کتاب زن همسایه
معرفی کتاب زن همسایه
کتاب زن همسایه نوشته شاری لاپنا است. این کتاب که با ترجمه عباس زارعی منتشر شده است یکی از پرحاشیهترین و جذابترین داستانهای جنایی معاصر است.
فرزند آن و مارکو کونتی شش ماه است که به دنیا آمده است. آن درگیر افسردگی بعد از زایمان است و قرار است به یک مهمانی بروند، او میپذیر که کودک را بخوابانند و به خانه همسایه بروند و به او سر بزنند، آن نهتنها از شوخیهای همسرش در مهمانی کلافه شده است، نگران فرزندش هم هست. پس با اصرار بسیار به خانه بر میگردند، وقتی پشت در میرسند متوجه میشوند که در باز است و فرزند کوچکشان در گهواره نیست.
فرزند خانواده کونتی دزدیده شده است و یک کارآگاه وارد داستان میشود، همه چیز همینجا شروع میشود. حق با کی است و این زوج چه رازی را پنهان میکنند.
کتاب زن همسایه در دنیای امروز و میان داستانهای بیشمار چاپ شده، توانسته جای خود را به خوبی بین خوانندگان پیدا کند و محبوب شود.
خواندن کتاب زن همسایه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی جهان پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب زن همسایه
آنه طنین صدای جیغش را درون سرش و روی دیوارها میشنود، فریاد او همه جا را پر کرده است. بعد ساکت میشود و در حالی که دستش را جلوی دهانش گذاشته است، جلوی تخت خالی بچه خشکش میزند. مارکو کورمال کورمال دنبال کلید برق میگردد. هر دو به تخت خالی بچه خیره میشوند، جایی که نوزادشان باید آنجا باشد. امکان ندارد نباشد! کورا به تنهایی نمیتوانسته از تخت خارج شود. او یک نوزاد شش ماهه بیشتر نیست.
آنه آهسته میگوید: «به پلیس زنگ بزن.» بعد بالا میآورد و مایع توی شکمش روی انگشتانش و بعد روی کف چوبی اتاق میریزد. اتاق بچه به رنگ زرد کرهای ملایم رنگ شده و تصویر برههایی که جست و خیز میکنند، روی دیوارها نقش بسته است. فورآ بوی ترس و وحشت فضای اتاق را پر میکند.
مارکو قدرت حرکت را از دست داده است. آنه به او نگاه میکند. مارکو شوکه شده و به تخت خالی خیره مانده است، انگار هنوز باورش نمیشود. آنه ترس و گناه را در چشمان او میبیند و شروع میکند به شیون کردن؛ صدایی تیز و ترسناک مانند صدای حیوانی که درد میکشد.
آنه ازهال عبور کرده و خود را به اتاق خواب میرساند، تلفن را از روی میز برمیدارد و با ۹۱۱ تماس میگیرد. دستانش میلرزند، گوشی تلفن هم به مایع استفراغ او آلوده میشود. مارکو بالاخره خودش را پیدا میکند. آنه صدای او را میشنود که دارد به سرعت در طبقهٔ دوم راه میرود. مارکو دستشویی و حمام بالای راه پله را چک میکند، بعد از کنار آنه رد میشود و به اتاق آخر سر میزند؛ اتاقی که آن را به دفتر کار تبدیل کردهاند. آنه تعجب میکند که چرا مارکو دارد خانه را جستجو میکند. انگار بخشی از ذهن آنه جدا شده و دارد منطقی فکر میکند. نوزاد آنها به تنهایی قادر به حرکت نیست؛ بنابراین نمیتواند در حمام یا اتاق کار باشد.
کسی بچهٔ آنها را برده است.
وقتی منشی پلیس گوشی را برمیدارد، آنه فریاد میزند: «یکی بچهمون رو دزدیده!» دیگر نمیتواند خود را آرام کند و به سؤالات منشی جواب بدهد.
منشی پلیس میگوید: «درک میکنم، خانم. سعی کنید آروم باشید، پلیس تو راهه.»
آنه گوشی را میگذارد. تمام بدنش میلرزد. حس میکند دوباره دارد حالش بد میشود. به کار خودشان فکر میکند. آنها بچه را توی خانه تنها گذاشته بودند. آیا این کار غیرقانونی است؟ باید باشد. چطور باید این موضوع را توضیح بدهند؟
مارکو دم در اتاق خواب ظاهر میشود، رنگ پریده و رنجور.
آنه فریاد میکشد: «تقصیر تو بود!» او را هل میدهد و رد میشود. به سمت دستشویی بالای پلکان میرود و دوباره بالا میآورد. این بار توی روشویی، بعد دستان لرزانش را میشوید و دور دهانش را پاک میکند. توی آینه نگاهی به خودش میاندازد. مارکو درست پشت سرش ایستاده است. نگاهشان در آینه به هم گره میخورد.
مارکو آهسته میگوید: «متأسفم، تقصیر من بود.»
حجم
۲۱۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۰۳ صفحه
حجم
۲۱۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۰۳ صفحه
نظرات کاربران
در ژانر خودش ( جنایی ) کتاب خیلی قشنگی بود فقط اینکه خیلی زود خواننده جریان رو می فهمد و کمی از هیجدن کتاب کم میشود
کتاب اولش که ساده شروع شد از یک مهمونی به نظر من اعصاب خورد کن بعد هیجان وارد داستان میشه و از اون نقطه به بعد هیجان زیادی هست البته یکم تکراری بودن هر تیکه متن میتونه خسته کننده باشه
کتاب ژانر معمایی پلیسی که خیلی جذاب بود متن و ترجمه روان و ساده بود اصلا نمیشد کتاب گذاشت زمین و حتی وقتی کتاب دستت نبود ذهن درگیر داستان بود
کتاب خیلی خوبیه
کتاب بسیار جذابی بود. ترجمه روانی داشت و کنار گذاشتن کتابدکار سختی بود ولی موضوع کمی تکراری و قابل پیش بینی بود
این کتاب هم مثل کتاب های دیگر شاری لاپنا جان یعنی غریبه ای در خانه، مهمان ناخوانده و... معمایی، روانشناختی، جذاب و هیجان انگیز بود. اما برای فیلم دوستان هم باید این خبر رو بدم که یک سریال ایرانی با
زن همسایه داستان آدم های فاسدی هست که برای بدست آوردن خواسته خودشون هر کاری می کنن و به هیچ کسی رحم نمی کنند ماجرای دزدیده شدن نوزادی هست که در دل خود رازهای سیاهی دا ره
موضوع جالبی داشت، اصلا خسته کننده نبود. ترجمه کتاب عالب بود.
عالی بود
کتاب معمایی خوبی هستش که مخاطب رو به خودش جذب میکنه و سعی میکنه که فکر مخاطب رو برای پیشبینی پایان کتاب بازتر کنه. من که توصیه میکنم این کتاب رو امیدوارم سریال ایرانی بازنده هم که با اقتباس همین