دانلود و خرید کتاب کتاب ویران ابوتراب خسروی
تصویر جلد کتاب کتاب ویران

کتاب کتاب ویران

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۱از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب کتاب ویران

کتاب کتاب ویران نوشته ابوتراب خسروی است. این نویسنده برنده جایزه‌ی مهرگان ادب، برای رمان «اسفار کاتبان»، برنده جایزه بنیاد گلشیری برای رمان «رود راوی» و برنده‌ی جایزه‌ی بهترین مجموعه داستان سال‌های ۱۳۸۸-۸۹ برای مجموعه داستان «کتاب ویران» از بنیاد گلشیری است. داستان‌های ابوتراب خسروی، با مضامین سورئال و ویژگی‌های ادبیات پست‌مدرن آثاری قابل تامل‌اند، که می‌توان آنها را تحولی در داستان‌نویسی ادبیات معاصر ایران به شمار آورد.

درباره کتاب ویران

کتاب ویران سومین مجموعه داستان و ششمین اثر از ابوتراب خسروی است، که جایزه بهترین مجموعه داستان بنیاد گلشیری را از آن خود کرد. اثری پست مدرن، که به مفاهیمی مانند عشق، مرگ، زندگی، رویا و اسطوره می‌پردازد. کتاب ویران مانند دیگر آثار ابوتراب خسروی، مکان و زمان را با زبانی خاص، که رویکردی کهن الگویی دارد، در هم می‌شکند.

از همان داستان اول متوجه می‌شویم با مجموعه‌ای معمولی مواجه نیستیم. همان جای داستان «تفریق خاک» که می‌فهمیم پسری که پدر، ارثش را برای او گذاشته و نصیحتش کرده وجود ندارد!

داستان آخر این مجموعه نیز «ویران» نام دارد. داستانی درباره‌ی داستان . یک فرا داستان که بسیار استادانه روایت شده است.

خواندن کتاب کتاب ویران را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب کتاب ویران

معلوم هم نخواهد بود چه‌طور مثل سایه به اتاقم وارد می‌شوند که هیچ‌کسی، حتا همسایه‌ها هم نمی‌بینندشان. همین که از پله‌ها بالا می‌روم و می‌خواهم کلید را از جیب شلوارم دربیاورم، بوی گند توتون‌شان را حس می‌کنم. فکر این‌که آن‌ها، با آن کلاه‌های مسخره و پاتاوه‌های چرمی آمده‌اند با من مذاکره کنند و مرا به راه بیاورند که برگردم، عصبانی‌ام می‌کند.

همین که می‌بینم‌شان در اتاقم نشسته‌اند و توی تاریکی چپق می‌کشند، عصبانی‌ام می‌کند. برای همین بر سرشان فریاد می‌کشم و بیرون‌شان می‌کنم. بعدها حتماً پدر، آدم‌های متشخص را اجیر خواهد کرد. آدم‌هایی که لباس‌های عالی بپوشند و ادکلن‌های خوشبو بزنند و کراوات‌های قیمتی داشته باشند و طوری هم به کفش‌های‌شان واکس بزنند که برق کفش‌هاشان چشم را بزند. در واقع آن‌ها با آن جبروت‌شان نوکر پدر دهاتی من می‌شوند تا بیایند با من مذاکره کنند که من برگردم و آن سیاهه‌های پایان‌ناپذیر را همچنان بنویسم. چه فرق می‌کند، چه فرقی خواهد داشت که قاصدهای پدر چه کسانی باشند، شاید تنها فرق‌شان این باشد که ممکن است من تنها به عرایض‌شان گوش بدهم و آن‌ها هم از چیزهایی مثل حقی که پدر بر ذمهٔ فرزند دارد و شرح مکافات دنیوی و اخروی تقاص تمرد پسر از امر پدر می‌گویند، و در نهایت توصیه می‌کنند که وظیفه‌دار هستم به کوشک برگردم و امورات را اصلاح کنم، و من هم مثلاً همان چیزها را می‌گویم و نتیجه می‌گیرم که دیگر اهل آن‌کارها نیستم. بنابراین هرگز به کوشک بازنمی‌گردم. 

مانا
۱۴۰۱/۰۷/۰۲

برای رهایی از فکر و خیال به داستان پناه می برم و چه پناهگاه محکمی!

«به برزخ داستان‌ها نرو و در کنارم بمان. با تو من هیچ زن دیگری را نخواهم نوشت. برای همین است که حرف‌های تن تو را در آب و هوا جست‌وجو می‌کنم.»
farnaz Pursmaily
این زخم‌ها چه کلمات شرور و سمجی هستند! از چشم پنهان می‌مانند.
farnaz Pursmaily
بعد از ویرانی، از کلمه‌های تن تو چه‌چیزی باقی خواهد ماند جز حرف‌هایی بسیط که اجزاء تن تو بوده‌اند؟
farnaz Pursmaily
سروان، جمله‌ای بلند است و آذر سرتاسر شب آن جمله را هجی می‌کند.
farnaz Pursmaily
سروان شیبانی وحشت غریبی از چشمان خاکستری آذر دارد. شاید به این علت که چشم‌های آذر کهن‌ترین کلمهٔ جسم آذر است که سروان آن را در غروب آن روز در تنگ بوالحیات خوانده بود.
farnaz Pursmaily
تو که همیشه در حال کتاب خواندن وصف می‌شوی. تو چه شباهتی به آن زن ویران‌شده داری؟
farnaz Pursmaily
روزهای کوشک ماه کرد در تابستان بلند است. برای این روزهای تابستان بلند قید شده است که تو در همهٔ طول روز در اتاقت می‌نشینی و کتاب می‌خوانی.
farnaz Pursmaily
آن چمدان کتاب‌ها همیشه به دست‌هایت آویخته‌اند. حتا حالا که به زادگاهت بازگشته‌ای.
farnaz Pursmaily
شیطنت، صفت مردانی است که کلمات حضور زنی زیبا را بااشتیاق می‌خوانند.
farnaz Pursmaily
دست‌های توبا خسته بودند. آن چمدان به دست‌هایش آویخته بود. همچنان که دست‌های تو خسته‌اند.
farnaz Pursmaily
با یک جاده می‌توان هزاران سفر کرد. نیاز به نوشتن جادهٔ دیگری نیست، ولی وقتی همه‌چیز ویران می‌شود، جاده را هم باید ویران کرد و دوباره نوشت و جاده‌ها همیشه به یک شکل نوشته می‌شوند.
farnaz Pursmaily
مقصد همیشه به شکل مکان نوشته نمی‌شود، گاهی به شکل وقت معینی نوشته می‌شود.
farnaz Pursmaily
جملهٔ بلند رنگ‌های گریزندهٔ سنگ‌ها و درختان شانهٔ جاده را می‌خوانی که از پشت شیشه، جمله‌ای ناخواناست که تا بی‌نهایت کش می‌آید.
farnaz Pursmaily
این از عادت کتاب‌ها است که در چمدان جای می‌گیرند و فراموش نمی‌کنند که حالا که می‌خواهی به سفر بروی، دست‌های تو را صدا کنند، که در دست‌هایت غایب نباشند. آن‌ها حتا می‌دانند که زمستان‌ها وقتی بخاری می‌سوزد، باید در برابر تو باز باشند، هر چند که در هر صورت، حتا اگر بسته باشند، حتا اگر باز باشند و خوانده نشوند، حتا اگر حرف حرف آن‌ها خوانده شود، زمستان سپری خواهی شد.
farnaz Pursmaily
بنابراین همچنان که سال‌های مدید آن داستان ویران شده، فراموش شده، کلمات تن تو نیز نباید خاطره‌ای از آن حیات ویران‌شده داشته باشد.
farnaz Pursmaily
می‌بینی که با حرف‌های وجود ویران‌شدهٔ آن زن عاصی، جسم مردانه‌ات نوشته شده،
farnaz Pursmaily
تیهوها بر شاخه‌های انجیرهای کبود کشیده می‌شوند و باد حتا وقتی کلمه‌ای است می‌وزد و بوی صمغ سوخته و انجیر و چربی تیهو را می‌برد.
farnaz Pursmaily
باید تن تو ویران شود تا از حرف‌های وجودت جسمیتی بی‌بدیل نوشته شود.
farnaz Pursmaily
هراسان شدی و به کلماتی که تو را فرا می‌گرفت، خیره ماندی.
farnaz Pursmaily
برای من فرقی نمی‌کرد. من آن‌ها را می‌نوشتم، حتا بوسه را بر لب‌هایت می‌نوشتم، ولی یادت باشد که همیشه، هربار دهانت پر از طعم شور خاک می‌شود.
farnaz Pursmaily

حجم

۱۳۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۷۱ صفحه

حجم

۱۳۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۱۷۱ صفحه

قیمت:
۴۹,۵۰۰
۲۴,۷۵۰
۵۰%
تومان