
کتاب سلطنت پنهان
معرفی کتاب سلطنت پنهان
کتاب سلطنت پنهان با عنوان اصلی The Shadow Throne نوشتهٔ جنیفر ای. نیلسن و ترجمهٔ رقیه بهشتی توسط گروه انتشاراتی ققنوس منتشر شده است. این اثر جلد سوم از «سهگانهٔ صعود» است و در سال ۲۰۱۴ منتشر شده است. این کتاب همراه با تصاویر و نقشه، نبرد برای آینده و مرگ برای سلطنت را روایت میکند. نسخهٔ الکترونیکی این کتاب را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب سلطنت پنهان
کتاب سلطنت پنهان پایانبخش حماسهٔ پرماجرای «جارون»، شاه جوان کارثیا است که پیش از این یک گدای خیابانی و یک دزد بود. در این قسمت، جنگ به سرزمین کارثیا رسیده و آن را در معرض تهدید سه پادشاهی متخاصم قرار داده است. زمانی که جارون مطلع میشود که پادشاه «وارگان آونیا»، «ایموجن» را گروگان گرفته تا کارثیا را تسلیم کند، میداند که باید وارد یک مأموریت نجات جسورانه شود، اما همه چیز طبق برنامه پیش نمیرود و دوستانش در سراسر کارثیا و سرزمینهای همسایه پراکنده میشوند. جارون در آخرین تلاش برای جلوگیری از شکستی ویرانگر برای پادشاهی، سفری را آغاز میکند که ممکن است آخرین سفر او برای نجات هر آنچه دوست دارد باشد، اما حتی با هوش و ذکاوت بالای خود، نمیتواند جلوی خطرات وحشتناکی را که او و کشورش را تهدید میکند، بگیرد. در این مسیر، آیا او آنچه را که برایش مهمتر است از دست خواهد داد و در نهایت چه کسی بر تخت سلطنت کارثیا خواهد نشست؟ این کتاب به خوبی رشد شخصیت جارون در طول سهگانه را نشان میدهد و به بلوغ، شفقت و حس وظیفهشناسی او نسبت به مردمش میپردازد. کتاب سلطنت پنهان ترکیبی از نبردهای خشن، ترفندهای هوشمندانه، دیالوگهای درخشان، مهربانی، همدلی و وفاداری است.
خلاصه کتاب سلطنت پنهان
جنگ کارثیا را فرا گرفته است. پادشاه وارگان آونیا، ایموجن، دختر موردعلاقهٔ جارون را به گروگان گرفته تا کارثیا را تحت فشار قرار دهد. جارون قصد دارد برای نجات ایموجن بشتابد، اما بهعنوان پادشاه، نجات قلمروی خود را در اولویت قرار میدهد. او دوستانش را در مأموریتهای مختلف برای نجات ایموجن و تقویت مرزها میفرستد، در حالی که نامزدش آماریندا برای درخواست کمک به کشور خود میرود. با این حال، نقشههای جارون با فاجعه روبرو میشود و او و دوستانش با چالشها و تلفات متعددی روبرو میشوند. داستان پر از اتفاقات غیرمنتظره و لحظات نفسگیر است که خواننده را تا پایان داستان درگیر میکند.
چرا باید کتاب سلطنت پنهان را بخوانیم؟
این کتاب پایانی قوی برای سهگانهای هیجانانگیز و هوشمندانه است. داستان پر از ماجراجویی، اکشن و لحظات پرتنش است که شما را تا انتهای داستان به دنبال خود میکشاند. شخصیت اصلی، جارون، با شوخطبعی و ذکاوت خود بسیار جذاب است و رشد او در طول داستان قابل تحسین است. کتاب به زیبایی به مضامینی مانند عشق، وفاداری، فداکاری و اهمیت دوستی میپردازد. همچنین، با وجود صحنههای جنگ، نگاهی واقعبینانه به تلخیهای آن دارد و به اهمیت جان انسانها اشاره میکند.
خواندن کتاب سلطنت پنهان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
درباره جنیفر ای. نیلسن
جنیفر ای. نیلسن، نویسنده آمریکایی، متولد ۱۰ ژوئیهٔ ۱۹۷۱ در شمال یوتا است. او بیشتر برای داستانهای نوجوانان شناخته میشود و آثارش شامل مجموعههای «صعود»، «بازی خائن» و «نشان دزد» و همچنین رمانهای تاریخی مانند «شبی جدا شده»، «مقاومت» و «کلمات روی آتش» است. کتابهای او به ۲۱ زبان ترجمه شدهاند و برخی از آنها برندهٔ جوایز متعددی شدهاند. نیلسن با همسر و سه فرزندش در شمال یوتا زندگی میکند. او عاشق شکلات، کتابهای قدیمی و روزهای تنبلی در کوهستان است. پیش از نویسندگی، او معلم سخنرانی و کارگردان تئاتر بوده است.
بخشی از کتاب سلطنت پنهان
«این هشدار را مات به من داد؛ خودش درگیر مبارزه با سربازی بود که با گُرز به او حمله میکرد. این سرباز گُرز را با مهارت خاصی روی سرش میچرخاند. به طرف مردی که سمت راستم بود، حملهور شدم. تیردانی به پشتش وصل بود و کمانی هم در همان دستش که با آن افسار اسبش را گرفته بود داشت. تبرزینی با ظاهری خصمانه هم از کمرش آویزان شده بود.
تا مرا دید که به طرفش میآیم، دستش را به پشتش بُرد تا تیری بردارد؛ اما من دیگر آنقدر به او نزدیک شده بودم که بتوانم زخمی عمیق به او بزنم؛ زخمی که ریسمان وصلشده به تبرزینش را هم پاره کرد. وقتی داشت از روی اسبش سقوط میکرد، کمان و تیری را که از تیردان پشت سرش برداشته بود از دستش بیرون کشیدم. وقتی آنها را به چنگ آوردم، تیر را در زه کمان گذاشتم، چرخیدم و آن را به طرف مردی که گُرز در دستش بود پرتاب کردم. در واقع، او از دید من خارج شده بود، اما در آخرین لحظه، اسبش به سمت چپ چرخید و تیر من در شکمش فرو رفت. گُرز را هنوز روی سرش میچرخاند و تلوتلوخوران حرکت میکرد، گُرز روی سر خودش فرود آمد.
حالا تعداد بیشتری از سربازهایم به ما ملحق شده بودند؛ آنها هم از پشت سر ما آمده بودند و هم از جلوِ ما. اما تعداد سربازهای آوانیایی هم زیاد شده بود. خیلی بیشتر. احتمالاً توانسته بودیم پانزده دقیقه زمان برای توبیاس و آماریندا بخریم تا از اردوگاه فرار کنند، اما باز هم این زمان کافی نبود. جادهٔ پیش روی آنها بیشتر مناسب اسب بود تا کالسکه. اگر توبیاس ماندن در گاریها و کنار زخمیها را انتخاب میکرد، او و آماریندا هیچ شانسی برای فرار نداشتند. آنها باید از هر دقیقهای که برایشان خریده بودم استفاده میکردند.»
حجم
۳۹۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
حجم
۳۹۳٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه