ناصرخسرو قبادیانی | زندگینامه، دانلود و خرید کتاب‌های الکترونیکی و صوتی

ناصرخسرو قبادیانی

زندگینامه و معرفی کتاب‌های ناصرخسرو

ابومعین ناصر بن خسرو القبادیانی المروزی (Nasir Khusraw) در تاریخ ادبیات فارسی به‌عنوان شاعر و نویسنده جایگاه مهمی دارد، چنان‌که به‌عنوان سیاح و سفرنامه‌نویس در تاریخ‌نگاری مورد استناد است. او در ۳۹۴ هجری قمری در قبادیان بلخ به دنیا آمد. خانواده‌ی او دولتمند بودند و او تا جوانی را به خوشی و کامرانی گذراند. ناصرخسرو به‌واسطه‌ی همین موقعیت در دیوان سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی خدمت می‌کرد. زمانی که غزنویان از سلجوقیان شکست خوردند، ناصرخسرو باز هم توانست راه به دیوان حکومت جدید ببرد و به خدمت چغری بیگ سلجوقی درآید. زندگی او تا چهل‌سالگی در خدمت قدرت گذشت، اشعار هزل‌آمیز می‌سرود و مدیحه‌سرایی می‌کرد. تا اینکه در همین سن شبی رؤیایی دید که زندگی‌اش را دگرگون و او را راهی سفری دورودراز کرد. او در جست‌وجوی حقیقت از شهری به شهر دیگر می‌رفت و با اهل مذاهب مختلف گفت‌وگو می‌کرد تا اینکه به قاهره رسید و مدت سه سال آنجا ماند. در قاهره به مؤید فی الدین شیرازی، یکی از داعیان بزرگ اسماعیلی پیوست که حجت جزیره‌ی فارس و مقرب المستنصربالله، خلیفه‌ی فاطمی بود. ناصرخسرو طی اقامتش در مصر، یک بار در مجلس مهمانی خلیفه حضور یافت. در همان قاهره به مذهب اسماعیلی گروید و خلیفه المستنصر به او لقب «حجت خراسان» داد و او را مأمور تبلیغ کیش اسماعیلی در خراسان کرد.

اسماعیلیه یکی از فرقه‌های تشیع بودند که اعتقاد داشتند بعد از امام جعفر صادق، بزرگ‌ترین پسرش یعنی اسماعیل امام و جانشین اوست درحالی‌که شیعیان دوازده‌امامی معتقدند که موسی کاظم برادر کوچک‌تر او به امامت رسید. بر همین مبنا اسماعیلیه، شیعیان هفت‌امامی نیز نامیده می‌شوند، چنان‌که در طول تاریخ و به دلایل مختلف عنوان ملاحده و قرمطی نیز داشتند و به دلیل اینکه متن قرآن را تأویل باطنی می‌کردند به باطنیه نیز معروف بودند. مخوف‌ترین فعالیت آن‌ها که آوازه‌شان را جهانی کرد، قتل‌های سیاسی بود که انجام می‌دادند و به این فداییان، حشاشین می‌گفتند. در دوره‌ای که ناصرخسرو می‌زیست عنوان قرمطی یا همان اسماعیلی بزرگ‌ترین اتهام بود که در صورت اثبات به مرگ معتقد می‌انجامید. پایگاه رسمی، بزرگ و قدرتمند اسماعیلیه، خلفای فاطمی مصر بودند که نام حکومتشان را از دختر پیامبر اسلام گرفته بودند. آن‌ها امامان شیعه‌ی اسماعیلیه بودند که پس از جدایی میان شاخه‌های این فرقه، طرفدارانشان در مناطق مختلفی از جهان و ازجمله ایران پایگاه‌هایی برای خود درست کردند. خلیفه المستنصر بالله هشتمین خلیفه‌ی فاطمی بود و پس از مرگ او بود که میان جانشینانش اختلاف درگرفت و اسماعیلیان پراکنده شدند. با این زمینه، وقتی ناصرخسرو بعد از سال‌ها به بلخ بازگشت و شروع به تبلیغ این کیش کرد با مخالفت فقیهان اهل سنت مواجه شد تا جایی که از بیم جان به محلی به نام یمگان پناهنده شد و سال‌ها در آن دره‌ بود و مرگش در ۴۷۱ یا ۴۸۱ هجری قمری در همان‌جا واقع شد.

