کتاب الکترا
معرفی کتاب الکترا
کتاب الکترا نوشتهٔ سوفوکلس و ترجمهٔ محمد سعیدی است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی چهار نمایشنامهٔ کلاسیک.
درباره کتاب الکترا
کتاب الکترا حاوی چهار نمایشنامه است که توسط سوفوکلس، تراژدینویس آتنی نوشته شدهاند. این کتاب با نمایشنامهٔ «فیلوکتتس» آغاز میشود. «هراکلس»، پسر «زئوس»، پیش از مرگ خود تیر و کمان خود را به فیلوکتتس داد و به او عزت و احترامی بیاندازه بخشید. فیلوکتتس بههمراه دیگر یونانیان رهسپار جگ تروا شد، اما نیش یک مار، پای او را آنچنان متورم کرد که «اودیسئوس» و «آترئوس» رضایت دادند او بهجای شرکت در جنگ، به جزیرهای دورافتاده به نام «لِمنوس» تبعید شود. سوفوکل نمایشنامهٔ فیلوکتتس را از آنجایی آغاز میکند که ۱۰ سال از تبعید این قهرمان یونانی گذشته است و یونانیان «هلنوس»، پیشگوی بزرگ تروا را دستگیر میکنند. دومین نمایشنامهٔ کتاب الکترا با نام «زنان تراخیس»، روایت همسر «هراکلس» به نام «دیانیرا» است. سوفوکل در ابتدای نمایشنامه روایتی از ازدواج این دو نفر را نشان داده است. هراکلس مانند دیگر قهرمانان و خدایان یونان، همیشه درگیر نبردهای متعدد بود و به خانوادهٔ خود توجه بسیاری نداشت. دیانیرا پس از مدت بسیاری بیخبری از همسر خود، پسرشان «هیلوس» را میفرستد تا نشانی از هراکلس بیابد. سومین نمایشنامهٔ کتاب، روایت تصمیم الکترا برای انتقام قتل پدرش است. نمایشنامهٔ چهارم که «آژاکس» نام دارد، روایت رخدادهایی است که پس از کشتهشدن آشیل در نبرد تروا اتفاق میافتند. سوفوکل در این نمایشنامه، زندگی آژاکس را روایت میکند.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب الکترا را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقهمندان به نمایشنامههای کلاسیک پیشنهاد میکنیم.
درباره سوفوکلس
سوفوکلس پیش از میلاد مسیح به دنیا آمد و از دنیا رفت. او نمایشنامهنویس بزرگ یونان باستان است. سوفوکل پسر فردی ثروتمند از اهالی آتیکا بود. او چند سال پیش از نبرد ماراتون به دنیا آمد. اولین موفقیت هنری سوفوکلس در سال ۴۶۸ ق.م بود؛ هنگامی که در رقابتهای نمایشی دیونیسیا در رقابت با آیسخولوس که استاد نمایشنامهٔ آتن بود، جایزهٔ اول را از آنِ خود کرد. اگرچه پلوتارک، تاریخنگار یونانی بیان کرده است که این اولین اثر پلوتارک است، اکنون این عقیده وجود دارد که اولین دستاورد او احتمالا در سال ۴۷۰ ق.م بوده است. اولین نمایشنامههای سوفوکلس، دیرتر از آیسخولوس و زودتر از اوریپید نوشته شده است. باتوجهبه «سودا» (دایرهالمعارف قرن ۱۰) سوفوکلس ۱۲۳ نمایشنامه در طول دوران زندگی خود نوشته که فقط ۷ عدد بهطور کامل باقی مانده است. او برای تقریباً ۵۰ سال پرافتخارترین نمایشنامهنویس در رقابتهای نمایشی دولتشهر آتن بود که در جشنوارههای مذهبی لنایا و دیونیزا بر پا میشد. سوفوکلس در ۳۰ رقابت شرکت کرد و حدود ۲۴ بار برنده شد و هیچگاه مقامی پایینتر از مقام دوم کسب نکرد. از تراژدیهای او میتوان به «افسانه های تبای» (شامل یک سهگانه به نامهای «اودیپ شهریار»، «آنتیگونه» و «اودیپ در کولونوس»)، «الکترا»، «زنان تراخیس»، «فیلوکتتس» و «آژاکس» اشاره کرد.
