
کتاب قمارباز
معرفی کتاب قمارباز
معرفی کتاب قمارباز
کتاب الکترونیکی «قمارباز» (همارباز) نوشتهٔ فیودور داستایفسکی با ترجمهٔ جلال آلاحمد و نشر عطر کاج، داستانی از ادبیات کلاسیک روسیه است که به زندگی و روانشناسی قمار و اعتیاد به آن میپردازد. این رمان در دستهٔ داستانهای روانشناختی و اجتماعی قرار میگیرد و با محوریت شخصیتهایی پیچیده، روابط انسانی، و بحرانهای مالی و عاطفی، تصویری از جامعهٔ اروپای قرن نوزدهم ارائه میدهد. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب قمارباز
«قمارباز» در دورهای نوشته شده که فیودور داستایفسکی خود با مشکلات مالی و اعتیاد به قمار دستوپنجه نرم میکرد. این رمان در میانهٔ قرن نوزدهم و در فضایی اروپایی روایت میشود؛ جایی که طبقات مختلف اجتماعی، مهاجران روس، اشرافزادگان، و ماجراجویان در شهرهای قمار اروپا گرد هم آمدهاند. داستان حول محور آموزگاری جوان به نام «آلکسی ایوانوویچ» میچرخد که درگیر روابط پیچیده با خانوادهای روس و بهویژه دخترخواندهٔ ژنرال، «پولینا»، میشود. فضای داستان، هتلها و سالنهای قمار شهر خیالی رولتنبورگ است؛ جایی که امید، ناامیدی، عشق، حرص و سقوط اخلاقی در هم تنیدهاند. داستایفسکی در این اثر، با نگاهی انتقادی و گاه طنزآمیز، به روانشناسی قماربازان، مناسبات قدرت، و بحرانهای اخلاقی و مالی میپردازد. روایت داستان، پر از گفتوگوهای تند، کشمکشهای درونی و بیرونی، و توصیفهای دقیق از فضای قمارخانهها و روابط انسانی است. این کتاب، علاوه بر جنبهٔ داستانی، بازتابی از تجربههای شخصی نویسنده و دغدغههای اجتماعی و فلسفی او نیز به شمار میرود.
خلاصه کتاب قمارباز
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با بازگشت «آلکسی ایوانوویچ» به جمع خانوادهٔ ژنرال در شهر رولتنبورگ آغاز میشود؛ جایی که همه در انتظار مرگ مادربزرگ ثروتمند هستند تا ارثی نصیبشان شود. آلکسی، آموزگار فرزندان ژنرال، به شدت شیفتهٔ پولینا است و رابطهای پرتنش و آمیخته به تحقیر و وابستگی با او دارد. ژنرال، مردی ورشکسته و وابسته به یک فرانسوی مرموز به نام دگریو، درگیر عشق و امید به ازدواج با زنی فرانسوی به نام مادموازل بلانش است. پولینا برای حل مشکلات مالیاش، آلکسی را وادار به قمار میکند. آلکسی که پیشتر تجربهٔ قمار نداشته، به تدریج در فضای پرهیجان و وسوسهانگیز قمارخانهها غرق میشود و طعم برد و باخت را میچشد. او در این مسیر، همزمان با کشمکشهای عاطفی و تحقیرهای پولینا، به تدریج به قمار اعتیاد پیدا میکند و مرز میان عشق، غرور، و سقوط را طی میکند. داستان با ورود شخصیتهایی مانند مستر آستلی (انگلیسی ثروتمند و کمحرف) و مادموازل بلانش، پیچیدهتر میشود و هر یک از شخصیتها درگیر امیدها و توهمات خود دربارهٔ پول، عشق و آینده میشوند. روایت، سرشار از گفتوگوهای تند، بحرانهای اخلاقی و مالی، و توصیف دقیق فضای قمارخانههاست. پایان داستان، سرنوشت شخصیتها را به نقطهای میرساند که مرز میان پیروزی و شکست، عشق و نفرت، و آزادی و اسارت در هم میآمیزد، بیآنکه نتیجهٔ نهایی بهروشنی افشا شود.
چرا باید کتاب قمارباز را خواند؟
این رمان، تصویری عمیق از روانشناسی قمار و اعتیاد، و همچنین روابط انسانی در شرایط بحران را ارائه میدهد. «قمارباز» با پرداختن به موضوعاتی مانند حرص، امید و ناامیدی، عشق و وابستگی، و سقوط اخلاقی، فرصتی برای درک پیچیدگیهای روان انسان و جامعهٔ مدرن فراهم میکند. روایت پرکشش و شخصیتپردازیهای چندلایه، خواننده را با دنیایی مواجه میکند که در آن مرز میان عقل و جنون، عشق و نفرت، و پیروزی و شکست بسیار باریک است. این کتاب، علاوه بر ارزش ادبی، به عنوان تجربهای از مواجهه با وسوسهها و بحرانهای انسانی، قابل تأمل است.
خواندن کتاب قمارباز را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای علاقهمندان به ادبیات کلاسیک، دوستداران رمانهای روانشناختی و اجتماعی، و کسانی که به موضوعاتی مانند اعتیاد، قمار، روابط پیچیدهٔ انسانی و بحرانهای اخلاقی علاقه دارند، مناسب است. همچنین برای کسانی که دغدغهٔ شناخت روان انسان و مناسبات قدرت در جامعه را دارند، این اثر پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب قمارباز
«پس از دو هفته غیبت برگشتهام. همراهان ما الان سه روز است که در رولتنبورگ سکونت گزیدهاند. خیال میکردم مرا مانند مسیح انتظار میکشند. ولی اشتباه میکردم. ژنرال که رفتاری بس آسوده و فارغ داشت، یا من خونسرد وامانه صحبت میکرد و مرا پیش خوامرش فرستاد: پیدا بود که عاقبت موفق شدهاند پول قرض کنند و نیز به نظرم آمد که ژنرال از نگاه من پرهیز میکرد. ماریافیلیپوونا که سرش خیلی شلوغ بود با من جز چند کلمه حرف نزد؛ با وجود این پول را از من گرفت. شمرد و به گزارش من تا آخر گوش داد. برای شام مجللی که به عادت مسکوییها، که هر وقت پولدار باشند میدهند، منتظر مزنتسوف مردک فرانسوی و یک انگلیسی بودند. پولینا آلکساندروونا وقتی مرا دید پرسید که چرا اینقدر دیر کردهام و بی آنکه منتظر پاسخ من باشد فورا منصرف شد. پیدا بود که این کار را عمدا کرده بود. با وجود این میبایست ما با هم صحبت میکردیم. آنچه میباید برای او بگویم بر دلم سنگینی میکرد. به من در طبقهٔ پنجم یک اتاق کوچک داده بودند. در مهمانخانه همه میدانستند که من از «همراهان ژنرال» هستم. همه چیز نشان میداد که آنها موفق شدهاند خودشان را اینطور نشان دهند. در اینجا همهٔ مردم ژنرال را یک مرد بسیار بزرگ و ثروتمند روس میشمارند. پیش از شام در کنار دیگر مأموریتهایی که به من داد دو تا اسکناس هزار فرانکی هم داد که خرد کنم. من آنها را در دفتر مهمانخانه خرد کردم و حالا مردم اقلاً هشت روز ما را میلیونر حساب خواهند کرد. تصمیم گرفته بودم که میشل و نادینا را به گردش ببرم و توی پلهها بودم که ژنرال مرا حواست. وقتگیر آورده بود که از من بازجویی کند و بپرسد که بچهها را کجا میخواهم ببرم؟ این مرد به راستی قادر نبود که مرا از رو به رو نگاه کند. خیلی دلش میخواست این کار را بکند. ولی من در هر بار چنان نگاه مستقیم و خالی از احترامی بر او میدوختم که دست آخر سررشتهاش گم میشد. به من دستور داد که گردش ما باید در محوطهٔ پارک انجام بگیرد و حداکثر تا کازینو بیشتر ادامه نیابد. و آخر سر هم به خشم آمد و خیلی زننده و خشک گفت: _وگرنه، شما خیلی خوب بلدید که بچهها را بردارید و به بازی رولت ببرید...»
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۳۰۴ صفحه