اندیشه و سبک نوشتن ناصرخسرو

ناصرخسرو به‌عنوان شاعر و نویسنده، در حکمت و فلسفه دست داشت. چنان‌که گفته‌اند به علوم زمان خود آشنایی داشت و از بزرگان مذهب اسماعیلی بود. نوشته‌هایش چه نظم و چه نثر بر خداشناسی و دینداری استوار هستند. یک نکته‌ درباره‌ی نوشته‌های او این است که ناصرخسرو شاعر و نویسنده‌ای عادی نبود بلکه از پایگاه اعتقادی خاصی می‌نوشت. نوشته‌های او در چهارچوب اندیشه‌ی دینی‌اش بود که مردم را به آن دعوت می‌کرد. او خود را مصلح می‌دانست و بر این عقیده پافشاری می‌کرد. در راه وظیفه‌ای که امامش، خلیفه‌ی فاطمی، به او محول کرده بود بی‌باکانه گام برمی‌داشت و از خطاب و عتاب بیم نداشت. تغییر حال ناصرخسرو در شناخت شعر و فکر او نقطه‌ی مهمی است. او تا زمانی که در خدمت دیوان غزنوی و سلجوقی بود مدیحه‌سرایی می‌کرد و هزل می‌گفت؛ اما بعد از تحول فکری دربار شاهان را ترک کرد، مدیحه‌سرایان را به باد انتقاد گرفت و نوشته‌هایش پر شد از مسائل اخلاقی، دینی و کلامی. این موضوع با خوابی که در جوزجانان (شهری در ولایت بلخ) دید آغاز شد. تا پیش از آن مردی دنیادار و شراب‌خوار بود. وقتی در حال مستی به خواب رفت رؤیایی دید که کسی به او می‌گفت هشیاری از مستی بهتر است. وقتی از او می‌پرسد هشیاری چگونه به دست می‌آید آن فرد با دست قبله را به او نشان می‌دهد و هیچ نمی‌گوید. از اینجاست که هشیاری و خرد برای او در نسبت مستقیم با دینداری تعریف می‌شود و چنان‌که خودش گفته است، از خواب چهل‌ساله برمی‌خیزد و راهی سفر حج می‌شود. او برای تبلیغ مرامش در نوشته‌ها از روش تأویل بهره می‌برد. به مخالفان مرامش که اهل سنت بودند می‌تاخت و در پرخاش، حدی نمی‌شناخت. در کنار فقها، پادشاهان سلجوقی و خلیفه‌ی بغداد نیز از مخالفان سرسخت اسماعیلیه بودند. همین موضوع و تعصب شدید و سرسپردگی به امام اسماعیلی او را به انزوا کشاند و دیگر از دایره‌ی اخلاق و مذهب پا فراتر نگذاشت. اما این مانع از خودستایی او نشد. چنان‌که در یکی از اشعار دیوانش گفته است:

گر بر قیاس فضل بگشتی مدار چرخ

جز بر مقر ماه نبودی مقر مرا

منگر بدین ضعیف تنم زانکه در سخن

زین چرخ پرستاره فزون است اثر مرا

با خاطر منور روشن‌تر از قمر

ناید به کار هیچ مقر قمر مرا

اما خودستایی‌های او از جنس برتری‌جویی‌های ادبی رایج نبود. ستیزندگی و پرخاش او جنبه‌ی سیاسی نیز پیدا کرده بود و از جایگاه رهبری معنوی شعر می‌گفت. او در یکی دیگر از اشعار دیوانش که خطاب عتابی بی‌باکانه بود، نوشت:

