک خود ماکس برود وصیت کرده بود که تمام آثار او را نخوانده بسوزاند. ماکس برود از این دستور وصیت‌نامه سرپیچی کرد و بیشتر آثار کافکا را منتشر کرد و دوست خود را به شهرت جهانی رساند. مسخ مهم‌ترین اثر اوست و رمان محاکمه و رمان قصر که ناتمام مانده است از دیگر آثار کافکا هستند. او در نوشته‌هایش اتفاقات پیش پا افتاده را به شکلی نامعقول و فراواقع گرایانه توصیف می‌کند و همین سبک خاص او است که به نام کافکایی می‌شناسیم.

درباره صادق هدایت

صادق هدایت متولد ۲۸ بهمن ۱۲۸۱ است. او نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی بود که همراه با محمدعلی جمال‌زاده، بزرگ علوی و صادق چوبک داستان‌نویسی نوین ایرانی را بنیان نهادند.

هدایت روشنفکری برجسته بود. بسیاری از پژوهشگران، رمانِ بوف کور او را مشهورترین و درخشان‌ترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران دانسته‌اند. هرچند آوازه هدایت در داستان‌نویسی است، امّا آثاری از متون کهن ایرانی مانند زند وهومن یسن را بازنویسی کرده او همچنین آثار نویسندگانی مانندِ آنتون چخوف، فرانتس کافکا، آرتور شنیتسلر و ژان پل سارتر را نیز ترجمه کرده‌است. شمار بسیاری از سخنوران ایرانی نسل‌های بعدی، از غلامحسین ساعدی و هوشنگ گلشیری و بهرام بیضایی تا رضا قاسمی و عباس معروفی و دیگران، هر یک به نوعی کمتر یا بیشتر تحت تأثیر کار و زندگی هدایت واقع شده و درباره‌اش سخن گفته‌اند.

از آثار صادق هدایت می‌توان به زنده به گور، سگ ولگرد، نیرنگستان، سه قطره خون، سایه روشن و فواید گیاهخواری اشاره کرد. او ۱۹ فروردین سال ۱۳۳۰ در پاریس خودکشی کرد و چند روز بعد در قطعهٔ ۸۵ گورستان پر-لاشز به خاک سپرده شد.

بخشی از کتاب گروه محکومین

سیاح اول درباره پاسخی که می‌خواست بدهد، تردیدی نداشت. تجربه‌اش در زندگی خیلی بیشتر از آن بود که در اینجا دودلی بتواند در او راه یابد. درحقیقت او شخصی غیررسمی بود و هراسی نداشت. اینک با دیدن منظره سرباز و محکوم، لحظه‌ای دودلی به او دست داده بود. بالاخره همانطوری‌که می‌بایست گفته باشد، گفت: «نه». پلکهای افسر تند به‌هم زده شد؛ ولی نگاهش یک آن از سیاح برنگشت. سیاح پرسید: «آیا مایلید من نظر خودم را بگویم؟» افسر بی‌آنکه چیزی بگوید با سر اشاره‌ای کرد. سیاح گفت: «من مخالف این روش هستم. پیش از آنکه شما مرا به اعتماد خود مفتخر کنید، اعتمادی که من به هیچ دستاویزی از آن سوءاستفاده نخواهم کردــ از خود پرسیده بودم که آیا من حق دارم بر ضد این روش مداخله بکنم و آیا امیدی هست که مداخله من اثری داشته باشد؟ من آشکارا می‌دانستم اول به کی می‌بایستی مراجعه کنم: البته به فرمانده؛ پس‌از شنیدن حرفهای شما، این مطلب بیش از پیش بر من روشن شد. موقع گرفتن این تصمیم، خود را از بیان هر عقیده‌ای که پای شخص شما را به میان بکشد، منع کرده‌ام. برعکس ایمان و افتخار شما بسیار متأثرم کرد، بی‌آنکه بتواند گمراهم کند.»

افسر خاموش ماند. پیش ماشین برگشت، دستش را به یکی از میله‌های برنجی گرفت. اندکی خم شده، به معاینه خالکوب پرداخت؛ گویی می‌خواست ببیند که آیا همه‌چیز درست کار می‌کند یا نه؟ سرباز و محکوم نیز ظاهرآ با هم رفیق شده بودند. محکوم به سرباز اشاره‌هایی می‌کرد، گرچه این کار برای او دشوار بود؛ چون او را محکم بسته بودند. سرباز به‌طرف محکوم خم می‌شد. محکوم با او چیزی پچ‌پچ می‌کرد و سرباز برای تأیید سری می‌جنباند. سیاح پیش افسر رفته، گفت: «شما هنوز نمی‌دانید قصد من چیست؛ من نظر خودم را درباره روش شما به فرمانده خواهم گفت؛ ولی نه در میان جلسه، نه؛ بلکه وقتی با او تنها هستم. وانگهی من مدت درازی در اینجا نمی‌مانم که بتوانم به هر جلسه‌ای که باشد، حاضر شوم. فردا بامداد، من از اینجا حرکت می‌کنم یا دست‌کم آماده حرکت هستم.»

