کتاب هیچکس اینجا حقیقت را نمی گوید
معرفی کتاب هیچکس اینجا حقیقت را نمی گوید
کتاب «هیچکس اینجا حقیقت را نمیگوید» نوشتۀ شاری لاپنا و با ترجمۀ فاطمه سیاهپوشان در انتشارات نون چاپ شده است. این کتاب در ژانر رمان معمایی - هیجانی قرار دارد و حول ناپدیدشدن دختری به نام ریلی در یک محلهٔ آرام و به ظاهر امن میچرخد. داستان بهتدریج نشان میدهد که هر یک از شخصیتها رازی پنهان دارند و هیچکس حقیقت را نمیگوید.
درباره کتاب هیچکس اینجا حقیقت را نمیگوید
این اثر در سال ۲۰۲۳ منتشر شده است و در آن شاری لاپنا که نویسندهای کانادایی است، توانسته فضای تنش و تعلیق را به خوبی خلق کند. برخی از آثار او به فهرست پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز راه یافته و به چندین زبان ترجمه شدهاند.
«هیچکس اینجا حقیقت را نمیگوید» داستان ناپدید شدن ناگهانی دختری ۹ ساله به نام ریلی را روایت میکند که پس از مشاجرهای با پدرش، از خانه خارج میشود و دیگر باز نمیگردد. همسایهها، دوستان و خانواده او همگی نگران و مضطرب به دنبال سرنخی از او هستند، اما به تدریج روشن میشود که هر یک از آنها چیزی برای پنهان کردن دارند. هیچکس حقیقت کامل را نمیگوید و هرکس به نحوی دروغ میگوید تا اسرار خود را پنهان کند.
در طول داستان، راوی با زوایای مختلفی از شخصیتهای اصلی، از جمله پدر ریلی و همسایگان، مواجه میشود و به تدریج بخشهای مختلفی از گذشته و اتفاقات مربوط به روز ناپدید شدن ریلی را آشکار میکند. نویسنده به خوبی توانسته است حس تعلیق و عدم اطمینان را در تمام طول داستان حفظ کند و خواننده را درگیر روایت پیچیده و پر رمز و راز خود نگه دارد.
کتاب هیچکس اینجا حقیقت را نمیگوید را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب برای دوستداران ژانرهای تریلر روانشناختی و داستانهای معمایی هیجانانگیز مناسب است. همچنین، افرادی که به کتابهایی با شخصیتپردازی عمیق و روایتهای پیچیده علاقه دارند، از خواندن این اثر لذت خواهند برد.
بخشی از کتاب هیچکس اینجا حقیقت را نمیگوید
«ویلیام در سکوت نورا را به سمت ماشین پارکشدهاش در بخش پشتی متل مشایعت میکند. آنها هیچوقت ماشینشان را جلوی متل پارک نمیکنند، چون ممکن است شناسایی شوند. هیچوقت کسی متوجه نمیشود که آنها اینجا بودهاند، دستکم به خودشان اینطور میگویند. در طول این چند ماهی که ارتباطشان بهآهستگی شعلهور شد، هربار این را به خود گفته بودند. اما حالا ناگهان شعلهٔ ارتباطشان توسط نورا به خاموشی گرویده بود. ویلیام متوجه این تغییر نشده بود.
آنها در همان متل همیشگی در حومهٔ شهر، جایی که هیچکس نمیشناختشان، یکدیگر را ملاقات کردند. متل در حاشیهٔ بزرگراه اصلی قرار دارد. آنها مجبور بودند محتاط باشند. نمیشد با یکدیگر داخل خانه قرار بگذارند، چون ظاهراً او میخواست اوضاع به همین ترتیب باقی بماند. تا همین نیمساعت پیش ویلیام هنوز مجبور نشده بود که به جدایی فکر کند. حس میکند یک نفر فرش را از زیر پایش کشیده و او هنوز نتوانسته است تعادلش را به دست بیاورد.
مقابل ماشین او میایستند، ویلیام به طرف او خم میشود و او صورتش را برمیگرداند. یأس و ناامیدی از درک اینکه او واقعاً قصد جدایی دارد، گریبانویلیام را میگیرد. بهسرعت میچرخد، میرود و او را همانجا، کلیدبهدست، رها میکند.»
حجم
۲۷۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
حجم
۲۷۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۹۶ صفحه
نظرات کاربران
ایوری، دختربچهی ۹ سالهی دردسرسازیه که کنار اومدن باهاش کارِ چندان سادهای نیست. اون بارها توی خونه و مدرسه خرابکاری به بار آورده و گویا اختلال نقصتوجه و بیشفعالی هم داره. ویلیام وولر، پدرِ ایوری و پزشکِ خوشنامیه که خلافِ
ایوری ۹ ساله بعد از اینکه پدرش بهش سیلی میزنه و از خونه میره ناپدید میشه تلاش پلیس برای پیدا کردنش ناموفق میمونه و هر روز که میگذره امید به زنده بودنش کم و کمتر میشه قلم شاری لاپنا رو دوست
توی ژانر خودش متفاوت و جدید بود. شخصیتپردازی خیلی خوب بود. داستان با ریتم خوبی پیش میره اما فقط یکم بعد از اواسط کتاب نویسنده پلات توییست داستان رو برای خواننده رو میکنه. اون موقع با خودم فکر کردم چقدر
ایوری موقعی میرسه خونه که همزمان پدرشم میاد خونه و هیچ کدوم اون ساعت روز نباید خونه باشن، بحثشون میشه پدرش بهش سیلی میزنه و از خونه میره بعد از اون خبری از ایوری نه ساله نمیشه و سوال اینجاست که