گر تو را پشت به سلطان خراسان است

هیچ غم نیست ز سلطان خراسانم

صد گواه است مرا عدل که من ز ایزد

بر تو و بر سر سلطان تو سلطانم

حجتم روشن از آن است که من بر خلق

حجت نایب پیغمبر سبحانم

معرفی کتاب‌های ناصرخسرو قبادیانی

«دیوان اشعار» ناصرخسرو کتابی است که همه‌ی اشعار باقی‌مانده از او را در بر می‌گیرد. این شعرها به زبان‌های فارسی و عربی هستند. بخش مهمی از سروده‌های او در قالب قصیده است، اگرچه رباعی و قطعه نیز دارد. مجموعه ابیات سروده‌ی او به ۱۱۳۷۳ بیت می‌رسد. سبک شعری او، سبک خراسانی است که در زمانه‌ی او یعنی دوره‌ی سامانیان تا غزنویان کاربرد زیاد داشت. اشعار او غالباً اندرزگویانه است و در آن‌ها از سلطان تا مردم عامی را هشدار می‌دهد و مفاهیم اخلاقی و اعتقادی خود را درباره‌ی دنیا و اهلش بیان می‌کند. ناصرخسرو به جز دیوان اشعار چندین کتاب دارد. مهم‌ترین آن‌ها «سفرنامه» است که مشاهدات هفت‌ساله‌ی خود را نوشته و یکی از منابع مهم جغرافیای تاریخی به حساب می‌آید و چنان‌که در صفحه‌ی اول کتاب توضیح داده، با دیدن خوابی که پیش‌تر آمد آغاز شد. شروع سفر او از مرو، سرخس، نیشابور، دامغان و سمنان بود. روش نوشتن او در سفرنامه با اشعارش و دیگر کتاب‌های اعتقادی‌اش متفاوت است. او دیده‌ها و شنیده‌ها را بدون دخیل‌کردن گرایش مذهبی منتقل کرده و برای نوشتن از زبان ساده استفاده کرده است. این کتاب را سیاحت‌نامه‌ی مردی باید دانست که زمانی در خدمت شاهان بود و در اثر رؤیا و دگرگونی حال و اندیشه، خانه و وطن را رها کرد و به سفری دورودراز رفت. از ایران به شام و آسیای صغیر و از آنجا به فلسطین و مصر و جزیرةالعرب (عربستان) رفت. او نزدیک به هجده هزار کیلومتر راه در آن هفت سال پیمود تا به بلخ بازگشت. ناصرخسرو از سرزمین‌های زیادی دیدن کرد و با دانشمندان آنجا آشنا شد. دیده‌ها و شنیده‌های او از نظر تاریخی، جغرافیایی، مردم‌شناسی و جامعه‌شناسی اهمیت دارند. او در این کتاب بحث مذهبی و اعتقادی نکرده، به زبان‌بازی‌های مغلق روی نیاورده و سعی کرده است بی‌پیرایه بنویسد. به همین دلیل فرق اساسی وجود دارد میان سفرنامه‌ی او و اشعار و دیگر کتاب‌هایش که سخت پایبند به مذهب اسماعیلی هستند. او سیاحی دقیق بود و درباره‌ی بافت شهرها و بناها، وضع فرهنگی، اقتصادی، مذهبی و سیاسی آن‌ها توضیح داده است. توصیفاتش از شهر قاهره، کوی‌ها، محله‌ها، باغ‌ها و حومه درخور توجه و اخبارش از حکومت فاطمیان مصر مهم است؛ زیرا از رسوم حکومت فاطمی و نظام اداری در زمان خلیفه المستنصر نوشته است. دیده‌های او از سرزمین‌های دیگر از جمله مناطق غربی سرزمین ایران نیز درخور توجه هستند.

کتاب «زادالمسافرین» که یکی از تألیف‌های مهم اوست اصول عقایدش را توضیح می‌دهد. ناصرخسرو در این کتاب سعی کرده عقاید اساسی اسماعیلیه را با استدلال اثبات کند. کتاب «وجه دین» حاوی تأویلات و توضیح باطن عبادات و احکام شریعت و کیش اسماعیلی است. او این کتاب را نه برای مردم عامی بلکه برای خود طریقت اسماعیلی و احتمالاً مبتدیان آن کیش نوشت و به‌ همین دلیل حاوی اصطلاحات آن فرقه است. «خوان اخوان» درباره‌ی اخلاق و عقاید اسماعیلیه است. «جامع‌الحکمتین» درباره‌ی مباحث حکمت دینی و فلسفه‌ی یونانی است و انتخاب نام کتاب نیز به همین دلیل است. این کتاب شرحی بر قصیده‌ی مشهور ابوالهیثم اسماعیلی است که در آن پرسش‌هایی درباره‌ی مباحث فلسفی، دینی و باطنی مطرح کرده بود؛ اما اجل مهلت نداد تا شرحی بر آن بنویسد. ابوالمعالی علی بن اسد بن حارث، امیر بدخشان از ناصرخسرو تقاضای حل مشکلات آن را کرده بود که حاصلش این کتاب شد. «گشایش و رهایش» رساله‌ای به زبان فارسی ساده و روان است که در آن به سی پرسش یکی از «برادران مذهبی» از او، پاسخ داده و چون مؤمنان را از تردید رهایی داده بود نام رساله را گشایش و رهایش گذاشت. «روشنایی‌نامه» رساله‌ای منظوم است و در آن نظرات اعتقادی و اخلاقی خود را با تکیه بر آشنایی‌اش با میراث ایرانی، یونانی و اسلامی زمان خود نوشته است.