دانلود و خرید کتاب واژه ها در آتش جنیفر ای.نیلسن ترجمه آرزو قلی‌زاده
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب واژه ها در آتش

کتاب واژه ها در آتش

امتیاز:
۴.۶از ۴۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب واژه ها در آتش

کتاب واژه ها در آتش نوشتهٔ جنیفر ای.نیلسن و ترجمهٔ آرزو قلی‌زاده است و انتشارات پرتقال آن را منتشر کرده است. انتشارات پرتقال با هدف نشر بهترین و با کیفیت‌ترین کتاب‌ها برای کودکان و نوجوانان تأسیس شده؛ پرتقال بخشی از انتشارات بزرگ خیلی سبز است.

درباره کتاب واژه ها در آتش

کتاب زیبا و تأثیرگذار واژه ها در آتش داستان زندگی دختری به نام آدرا در کشور لیتوانی است.  قزاق‌های روسی به این کشور حمله کرده‌اند و داستان هم تحت‌الشعاع آسیب‌هایی که آن‌ها به وطن آدرا و به تبع آن، خانواده‌اش وارد کرده‌اند، قرار دارد. خطر هرگز از مزرعه‌ٔ خانوادگی آدرا در لیتوانی دور نیست. او همیشه از سربازان اشغالگر قزاق روسی که اصرار دارند همه باید روسی شوند دوری می‌کند. آن‌ها کتاب‌های لیتوانیایی، مذهب، فرهنگ و حتی زبان لیتوانیایی را ممنوع کرده‌اند. اما آدرا می‌داند که پدر و مادرش چیزهای دیگری را هم از او مخفی می‌کنند.

وقتی قزاق‌ها به خانه‌شان می‌آیند،‌ پدر و مادرش را می‌گیرند. والدین آدرا اصرار می‌کنند که فرار کند و بسته‌ٔ مهمی به او می‌دهند تا همراه خودش ببرد و به کسی که گفته‌اند برساند. همان‌طور که آدرا برای تحویل بسته‌ٔ اسرارآمیز مسیرش را آغاز می‌کند، با خطرات غیرقابل تصوری روبه‌رو می‌شود و بارها جانش در خطر می‌افتد. اما مگر آن بسته چیست که ارزش‌ آن‌همه ازخودگذشتگی و خطر را داشته باشد؟

خواندن کتاب واژه ها در آتش را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خواندن این کتاب را به نوجوانان بالای ۱۴ سال پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب واژه ها در آتش

سم من آدرا است.

به زبان من، یعنی لیتوانیایی، آدرا یعنی طوفان.

اما سال‌ها بود که زبان من غیرقانونی شده بود. اگر موقع عبور و مرور توی جاده‌ها با این زبان حرف می‌زدیم و سربازها صدایمان را می‌شنیدند، ممکن بود همان لحظه بهمان شلاق بزنند یا دستگیرمان کنند. حتی شاید گاهی به‌خاطر لیتوانیایی حرف زدن ناپدید می‌شدیم. این اتفاق چند باری رخ داده بود.

برای همین هم من حواسم بود توی جمع اسمم را نگویم، اما خیلی وقت‌ها با خودم فکر می‌کردم: اگر زبان من غیرقانونی است، پس اسمم هم غیرقانونی است؛ و این یعنی من اسم نداشتم.

پس کاملاً آزاد بودم هر کاری از دستم برمی‌آمد بکنم تا جلوی اشغالگرهای روسی بایستم.

ساک‌هایی را که روی شانه‌هایم آویزان بود با نیرویی دوچندان چنگ زدم، در برابر بادی که از روبه‌رویم می‌وزید مقاومت کردم و مسیرم را ادامه دادم.

این‌همه راه آمده بودم. مهم نبود چه چیزی سر راهم قرار می‌گرفت؛ دیگر نمی‌توانستم بایستم.

دیگر نمی‌خواستم بایستم.

زندگی‌های زیادی به من وابسته بود. اول از همه زندگی پدر و مادرم.

Raman Rasekhi
۱۴۰۰/۱۱/۲۵

خیلی کتاب خوب و جذابی بود و لذت بردم در کل داستان درباره لیتوانیه که روسیه میخواد فرهنگ زبان و کلا هویت اونها رو بگیره و تبدیل به مردم روس کنه . این میان عده ای فقط به دنبال زنده نگه

- بیشتر
کتیبه سپید
۱۴۰۰/۱۱/۲۳

برخلاف مبارزهای آزادیخواه توی بقیه کتاب‌ها و فیلم‌ها که انگار قدرت نامحدود دارن و دشمن هم عین خیالش نیست که اینا چکار می‌کنن، آدمای این داستان، مردم دست خالی و معمولی‌اند که زور بیرون روندن مهاجم رو ندارن. اما با

- بیشتر
الچاپو:)
۱۴۰۲/۰۱/۰۹

لا به لای صفحات این کتاب،یه سری از جمله هاش آشنا بودن،توضیح اضافه نمیدم ولی اگه کسی دقت کرده باشه،این جمله ها خیلی آشنان و اینکه.... این همکاری و هماهنگی شخصیت های کتابو خیلی دوست داشتم،حتی مردم روستاها هم در حد خودشون

- بیشتر
KAVİON
۱۴۰۳/۰۳/۲۲

جزء بهترین کتاب هاییه که خوندم. واقعا قشنگه‌. ماجراجویی دو تا نوجوون رو در برف و سرما نشون میده؛در حالی که سربازهایی که کشورشون رو گرفتن،دنبالشونن

Yura
۱۴۰۲/۰۴/۰۵

من سال های پیش برای اولین بار کتاب قرنطینه از نویسنده همین کتاب جنیفر ای نیلسن خواندم و آنقدر برام جذاب بود که رمان های دیگر این نویسنده رو دنبال کردم واقعاً نوشتار ایشون من رو به کتاب خواندن علاقه مند

- بیشتر
Setayes writer
۱۴۰۲/۰۱/۰۴

وقتی که میخوندمش حس خیلی خوبی داشتم و در کل کتاب قشنگی بود. من از شخصیت ادرا خیلی خوشم اومد و همدلی خاصی باهاش داشتم. از ماجرای زندگی شخصیت لوکاس خیلی خوشم اومد. در این کتاب به اهمیت کتاب ها و زبان و

- بیشتر
یک کتابخوان؛
۱۴۰۳/۰۱/۰۷

به شدت کتاب قشنگ و جذابی بود فکر نمیکردم لیتوانی همچین تاریخی داشته باشه و چقدر تاریخ همیشه جذابه داستان خیلی واقع گرایانه تر از خیلی محتواهای مشابهش بود و واقعا لذت بردم از خوندنش

Ariana
۱۴۰۲/۱۲/۱۳

معرکهههههههخخخخخ🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩 آدرا، یک دختر لیتوانی که روسی ها کشورش رو گرفتن دقیقا در روز جشن تابستانه پدر و مادرش رو به دلیل جرمی نامشخصی دستگیر میکنند ، اونها هم قبل از دستیگیریشون به آنرا یک بسته میدن و ازش قول میگیرن

- بیشتر
bookreader
۱۴۰۲/۰۲/۲۶

خیلی کتاب خوب و عالی بود من با اینکه سه بار خوندنش هنوز از ماجرا و اتفاق هاش خسته نمی شم و منتظرم تا ببینم چه اتفاقی قرار بیافته

Eli
۱۴۰۱/۱۰/۰۳

مثلا چی میشه یه خیر بیاد این کتابو به من هدیه کنه(:؟

کتاب‌ها واقعاً ارزشمندترین دارایی ما هستن.
Book
جادوی واقعی کتاب‌هامونن. زبانمون، فرهنگمون و هویتمون توی تک‌تک کلمه‌ها حک شده. تا وقتی کتاب‌هامون رو داریم، کسی نمی‌تونه ما رو شکست بده یا فراموش کنه. به‌خاطر کتاب‌هامونه که از تاریخ خودمون حذف نمی‌شیم. یادمون می‌مونه کی هستیم، برای چی بلند شده‌ایم و برای چی می‌جنگیم
Ela Goli
آخه اگه ندونیم کی بودیم، چطور می‌خوایم بفهمیم کی هستیم؟
Book
کتاب پر از ایده‌ست. یکی به این ایده‌ها فکر کرده و اون‌ها رو تبدیل به کلمه کرده و کلمات رو روی کاغذ آورده. این ایده‌ها مثل دونه‌ان، و هر بار که یکی این کلمه‌ها رو می‌خونه، دونه‌ها توی ذهن اون هم کاشته می‌شن، بعد رشد می‌کنن، پخش می‌شن و خیلی زود دونه‌های ایده تبدیل به باور می‌شن، و باورها تبدیل به برنامه می‌شن و برنامه‌ها دنیا رو عوض می‌کنن. اگه کتاب‌ها رو کنترل کنی، مردم رو کنترل کرده‌ای.
i_ihash
کتاب‌ها واقعاً ارزشمندترین دارایی ما هستن.
Parinaz
برای آدمی که داره از گرسنگی می‌میره، یه تکه نون هم اهمیت داره، اما جونش رو نجات نمی‌ده.
Fateme Soltani
چطور می‌شه ملتی رو نابود کرد؟ فرهنگشون رو ازشون بگیر. چطور می‌شه چنین کاری کرد؟ باید زبانشون رو بگیری، تاریخ و هویتشون رو بگیری.
Book
«چطور می‌شه ملتی رو نابود کرد؟ فرهنگشون رو ازشون بگیر. چطور می‌شه چنین کاری کرد؟ باید زبانشون رو بگیری، تاریخ و هویتشون رو بگیری. چطور این کار رو می‌کنی؟» دوباره لب‌هایم را روی هم فشار دادم و نگاهش کردم. «کتاب‌هاشون رو ممنوع می‌کنی.»
Fateme Soltani
جادهٔ خاکی پرپیچ‌وخمی روبه‌رویم بود که به فردا می‌رسید؛ فردایی که نمی‌توانستم پیش‌بینی‌اش کنم.
Fateme Soltani
چطور می‌شه ملتی رو نابود کرد؟ فرهنگشون رو ازشون بگیر.
Parinaz
اگه چشم‌هامون رو روی خطر ببندیم، از خطر در امان نمی‌مونیم.
Parinaz
تا آن روز هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم آدرا اسم مناسبی برایم باشد. بیشتر حس می‌کردم پدر و مادرم باید اسم یک موش یا نسیمی آرام را رویم می‌گذاشتند. شاید هم بد نبود اسمی انتخاب می‌کردند که معنی لحظهٔ بعد از پچ‌پچ را بدهد؛ لحظه‌ای که هیچ‌کس مطمئن نیست حرف زده‌ای یا نه. اما دیگر من تبدیل به اسمم شده بودم. من طوفان بودم.
کاربر... :)
اگه چشم‌هامون رو روی خطر ببندیم، از خطر در امان نمی‌مونیم. بذار یادش بدم.
Fateme Soltani
شاید اگر وانمود می‌کردم آدم شجاعی هستم، شجاع‌تر می‌شدم.
Parinaz
مهم نبود چه چیزی سر راهم قرار می‌گرفت؛ دیگر نمی‌توانستم بایستم. دیگر نمی‌خواستم بایستم.
Hossein shiravand
من مثل سنگی که توی تالاب می‌افتاد پرسروصدا نبودم؛ برگی بودم که به پرواز درمی‌آمد و روی آب می‌نشست و حتی نسیم هم متوجهش نمی‌شد.
Book
دختری دیده بودم که نمی‌گذاشت چیزی مانع آینده‌اش شود، چون نمی‌خواست محدودیت‌هایی را بپذیرد که دیگران بهش تحمیل کرده بودند.
الچاپو:)
کتاب‌ها آزادی‌ان. آزادی اندیشه، آزادی اعتقاد و رؤیا.»
الچاپو:)
این اواخر، زندگی پر از طنز شده
Fateme Soltani
چون شعله‌ها فقط جوهر و کاغذ را نمی‌سوزاندند؛ آن‌ها شخصیت‌ها و دنیاهایشان را به آتش می‌کشیدند، احساسات و داستان‌هایشان را به خاکستر تبدیل می‌کردند. شخصیت‌ها فریاد می‌زدند و برای نجات جانشان التماس می‌کردند؟ گمانم، چون مطمئن بودم صدایشان را می‌شنیدم که از من کمک می‌خواستند.
کاربر ۱۵۸۲۹۰۵

حجم

۲۳۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

حجم

۲۳۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

قیمت:
۹۶,۰۰۰
تومان