دانلود و خرید کتاب طاعون آلبر کامو ترجمه حسین دهخدا

معرفی کتاب طاعون

«طاعون» یکی از مهمترین آثار آلبر کامو(۱۹۶۰-۱۹۱۳)، نویسنده برجسته فرانسوی برنده جایزه نوبل ادبیات است. داستان طاعون درباره یک شهری خیالی در الجزایر است که بیماری طاعون در آن شیوع می‌یابد.

درباره کتاب طاعون

بیماری طاعون در کتاب طاعون نمادی است از یورش ایدئولوژی‌ها و نظام‌هایی که در روزگار کامو، نازیسم هیتلری، آن را نمایندگی می‌کرد. در بخشی از کتاب می‌خوانیم: چنین شد که در طول هفته، زندانیان طاعون تا جایی که در توان‌شان بود تلاش کردند. در میان آن‌ها کسانی چون رامبر با بازدهی بالا در کار، نشان دادند که میدان برای مبارزه علیه‌ی طاعون گسترده است و همه باید درد مشترک‌شان را به اتفاق هم از میان بردارند. آن‌جا میدانی بود که برای همه‌ی استعدادها و ویژگی‌های کار درخور وجود داشت. آن‌هایی که مانند رامبر برای بار نخست شرکت کرده بودند باور داشتند که مردم آن‌ها را می‌بینند و تحسین‌شان می‌کنند. همه‌ی این موارد به افزایش بازدهی منجر می‌شد. زمان، زمان اوج‌گرفتن طاعون بود. ماه اوت به سبب گرمای سوزان‌اش اپیدمی را چندین برابر گذشته انتشار می‌کرد. آن‌ها امیدوار شده بودند که در این مبارزه پیروز خواهند شد. راوی می‌گوید باید در همین شرایط ویژه موقعیت کلی تشریح بشود. به عنوان مثال، شدت عمل دوستان ما خاطره‌ی در خاک خفته‌گان را در ذهن بازمنده‌گان، بیدار می‌کرد. دفن عاشقان زجر بود. در اواسط آن سال بادی برخاست و طی روزها روی شهر طاعون‌زده وزید. باد به ویژه برای ساکنان اوران مصیبت‌بار است؛ چرا که باد در جایی توقف نمی‌کند و نمی‌شود هم از وزیدن آن کاست. آن هم بادی گرم در شهری بدون سبزه و دار و درخت که برای پذیرش هر بلای واگیردار از جمله طاعون شرایط مهیاست. پس از ماه‌های طولانی که قطره آبی شهر را خنک نکرده بود، پوشش خاکستری همه‌ی شهر را درنوردیده بود.

zeynab_m91
۱۳۹۸/۱۲/۲۳

این کتاب حال و روز الانمونو بیان میکنه..🚶‍♀️👇 "وقتی بیماری نیست،فکر مرگ هم سراغ آدم نمی آید. و این احساس یکنواختی باعث میشود که زیباییِ لحظه هایی مثل سپیده ی صبح و شب و خیلی از دیدنی های دیگر در تنبلی و

- بیشتر
mortaza.j
۱۳۹۹/۰۱/۱۰

ترجمه به قدری بد بود که نتونستم خوندن کتاب رو ادامه بدم. خیلی جاها اصلاً منظور مترجم رو متوجه نمیشی یا اصلاً نمیدونی جملات از زبان کدوم شخصیت نقل شدن!!!

مهدی
۱۳۹۹/۰۱/۲۰

متاسفانه ترجمه بدی شده اصلا جمله بندی ها علائم نگارشی هیچ کدام رعایت نشده کتاب را با این ترجمه خریدم به بقیه توصیه می کنم ترجمه دیگر را خریداری کنند اصلا جملات نمی توان درک کرد. به نظرم طاقچه باید

- بیشتر
nasim
۱۳۹۸/۰۶/۲۰

متاسفانه این ترجمه اصلا خوب نیست و بعد از خوندن فصل اول، بقیه این کتاب رو از نشر جامی خوندم.

