کتاب کتاب ویران
معرفی کتاب کتاب ویران
کتاب کتاب ویران نوشته ابوتراب خسروی است. این نویسنده برنده جایزهی مهرگان ادب، برای رمان «اسفار کاتبان»، برنده جایزه بنیاد گلشیری برای رمان «رود راوی» و برندهی جایزهی بهترین مجموعه داستان سالهای ۱۳۸۸-۸۹ برای مجموعه داستان «کتاب ویران» از بنیاد گلشیری است. داستانهای ابوتراب خسروی، با مضامین سورئال و ویژگیهای ادبیات پستمدرن آثاری قابل تاملاند، که میتوان آنها را تحولی در داستاننویسی ادبیات معاصر ایران به شمار آورد.
درباره کتاب ویران
کتاب ویران سومین مجموعه داستان و ششمین اثر از ابوتراب خسروی است، که جایزه بهترین مجموعه داستان بنیاد گلشیری را از آن خود کرد. اثری پست مدرن، که به مفاهیمی مانند عشق، مرگ، زندگی، رویا و اسطوره میپردازد. کتاب ویران مانند دیگر آثار ابوتراب خسروی، مکان و زمان را با زبانی خاص، که رویکردی کهن الگویی دارد، در هم میشکند.
از همان داستان اول متوجه میشویم با مجموعهای معمولی مواجه نیستیم. همان جای داستان «تفریق خاک» که میفهمیم پسری که پدر، ارثش را برای او گذاشته و نصیحتش کرده وجود ندارد!
داستان آخر این مجموعه نیز «ویران» نام دارد. داستانی دربارهی داستان . یک فرا داستان که بسیار استادانه روایت شده است.
خواندن کتاب کتاب ویران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب کتاب ویران
معلوم هم نخواهد بود چهطور مثل سایه به اتاقم وارد میشوند که هیچکسی، حتا همسایهها هم نمیبینندشان. همین که از پلهها بالا میروم و میخواهم کلید را از جیب شلوارم دربیاورم، بوی گند توتونشان را حس میکنم. فکر اینکه آنها، با آن کلاههای مسخره و پاتاوههای چرمی آمدهاند با من مذاکره کنند و مرا به راه بیاورند که برگردم، عصبانیام میکند.
همین که میبینمشان در اتاقم نشستهاند و توی تاریکی چپق میکشند، عصبانیام میکند. برای همین بر سرشان فریاد میکشم و بیرونشان میکنم. بعدها حتماً پدر، آدمهای متشخص را اجیر خواهد کرد. آدمهایی که لباسهای عالی بپوشند و ادکلنهای خوشبو بزنند و کراواتهای قیمتی داشته باشند و طوری هم به کفشهایشان واکس بزنند که برق کفشهاشان چشم را بزند. در واقع آنها با آن جبروتشان نوکر پدر دهاتی من میشوند تا بیایند با من مذاکره کنند که من برگردم و آن سیاهههای پایانناپذیر را همچنان بنویسم. چه فرق میکند، چه فرقی خواهد داشت که قاصدهای پدر چه کسانی باشند، شاید تنها فرقشان این باشد که ممکن است من تنها به عرایضشان گوش بدهم و آنها هم از چیزهایی مثل حقی که پدر بر ذمهٔ فرزند دارد و شرح مکافات دنیوی و اخروی تقاص تمرد پسر از امر پدر میگویند، و در نهایت توصیه میکنند که وظیفهدار هستم به کوشک برگردم و امورات را اصلاح کنم، و من هم مثلاً همان چیزها را میگویم و نتیجه میگیرم که دیگر اهل آنکارها نیستم. بنابراین هرگز به کوشک بازنمیگردم.
حجم
۱۳۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۷۱ صفحه
حجم
۱۳۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۷۱ صفحه
نظرات کاربران
برای رهایی از فکر و خیال به داستان پناه می برم و چه پناهگاه محکمی!