کتاب هفت خان رستم
معرفی کتاب هفت خان رستم
کتاب هفت خان رستم نوشتهٔ ابوالقاسم فردوسی است. نشر قطره این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی یک نمایشنامهٔ ایرانی که براساس یکی از داستانهای شاهنامهٔ فردوسی نگاشته شده است. پری صابری گردآوری و روایت این اثر را بر عهده داشته است.
درباره کتاب هفت خان رستم
شاهنامه ابوالقاسم فردوسی یکی از بزرگترین و برجستهترین حماسههای جهان است که سرودن این کتاب حدود ۳۰ سال طول کشیده است. محتوای این شاهکار ادبی، اسطورهها، افسانهها و تاریخ ایران از ابتدای جهان تا فتح ایران توسط اعراب در سدهٔ هفتم است که دربارهٔ چهار خاندان پادشاهی پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانیان خلاصه میشوند و به سه بخش اسطورهای (از عهد کیومرث تا پادشاهی فریدون)، پهلوانی (از قیام کاوه آهنگر تا مرگ رستم) و تاریخی (از پادشاهی بهمن و ظهور اسکندر تا فتح ایران توسط اعراب) تقسیم میشود. پری صابری در کتاب هفت خان رستم نمایشنامهای بر اساس این داستان ارائه داده است. نقال، کاووس، زال، رستم، رودابه، رخش، سیمرغ و زن جادوگر نام برخی از شخصیتهای این نمایشنامه است.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب هفت خان رستم را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران داستانها و اشعار کهن ایرانی پیشنهاد میکنیم.
درباره ابوالقاسم فردوسی
ابوالقاسم فردوسی را پرچمدار هویت ایرانی دانستهاند. او در روزگاری که زبان فارسی مهجور مانده و آنطور که باید قدر نمیدید، نه با شمشیر و زره پولادین، بلکه با قلم فرهنگ و سرمایهٔ عمر، به جنگ با نادیدهانگاری این زبان برخاسته و آن را از خطر نابودی نجات داد. حکیم ابوالقاسم فردوسی، شاعر بزرگ حماسهسرا و سرایندهٔ کتاب ارزشمند شاهنامه، همواره میان مردم ایران و جهان از موقعیتی والا برخوردار بوده است. برخی بر این باورند که فردوسی در سالهای ۳۲۵ یا ۳۲۶ هجری قمری یا در حدود سالهای ۳۲۹ تا ۳۳۰ هجری قمری به دنیا آمده است. شواهد و قرائن موجود حاکی از آن است که در روزگار جوانی فردوسی، فردی به نام «ابومنصور احمد بن محمد دقیقی» که گویا از همشهریان فردوسی بوده، به نظم داستانهای کهن فارسی بر مبنای شاهنامهٔ ابومنصوری همت گماشته، اما قبل از اینکه کار سرایش این داستانها را به سرانجام برساند، توسط غلامش کشته شده و این عاملی شده است تا فردوسی تصمیم بگیرد کار نیمهتمام او را به پایان برساند. دیری نپایید که فردوسی بهواسطهٔ سرودن داستانهای کهن ایرانی در بین مردم آن روزگار شهرت یافت و همه مشتاق بودند تا بخشی از سرودههای او را بشنوند. هر چند فردوسی در طول زندگی خود از اثر ماندگارش قدر ندید، اما با مرگ او روزبهروز بر ارج و قرب این اثر نزد مردم افزوده شد و عدهٔ بسیاری، داستانهای کهن ایرانی را در قالب اشعار شاهنامه برای فرزندان خود نقل کردند و بدینوسیله زبان فارسی نیز در میان مردم جایگاه خود را بازیافت. پس از مرگ فردوسی، مردم جسم بیجانش را به قبرستان مسلمانان بردند تا به خاک بسپارند، اما فرد متعصبی، فردوسی را بیدین و کافر (رافضی) خوانده و اجازهٔ دفن او میان مسلمانان را نداد؛ بنابراین فردوسی را در میانهٔ باغی که به خود او تعلق داشت به خاک سپردند. مزار او در طوس در استان خراسان پایدار است.
بخشی از کتاب هفت خان رستم
«خان چهارم: زن جادو
نقال:
رستم... همی رفت پویان به راه دراز
چو خورشید تابان بگشت از فراز
درخت و گیاه دیدو آب روان
چنان چون بود جای مرد جوان
خوانی آراسته در کنار چشمه... بَرهای بریان... جام زرّین... خوردنی... ساز... رستم شاد و بیخبر از آنکه خوان گسترده از آن دیوان است از رخش فرود آمد و بر خوان نشست و خورد و نوشید و ساز نواخت و سرودی در وصف زندگی و بینوایی و سرگردانیاش بخواند.
رستم:
که آوارهای بد نشان رستم است
که از روز شادیش بهره کم است
همه جای جنگ است میدان او
بیابان و کوه است بستان اوی
همه جنگ با شیر و نر اژدها
ز دیو و بیابان نیابد رها
می جام و بو یا گل و مرغزار
نکردست بخشش مرا روزگار
همیشه به جنگ نهنگ اندرم
دگر با پلنگان به جنگ اندرم
پیرزن جادو سرود و ناله رستم و زخم ساز را میشنود خود را به صورت زنی جوان و زیبا و دلربا درمیآورد و به نزد رستم میخرآمد. رستم را حالی دست میدهد!
رستم: مِی و رود با «مِیگسار» جوان؟
رستم به شکرانهٔ دیدار آن زیبای فریبنده نام یزدان پاک را بر زبان میآورد.»
حجم
۴۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۶۱ صفحه
حجم
۴۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۶۱ صفحه