بخشی از کتاب الکترا
«ای هادس، ای پرسفون، ای پیشتاز مرگ، ای هرمس، ای ملائک خشم و عذاب و ای زادگان خدایان که چشم بصیرت دارید و همهٔ قاتلان و دزدان ناموس را نیک میبینید، زود به یاری من بشتابید و انتقام خون پدر مرا بگیرید و برادرم را به من برسانید! مرا دیگر قوت و توانی باقی نیست و به تنهایی بار گران متاعب را به دوش نمیتوانم کشید.
(گروه زنان میسینه پیش میآیند و با الکترا به گفتوگو میپردازند)
زنان: بینوا الکترا که طالع مادرش با گناه و معصیت قرین بود و پدرش در دامی که مادر او در راهش گسترد به هلاکت رسید! اینک سالیان دراز است که دختر در مرگ پدر مویه میکند. خداوند ما را غریق رحمت فرماید و آن کس که تو را بدین روز نشانید به هلاکت رساند.
الکترا: ای بانوان نیکودل، من خود میدانم که شما بدان قصد آمدهاید که مرا در این مصیبت تسلی بخشید، اما افسوس که مرا جز سوگواری در مرگ پدر چارهای نیست و هرگز ترک اندوه نمیتوانم کرد. از نیکی و مهربانی شما سپاسگزارم لیکن مرا به حال خویش واگذارید که آنچه بتوانم اشک از دیده فرو ریزم؛ آری، اشک فرو ریزم.
زنان: راهی که پدرت رفته است ما همه بدان راه خواهیم رفت، و تو خود نیک میدانی که محال است با گریه و زاری یا با اندوه و سوگواری او را از سرای دیگر بازآری. تو را این غم و اندوه بیپایان سرانجام تباه خواهد کرد، و چنان که میدانی سرشک حسرتبار، متاعب و آلام گذشته را هرگز سبکسار نمیگرداند. چرا بیهوده خویشتن را اسیر رنج و نامرادی میکنی؟
الکترا: تنها دیوانهای مرگ فجیع پدر را زود فراموش میکند. مرا راه و روش زندگانی همان روش مرغ حق است که تا ابد در اندوه خویش باقی است و پیوسته بانگ «حق» از سینه برمیآورد. معبود من الههٔ نیوب است که در گوری از سنگ خارا خفته و در غم و اندوه جاودانه به سر میبرد و هرگز سرشک غم از چشمان او خشک نمیشود.
زنان: لیکن ای فرزند، بدان که تو در این مصیبت یگانه نیستی؛ کسانی دیگر نیز با غم تو شریکاند و تو بیهوده بیش از همهٔ آنان غم میخوری. خواهرانت کریسوتمیس و ایفییاناسا چون تو زندگی را بر خود دشوار نگرفتهاند و آن دیگری، یعنی برادرت، معلوم نیست الآن در کجاست و بار اندوه خویش را چسان تحمل میکند. شاید هماکنون در انتظار آن روز خوشی است که به خواست خداوند دوباره تاج و تخت موروثی را به چنگ آورد و ولایت گرانقدر میسینه بازگشت اورستس خود را تهنیت گوید.
الکترا: هم او یگانه کس است که من اینک چشم به راه او هستم و به هر کجا میروم او را میجویم. مرا نه فرزندی است و نه مردی که دل بدو بندم، لاجرم بار متاعب و آلام را به تنهایی بر دوش میکشم و از رنج آن اشک غم از دیده فرو میریزم، لیکن چنین میپندارم که برادرم هر رنج و مصیبتی را که بدو وارد آمده است یا هر آنچه را که دربارهٔ ما شنیده، همه را فراموش کرده است. در میان ما پیکی در رفتوآمد است لیکن تا کنون از او خبر خوشی نرسیده است. میدانم که او را قصد آمدن بدینجا هست اما هرگز جرئت این کار نمیکند.»
حجم
۲۰۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه
حجم
۲۰۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۲۸۸ صفحه