دانلود و خرید کتاب صوتی یک شب فاصله
معرفی کتاب صوتی یک شب فاصله
کتاب صوتی یک شب فاصله رمانی برای نوجوانان نوشتهٔ جنیفر ای.نیلسن و ترجمهٔ عادله قلیپور و با صدای مریم پاکذات است و آوانامه آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب صوتی یک شب فاصله
یک شب فاصله داستان زندگی گرتای ۱۲ساله را روایت میکند. دختری که باید برای بهدستآوردن آزادی خطر همهچیز را به جان بخرد. داستان در فضای دلهرهآور جنگ آلمان شرقی و غربی و ساخت دیوار برلین اتفاق میافتد. این کتاب سرشار از لحظات سخت و نفسگیری است که قهرمان داستان با آن روبهرو میشود؛ باوجوداین، گرتا با شهامت به تلاش خود ادامه میدهد تا در پشت دیوار برلین راهی برای رهایی پیدا کند. از امتیازات این کتاب باید به تاکید آن بر ارزشهای خانوادگی اشاره کرد. علاوه بر این مفاهیمی همچون حق، ناحق، عدالت و بی عدالتی مطرح میشوند.
شنیدن کتاب صوتی یک شب فاصله را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
یک شب فاصله مناسب ردهٔ سنی نوجوانان است؛ باوجوداین، داستان به قدری قوی توصیف شده که شنیدن آن برای بزرگسالان نیز خالی از لطف بهنظر نمیرسد.
بخشی از کتاب صوتی یک شب فاصله
«تو خود حجاب خودی، حافظ از میان برخیز
ــــــ حافظ، شاعر پارسی؛ حدود ۱۳۸۹-۱۳۲۵ از همان جمعه غروب ـ دو روز پیش از ساخته شدن دیوار ـ که درِ خانهمان را زدند، میدانستم که اتفاق بدی در راه است.
سر شام بودیم. مثل همیشه، پدر و مادرم داشتند دربارهٔ اخبار روز حرف میزدند. اختلافات بین غرب و شرق هرروز بیشتر میشد و برلین وسط معرکهای به نام جنگ سرد گیر افتاده بود؛ معرکهای که در آن همه برای هم سینه سپر کرده بودند و عربده میکشیدند. امیدوار بودیم که کار دو طرف به تفنگ و تفنگکشی نرسد. آلمان هنوز کاملاً از جنگ قبلی بهبود نیافته بود. آن طرف میز، روبهروی من، فریتز و دومینیک نشسته بودند، و بحث میکردند که تهماندهٔ پودینگ میوهای را چه کسی باید بخورد ـ آنکه از همه بزرگتر است یا آنکه گرسنهتر است. من داشتم بهشان میگفتم ساکت باشند، که صدایی شنیدم. یک بار دیگر در زدند. این بار همه ساکت شدیم.
پدر دهنش را با دستمال پاک کرد و بعد از آنکه با نگاهش به ما فهماند که باید ساکت بمانیم، رفت که در را باز کند. با اینکه مادرم آهسته بهمان گفت که چیزی نشده، ترس برم داشته بود. هر وقت کسی بیهوا میآمد و در میزد، قلبم میایستاد و تا نمیفهمیدم که کیست، دوباره به کار نمیافتاد. هشت سال پیش بابا درگیر یک شورش کارگری در برلین شده بود. هیچوقت به این خاطر دستگیر نشد و خودش هم اصرار داشت که اصلاً کاری نکرده که بخواهند دستگیرش کنند؛ اما به نظر نمیآمد اِشتازی، نیروی پلیس مخفی ما، با او هم عقیده باشد. چند ماه یکبار، میآمدند و بازخواستش میکردند و طوری با او برخورد میکردند که انگار واقعاً جرمی مرتکب شده است. همیشه نگران بودم که نکند منتظر باشند تا دلیلی پیدا کنند و او را با خودشان ببرند.
اما اینبار، لبخند روی صورت بابا نشست و با صدای گرمی گفت: «هِر کروُزه!» بعد پیرمرد را به گرمی بغل کرد و او را با خودش به داخل آپارتمان آورد و پرسید: «دوست عزیزم، شام خوردید؟»
«ممنونم. زیاد نمیتونم بمونم.»
او با زن علیلش در خانهٔ بغلی زندگی میکرد. پیرمرد عجیب و غریبی بود. تقریباً هر چیز اسقاطی را که سر و صاحب نداشت، جمع میکرد و جایی میگذاشت که از چشم مأموران اشتازی پنهان بماند. از وقتی که یادم میآمد او و بابا همدیگر را میشناختند و توی شورش هم هر دو با هم بودند. مامان یکبار گفته بود که او قطعاً باید دستگیر میشده و عاقلانه نیست که ما خیلی با او معاشرت کنیم.
با این حال وقتی که او وارد شد، صندلیاش را به او داد و خیلی مؤدبانه سلام و احوالپرسی کرد.»
زمان
۱۰ ساعت و ۶ دقیقه
حجم
۸۴۳٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۱۰ ساعت و ۶ دقیقه
حجم
۸۴۳٫۶ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
خیلی زیبا بود البته من کتاب رو از نشر صوتی دیگه ای شنیده بودم قبلا فصل های کوتاه متن روان قصه خیلی خیلی زیبا روایت این جمله (هر کجا مرز کشیدند بیا پل بزنیم🤍)
متن جذاب گویندگی عالی نمیشه اصن گذاشتش زمین ب اصطلاح😃
بیسیار خوب بود
کتاب یک شب فاصله ، کتاب مورد علاقه منه . نمیدونم با چه کلمه ای این کتاب را توصیف کنم . آنقدر این کتاب را دوست دارم که هم نسخه چاپی اش رو خوندم و هم کتاب صوتی اش رو
واقا کتاب زیبا و جالب بود امید وارم که شماهم از گوش دادن این کتاب لذت ببرید
این کتاب رو خریدم خوندم حالم بهم خورد از این همه آزادی که از آلمان میگن آلمان غربی راستش آزادی کوکجاست چراب عد از کنگ غزه مشخص شد همه رسانه هاشون سانسور هستن فقط و فقط خبرنگاران مخصوص خودشون رو