کتاب باز
۱۳۹۹/۰۲/۲۱

متاسفانه ترجمه و نگارش خوبی نداره و خواننده رو گاهی خسته میکنه و میل به ادامه مطالعه رو از بین میبره

mina
۱۳۹۶/۰۵/۲۸

نمیدونم چی بگم در مورد این کتاب,بینظیره.. این کتابو کسایی بخونن ک به پختگی رسیدن و توانایی درک ایهامات رو دارن.البته قبلش باید حتما کتاب زیبا و فوق العاده بیگانه رو بخونین تا نگاهای زیبا و جذاب رو باهم مقایسه کنین.این

- بیشتر
Fariba
۱۳۹۹/۰۱/۰۸

داستان کتاب بسیار آموزنده و پر از حقایق تلخ است اما ترجمه بسیار بد اون باعث ایجاد ابهام و کند شدن خواندن کتاب شده، در واقع دو ستاره فقط برای داستان و نویسنده کتاب است نه ترجمه بشدت ضعیف اون.

Roxana
۱۳۹۹/۰۳/۰۶

کتابی هست که همه باید بخونن. البته ما که بعد از این قضیه کرونا بیشتر این مسائل درک میشن

امیر
۱۳۹۹/۰۱/۲۱

نسبت به بیگانه کامو از این کتاب بیشتر خوشم اومد. یه جورایی اتفاقاتی که تو همین دوران ویروس کرونا تجربه می کنیم رو تو این داستان میبینید. البته داستان خیلی چیزی برای گفتن نداره که مثلا تصور کنید ماجرای پر

- بیشتر
|قافیه باران|
۱۳۹۹/۰۱/۰۱

مناسب برای این روزهایی که داریم با ویروس کرونا دست و پنجه نرم میکنیم.‌‌.‌.. ترجمه غیر حرفه ای موجب شد مطالعش طول بکشه. _____ همه چیز با لاشه موشهای مرده در سطح شهر شروع میشه...همه جا صحبت از موشهای مرده و فزونی تعداد

- بیشتر
توهین با هر لحنی که ادا شود، غرور طرف مقابل را می‌شکند.
Variable
وقتی بیماری نیست، فکر مرگ هم سراغ آدم نمی‌آید و این احساس یک‌نواختی باعث می‌شود که زیبایی لحظه‌هایی مثل سپیده‌ی صبح و شب و خیلی از دیدنی‌های دیگر در تنبلی و ملال از دست برود.
Sophie
وقتی بیماری نیست، فکر مرگ هم سراغ آدم نمی‌آید و این احساس یک‌نواختی باعث می‌شود که زیبایی لحظه‌هایی مثل سپیده‌ی صبح و شب و خیلی از دیدنی‌های دیگر در تنبلی و ملال از دست برود.
mohsen
«جنگ حماقت است. خیلی طول نمی‌کشد که آشتی می‌کنند. کشتن افراد دو طرف که نمی‌تواند راه حل باشد.
اکرم ملایی
وقتی بیماری نیست، فکر مرگ هم سراغ آدم نمی‌آید و این احساس یک‌نواختی باعث می‌شود که زیبایی لحظه‌هایی مثل سپیده‌ی صبح و شب و خیلی از دیدنی‌های دیگر در تنبلی و ملال از دست برود.
Travis
طاعون به نوعی فرمان عدالت واقعی را به اجرا می‌گذاشت که هیچ‌کس برتر از دیگری نیست. هیچ رییسی مصون‌تر از افراد پایین‌دست‌تر نیست. هر چند در میان آن‌ها مدال توزیع کردند. هر چند برای مرده‌های نظامی ترفیع درجه و مدال در نظر گرفتند. مدال واقعی، مدال طاعون بود که نیازی به دفتر و رییس و درجه و بالای شهری و پایین شهری بودن نداشت.
ali
«عزیزم، طاعون که بگذرد....»
Malihe Saeidi
«مگر من نفرین شده‌ام که تباهی به من برسد و کام‌روایی به دیگران؟ من هم لذت نقد و دم دست را پس نمی‌زنم. طاعون که برسد از من نمی‌پرسد: دوست داری بمیری یا نه؟»
حسن پور
وقتی بیماری نیست، فکر مرگ هم سراغ آدم نمی‌آید و این احساس یک‌نواختی باعث می‌شود که زیبایی لحظه‌هایی مثل سپیده‌ی صبح و شب و خیلی از دیدنی‌های دیگر در تنبلی و ملال از دست برود.
z.gh
«شما حق دارید. زمانی‌که با آن همه کشته‌ی فراوان روبه‌رو شدیم دیگر پایان جهان خواهد بود. حالا باید قدر موقعیت و استعداد و توانایی‌مان را بدانیم و از بار پایان فاجعه کم کنیم.»
mst
قدری هم بستگی به توانایی ذهنی شما دارد که موضوع‌های این چنینی را دسته‌بندی می‌کند. از این عادت زندانی‌کردن خودتان دست بکشید.
mst
«همه می‌دانند مرگ هست. اما این دانستن مانع از آن نمی‌شود که زندگی نکنند!»
کتابخوار
طاعون در شهر یافا، گدایان بی‌شمار را روی بسترهای نمناک و پوسیده و چسبیده به زمین سفت بیمارستان قسطنطنیه از حرکت انداخت. آدم‌ها چه دارا و چه ندار در نهایت عدالت در کنار هم مردند.
IT_girl
«آه دکتر! دل‌ام می‌خواست درست می‌توانستم خودم را بیان کنم.»
ندا منتظری خادم
«یک موضوعی برای من روشن نشده است؛ چه‌گونه افراد مقدس می‌شوند؟» ریو گفت: «این موضوع مربوط به مومنان است، شما که معتقد نیستید.» تارو گفت: «من فکر می‌کنم می‌توان بدون باور به خدا هم مومن بود.»
Royaa
زن‌ها و مردهای این شهر ساحلی، زیادی حریص‌اند. یا آن‌قدر به هم دل می‌بندند که دل‌بستگی‌شان دردسرساز می‌شود، و یا آن‌قدر از هم بیزار می‌شوند که دیگر نمی‌توانند همدیگر را تحمل کنند. هر چه هست در زندگی و رفتارشان تعادلی وجود ندارد. در شهر اوران، مثل باقی شهرها مردم عادت ندارند درباره‌ی زندگی‌شان فکر کنند و یا خودشان را دوست داشته باشند.
.
وقتی بیماری نیست، فکر مرگ هم سراغ آدم نمی‌آید و این احساس یک‌نواختی باعث می‌شود که زیبایی لحظه‌هایی مثل سپیده‌ی صبح و شب و خیلی از دیدنی‌های دیگر در تنبلی و ملال از دست برود.
Variable
او به تارو گفته بود که مطمئن است خدا وجود ندارد، چون در غیر این صورت کشیش‌ها بی‌فایده می‌شدند. از طرفی تارو دیده بود که او زندگی‌اش از راه اعانه‌ی کلیسا می‌گذرد.
هرمس
دراز و لاغر و در میان لباس‌هایش لق می‌زد و همیشه هم گشاد می‌پوشید چون فکر می‌کرد که هرچه گشادتر باشد دوام‌اش بیش‌تر است.
امیر
«زمانی که جوان بودم با خیالی راحت زندگی می‌کردم و از زندگی‌ام راضی بودم. رنج برای من مفهومی نداشت. به هر چه می‌خواستم به آن می‌رسیدم. موقعیت‌ام مناسب بود و جای کمبودی نداشتم. با موقعیتی که داشتم با زن‌ها هم مشکلی نداشتم. یک مدت که گذشت چیستی و هستی زندگی، مرگ، هدف و مفاهیم مرگ و نیستی و... در ذهن‌ام پدیدار شدند. بعد از آن دیگر آرامش جای خود را به تفکر و اندیشیدن داد. کسی هم در این‌باره گناهی نداشت.
هرمس

حجم

۲۱۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۲۱۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان