کتاب دختری با کت آبی

کتاب دختری با کت آبی نوشتهٔ مونیکا هسی و ترجمهٔ محمد رزازان است و انتشارات شانی آن را منتشر کرده است. این کتاب داستانی زیبا دربارهٔ عشق و فداکاری است که در دوران جنگ می‌گذرد. این کتاب برندهٔ جایزهٔ ادگار ۲۰۱۷ شده است.

درباره کتاب دختری با کت آبی

قصهٔ کتاب دختری با کت آبی، در آمستردام و در سال ۱۹۴۳ می‌گذرد. هانکه، روزهایش را با تهیه و تحویل کالاهای بازار سیاه به مشتری‌هایش می‌گذراند و شب‌ها نیز مجبور است ماهیت اصلی کارش را از پدر و مادر نگرانش مخفی سازد. نامزد هانکه با یورش آلمان‌ها در جنگ کشته شده و او هر لحظه را با غم و سوگ نامزدش سپری می‌کند. هانکه دوست دارد که کار غیرقانونی‌اش را نوعی شورش و سرکشی کوچک قلمداد کند. در روزی عادی، یکی از مشتریان هانکه، خانم جانسن، از او درخواست کمک می‌کند. زمانی که هانکه درخواست خانم جانسن را می‌شنود، بسیار شگفت‌زده می‌شود. خانم جانسن می‌خواهد نوجوانی یهودی را پیدا کند که در خانه‌اش مخفی شده بود ولی اکنون بدون هیچ رد و نشانی ناپدید شده است. هانکه در ابتدا تمایلی به درگیرشدن در چنین ماجرای خطرناکی ندارد، اما او درنهایت، وارد دنیایی از اسرار و ماجرجویی‌ها می‌شود که او را به قلب مقاومت علیه نازی‌ها می‌کشاند، چشمانش را روی بی‌رحمی و ستم‌های جنگ باز کرده و او را وادار می‌سازد که هر طور شده کاری بکند.

خواندن کتاب دختری با کت آبی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به همهٔ نوجوانان پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب دختری با کت آبی

«من و باس یک مدت زیادی قبل از اینکه بمیرد داشتیم بحث می‌کردیم که تقصیر چه کسی بود که عاشقم شد. باس گفت تقصیر تو بود، چون دوست‌داشتنی هستی. اما من به او گفتم که اشتباه می‌کند.

باید خودت را به خاطر عاشق من شدن ملامت کنی. واقعاً رفتارت غیرمسئولانه است!

من تمام این گفتگو را به خاطر دارم. در اتاق نشیمن خانه‌شان نشسته بودیم و به رادیویی که به تازگی خریده بودند گوش می‌دادیم و در همین حال هم از او سؤال‌های امتحان هندسه را می‌پرسیدم که هیچ کدام از ما فکر نمی‌کردیم مهم باشد. جودی گارلند خواننده آمریکایی در حال خواندن بود «تو منو عاشق خودت کردی.»

بحث ما از همین جا شروع شد. باس گفت «تو کاری کردی که من عاشقت بشم». من دستش انداختم چون نمی‌خواستم بداند که چقدر وقتی کلمه‌های دوستت دارم و من را در یک جمله به کار می‌برد قلبم تند تند می‌تپد.»