به‌نظر نمی‌آمد که افسر به سخنان سیاح گوش داده باشد. با خود گفت: «پس شما روش مرا قبول ندارید.» و مانند مردی سالخورد که به بی‌خردی کودکی لبخند بزند، لبخندی زد؛ درحالی‌که فکر مورد تحسین خود را پشت این لبخند پنهان می‌کرد.

بالاخره افسر گفت: «پس حالا دیگر موقعش شده است.» و چشمهای فروزان خود را که از آنها دعوتی نامعلوم و درخواستی ابهام‌آمیز برای همکاری خوانده می‌شد، به سیاح دوخت.

سیاح سراسیمه پرسید: «موقع چه کاری شده است؟» ولی پاسخی نشنید.

افسر به محکوم به زبان خود گفت: «تو آزادی.» اول محکوم نمی‌خواست باور کند. افسر گفت: «بله، آزاد، تو آزادی.»

1984
۱۴۰۲/۱۲/۱۹

داستان آنچنان جذاب نیس اما برای شناخت افکار کافکا خوندنش لازمه. قسمت پیام کافکا هم واقعا عالی نوشته هدایت.

که هر کوششی به‌طور مسخره‌آمیزی محدود است.
کاربر ۳۳۸۳۱۰۵
«نه‌تنها به‌علت وضع اجتماعی؛ بلکه به فراخور سرشت خودم است که من آدم تودار، کم‌حرف، کم‌معاشرت و ناکام بار آمده‌ام. نمی‌توانم این را از بدبختی خودم بدانم؛ زیرا پرتوی از مقصد خودم است.»
Soh Bat
وادی اندیشه را پیمود و دست تهی برگشت:
کاربر ۳۳۸۳۱۰۵
«آیا جز فریبندگی چیز دیگری را می‌شناسی؟
کاربر ۳۳۸۳۱۰۵
نزدیکی این دو نویسنده چنان است که هر خواننده‌ای با خواندن یک اثر از کافکا و اثری از هدایت بی‌هیچ شبهه‌ای آن را درمی‌یابد. هدایت به‌خاطر همین ویژگی مشترک، دست به ترجمه آثار کافکا نیز زده است. مسخ شاید ماندگارترین اثر کافکا با ترجمه هدایت چنان است که بسیاری از ایرانیان آن را بیشتر با نام هدایت می‌شناسند تا کافکا. قهرمان این داستان گویی شخصیت نویسنده و مترجم آن است. همانگونه که کافکا در آثارش روابط منطقی را برهم می‌زند و قوانین اجتماعی را دگرگون می‌کند، هدایت نیز در آثارش روابط اجتماعی و قوانین بشری را به تمسخر و ریشخند می‌گیرد.
⚖️وکیل بعد از این⚖️
آدمیزاد، یکه و تنها و بی‌پشت و پناه است و در سرزمین ناسازگار گمنامی زیست می‌کند که زادوبوم او نیست. با هیچکس نمی‌تواند پیوند و دلبستگی داشته باشد؛ خودش هم می‌داند؛ چون از نگاه و وجناتش پیداست. می‌خواهد چیزی را لاپوشانی بکند، خودش را به‌زور جا بزند، گیرم مچش باز می‌شود و می‌داند که زیادی است؛ حتی در اندیشه و کردار و رفتارش هم آزاد نیست، از دیگران رودرواسی دارد، می‌خواهد خودش را تبرئه بکند؛ دلیل می‌تراشد؛ از دلیلی به دلیل دیگر می‌گریزد؛ اما اسیر دلیل خودش است؛ چون از محیطی که به‌دور او کشیده شده، نمی‌تواند پایش را بیرون بگذارد.
سورینام
انسان موجودی ماشینی است که یک سری رفتارهای بی‌اراده و بیهوده را در طول زندگی‌اش طی می‌کند تا به آخرین مرحله آن که همان مرگ است برسد. انسان در این اودیسه یکه و تنهاست و در جایی زندگی می‌کند که به او تعلق ندارد و درحقیقت در این دنیا موجودی اضافی و سربار است؛ درنتیجه تمام چیزهایی که در زندگی با آن برخورد می‌کند؛ همگی پوچ و بیهوده است.
Soh Bat
ترس از آدمها جانشین ترس از خدا شده است
farzinsetoudeh

حجم

۹۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۹۰٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۱۶,۰۰۰
تومان