کتاب نیایش گنجشک ها
معرفی کتاب نیایش گنجشک ها
کتاب نیایش گنجشک ها نوشتهٔ آرزو صالح نژاد است. گروه انتشاراتی ققنوس این رمان معاصر ایرانی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب نیایش گنجشک ها
کتاب نیایش گنجشک ها روایت زنی به نام «شفا» در جامعۀ امروز ایران است؛ زنی که تلاشهایش برای داشتن یک زندگی عادی و مستقل زیر سایۀ تنهایی رنگ میبازد. این رمان معاصر ایرانی در ۴۰ فصل نوشته شده است. این اثر در حالی آغ۷از میشود که راوی از حملهٔ پنیک و تشخیص حال بد «فروغ» بهوسیلهٔ شفا میگوید. راوی میگوید که پزشک شیفت و متخصص زنان، تشخیص قطعی را منوط به نظر متخصص مغزواعصاب کرده بودند. شفا ترجیح داده بود «فروغ شکوهی» را به بیمارستان محل کار خودش برساند؛ زیرا کارکنان آنجا آشنا بودند و او میتوانست روی کمکشان حساب کند. نیمساعتی میشد که فروغ را به «شهراد شکوهی»، برادر بزرگش سپرده و خودش کارهای پذیرش و بستری او را انجام داده بود. حالا شفا با کیسهٔ داروهای فروغ از داروخانهٔ بیمارستان برمیگشت. با او همراه شوید.
خواندن کتاب نیایش گنجشک ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر ایران و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب نیایش گنجشک ها
«سفر کاری شهراد پنج روز طول کشید، پنج روزی که برای شهراد پنجاه شب پر از بیقراری و وسوسه بود. گاهی به بهانهای با شفا تماس میگرفت، اما صدا و تصویر و رابطه مجازی فاصله را پر نمیکرد. فاصلهای که حالا جغرافیا با عدد و رقم بهسادگی وسعت ریاضتش را نشان میداد.
شهراد در کنار سالها تمرین فنون ورزشی با زیر و رو کردن منابع معتبر جان کنده بود تا طبق همان فلسفه رزمی تعادل را به ذهن و روح و طبیعتش برگرداند. در هول و ولای روزهای وحشتناک افسردگیاش بیشتر از اینکه جنبه رقابتی رشته ورزشی برایش مهم باشد بُعد درمانی آن برایش جذاب بود. همین جذابیت او را بعد از آن تجربههای هولناک و خسارتبار به زندگی معمولی برگردانده بود.
حالا در خلوت خودش شرمنده بود، مثل فردی آزادیخواه که به آرمانش خیانت کرده باشد! برای همین به محض برگشتن به شیراز اولین کارش ملاقات با استاد کورش قوامی بود. به بهانه رفع دلتنگی به دیدن او رفت. بیآنکه از شفا اسم ببرد، قدمزنان در حیاط دنج خانه استادش از پریشانیهای اخیر خودش گفت. ظاهر کورش قوامی با آن لباس سفید و ساده مخصوص نشان میداد که قبل از آمدن او در حال تمرین بوده. ساعت تمرینش سالیان سال منظم و ثابت بود. در سکوت به عرض حال شاگردش گوش داد. بعد از تمام شدن حرفهای شهراد، نیزه مخصوص تمرینش را برداشت و بیهیچ توضیحی با مهارت یکی از زیباترین فرمهای سبک تالو را جلو چشمهای او اجرا کرد.
شکافتن فضا و گردش هماهنگ و پر از هارمونی اندامها آن هم در آن سن واقعآ چشمنواز بود. آخرین چرخش ماهرانه استاد در هوا با فرودی نرم روی پاها با زاویه صدوهشتاد درجه تکمیل شد.
«شهریار عاشق اجرای فرم با شمشیر بود. ولی تو همیشه کار با نیزه رو دوست داشتی شهراد.»
شهراد ادای احترام کرد و کورش قوامی با انعطاف کامل بلند شد و بعد از ادای احترام به طرف او آمد. همانطور که سرشانه لباس مخصوصش را مرتب میکرد گفت: «ده سال قبل، که دوباره خواستی ورزش رو با من شروع کنی، پیشنهاد من رشتهای بود که مبارزه داشته باشه. ولی انتخاب خودت تایچی بود.»
«به خاطر زیبایی و جنبه نمایشیش.»
«به خاطر ترس خودت از مبارزه و شکست!»»
حجم
۴۳۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۴۴ صفحه
حجم
۴۳۹٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۵۴۴ صفحه