
کتاب سفیدبرفی موذی
معرفی کتاب سفیدبرفی موذی
کتاب الکترونیکی «سفید برفی موذی» (Snow White the Wicked) نوشتهٔ آنیتا وّل با ترجمهٔ پریا حسنزاده و انتشار نشر عطرکاج، روایتی متفاوت و امروزی از افسانهٔ سفیدبرفی است که با نگاهی تیرهتر و پیچیدهتر به شخصیتها و روابط آنها میپردازد. این اثر در دستهٔ داستانهای نوجوانان و بازآفرینی افسانهها قرار میگیرد و با زبانی امروزی، قصهای پرکشمکش و رازآلود را روایت میکند. نسخه الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب سفیدبرفی موذی
«سفید برفی موذی» بازآفرینی مدرن و تاریکی از افسانهٔ کلاسیک سفیدبرفی است که در آن، شخصیتها از قالبهای سنتی خود فاصله میگیرند و ابعاد تازهای از روابط و انگیزهها را آشکار میکنند. این کتاب در فضایی فانتزی و پر از عناصر جادویی روایت میشود و با تمرکز بر شخصیت سفیدبرفی، داستان را از زاویهای متفاوت و با لحن اولشخص پیش میبرد. روایت در دورهای معاصرتر از افسانههای کلاسیک شکل گرفته و با اضافهکردن شخصیتهایی مانند سیندرلا و کوتولهها، مرز میان خیر و شر را مبهم میکند. در این اثر، سفیدبرفی نه یک قربانی صرف، بلکه دختری با انگیزههای پیچیده و گاه تاریک است که برای انتقام و بقا میجنگد. کتاب با فضاسازی قصر، جنگل، برج و کلبههای مرموز، حس تعلیق و رمزآلودگی را حفظ میکند و به موضوعاتی چون قدرت، انتقام، هویت و خانواده میپردازد. این بازآفرینی، عناصر آشنای افسانه را با چرخشهای غیرمنتظره و شخصیتپردازی چندلایه ترکیب میکند و تصویری تازه از داستانی کهن ارائه میدهد.
خلاصه کتاب سفیدبرفی موذی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان با روایت سفیدبرفی آغاز میشود که پدرش را از دست داده و سیندرلا، نامادریاش، اکنون ملکه است. سفیدبرفی باور دارد سیندرلا در مرگ پدرش نقش داشته و تصمیم میگیرد انتقام بگیرد. سیندرلا که باردار است، از سفیدبرفی میخواهد برایش فرشتهای پیدا کند تا از فرزندش مراقبت کند. سفیدبرفی با دوستش هانتر، که رابطهای عاطفی میانشان شکل گرفته، به جستوجوی فرشته میرود اما موفق نمیشود. در این میان، سفیدبرفی با کوتولههایی روبهرو میشود که برخلاف افسانهٔ کلاسیک، گروهی راهزن و خشناند و هانتر نیز با آنها نسبت دارد. سیندرلا بهتدریج کنترل خود را از دست میدهد و رابطهاش با آینهٔ جادویی دچار اختلال میشود. سفیدبرفی درمییابد که آینه قدرتی فراتر از یک شیء جادویی دارد و حتی روح مادرش در آن حضور دارد. درگیری میان سفیدبرفی و سیندرلا بالا میگیرد و سفیدبرفی برای انتقام، به جادو و طلسم متوسل میشود تا سیندرلا را از میان بردارد. در این مسیر، او با واقعیتهای تلخ خانواده، گذشتهٔ پدر و مادرش و نقش خودش در چرخهٔ خشونت و قدرت روبهرو میشود. داستان با کشمکشهای روانی، تلاش برای بقا و جستوجوی هویت ادامه مییابد و مرز میان قهرمان و ضدقهرمان را بارها جابهجا میکند، بیآنکه پایان ماجرا را بهروشنی افشا کند.
چرا باید کتاب سفیدبرفی موذی را خواند؟
این کتاب با بازآفرینی جسورانهٔ افسانهٔ سفیدبرفی، تصویری تازه و چندلایه از شخصیتهای آشنا ارائه میدهد و مرز میان خیر و شر را به چالش میکشد. روایت اولشخص، لحن معاصر و پرداخت روانشناختی شخصیتها، مخاطب را به دل دنیایی پر از تعلیق، جادو و پیچیدگیهای اخلاقی میبرد. برای کسانی که به داستانهای بازنویسیشده، فانتزی تاریک و شخصیتپردازی متفاوت علاقه دارند، این اثر تجربهای متفاوت و پرکشش خواهد بود.
خواندن کتاب سفیدبرفی موذی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای نوجوانان و جوانانی که به داستانهای فانتزی، بازآفرینی افسانهها و روایتهای تاریک و پیچیده علاقه دارند مناسب است. همچنین برای کسانی که دغدغههایی چون هویت، انتقام، روابط خانوادگی و قدرت را دنبال میکنند، جذاب خواهد بود.
بخشی از کتاب سفیدبرفی موذی
«سیندرلا مرا به تالار اصلی فرامیخواند. روی تختی نشسته که از کریستال خالص ساخته شده. شوخی نمیکنم. مثل یک تختهسنگ سفت و ناراحت است. ناراحتترین صندلیای که میتوان یافت. نمیدانم از کجا پیدایش کرده. میگوید: «سلام. برفی.» صدایش در اتاق خالی انعکاس مییابد و تا سقف اوج میگیرد. در این اتاق هیچ چیزی جز تخت سلطنتیاش و زمین مرمرین سیاهرنگ که رگههای سفید دارد نیست. میگویم: «چی میخوای؟» اکثر مواقع سیندر خرفت کاری به کارم ندارد. فقط وقتهایی که درخواستهای احمقانه دارد مرا احضار میکند. سیندرلا با چشمان زیبای آبیاش نگاهم میکند. «میخوام برام یه فرشته پیدا کنی.» بفرما؛ باز خل شد. «فرشته؟ دیوونه شدی؟ اونا وجود ندارن!» لبخند میزند. «البته که دارن. من قبلاً یکی داشتم.» «تو فرشته داشتی...» «بله. مادرخوندهم بود.» خدای من. این زن پاک عقلش را از دست داده. «خب. حالا گیرم که یکی از اونا رو پیدا کنم، تو میخوای باهاش چه کار کنی؟» سیندرلا دستی روی شکمش کشید. شکمش طوری بزرگ شده که انگار خربزهای را زیر پیراهن سیاهش قایم کرده. «برای بچهم میخوام. که مراقبش باشه.»
حجم
۲٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه
حجم
۲٫۸ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۴۴ صفحه