کتاب شرح شوق (جلد سوم)
معرفی کتاب شرح شوق (جلد سوم)
کتاب شرح شوق (جلد سوم) پژوهش سعید حمیدیان است و نشر قطره آن را منتشر کرده است. این کتاب شرح و تحلیل اشعار حافظ (غزلهای ۹۳ تا ۲۱۷) است. شرح شوق که به توصیف شخصیت و اندیشههای حافظ و ویژگیهای اشعار وی پرداخته، ۵ جلد دارد و کتاب حاضر جلد سوم از این مجموعه است. کتاب شرح شوق در بخش ادبیات در بیست و پنجمین دورهٔ جایزهٔ کتاب فصل برگزیده شد و همچنین برگزیدهٔ سی و دومین جایزهٔ کتاب سال جمهوری اسلامی ایران در بخش ادبیات شد.
درباره کتاب شرح شوق (جلد سوم)
کتاب شرح شوق از معتبرترین منابع موجود درخصوص شرح و تحلیل اشعار حافظ است. کتاب شرح شوق علاوه بر کامل و جامع بودن، دارای دیدگاهی نوگرایانه است؛ زیرا برخلاف کتابهای موجود به دنبال سنت نرفته و شیوهٔ جدیدی را در تحلیل و بررسی اشعار بزرگان در پیش گرفته است.
در این کتاب با توجه به مدخل شعرها، به شرحی بر پایهٔ تجزیه و تحلیل ساختار سروده مورد نظر و بررسی پیوندهای اجزای شعر پرداخته شده و گوشههایی از منش و اندیشههای شاعر را در اختیار مخاطب قرار گرفته است.
تألیف این کتاب سترگ برای دکتر حمیدیان نزدیک به ۳۰ سال طول کشید که از این زمان، حدود ۲۵ سال صرف مطالعه منابع و یادداشتبرداری شد و ۵ سال نیز تحریر و چاپ آن زمان برده است.
ویژگیهای این کتاب که آن را از شروح دیگر اشعار حافظ متمایز میکند از این قرار است:
شرح لغوی و دستوری نیست؛ اگرچه از حیث امور لغوی، دستوری یا زبانی نیز شاید آن را کمابیش دقیقتر از این سنخ شروح بیابید.
شرحی بر پایهٔ سادهسازی معنایی نیست؛ چون نگارندهاش اعتقادی به این کار ندارد، بلکه با تجزیه و تحلیل دقیق عناصر هر شعر، اعم از کل شعر و یکایک ابیات و آحاد آن سروکار دارد.
این دفتر شرحی است بر پایهٔ تجزیه و تحلیل ساختار هر شعر و بررسی پیوندهای اجزای شعر، از ساختار معنایی و مضمونی ابیات گرفته تا عناصر بیانی همچون تشبیهات، استعارات، نمادها و به طور کلی تصاویر و بنمایهها (موتیفها) و نیز صنایع، زبان و غیره.
شرح حاضر را میتوان شرح و تفسیر شعر حافظ با شعر پارسی دانست، در درجهٔ اول با اشعار خود او و آنگاه کلیهٔ متون مهم پهنهٔ سخن پارسی.
تفاوت مهمی که قطعاً گفتنی است، در مورد متن مبناست. هر یک از شروح و تفاسیر معمولاً با اتکا و اعتماد به یک متن و طبع خاص از دیوان حافظ تدوین یافته؛ اما در این شرح نگارنده هر موردی که طبع خانلری را در شرح، توضیح و تحلیل وافی بهمقصود نیافتهاست، از طبع علامه قزوینی استفاده کرده و هر دو را مبنا قرار داده است.
جلد سوم این مجموعه شرح و تحلیل اشعار حافظ (غزلهای ۹۳ تا ۲۱۷) است.
خواندن کتاب شرح شوق (جلد سوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به پژوهشگران و دانشجویان زبان و ادبیات فارسی و همچنین دوستداران اشعار حافظ پیشنهاد میکنیم.
درباره سعید حمیدیان
سعید حمیدیان ۱۳۲۴ در تهران به دنیا آمد. او استاد گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی است.
او تاکنون ۲۱ عنوان کتاب را در زمینههای مختلف از جمله ترجمه، تصحیح و ویرایش متون کهن و تالیف منتشر کرده؛ علاوه بر این بیش از ۱۵۹ مقاله و سخنرانی علمی با موضوع زبان و ادب فارسی را در مجامع داخلی و خارجی ارائه کرده است.
برخی از کتابهای او از این قرار هستند:
سه خواهر، آنتوان چخوف، کامران فانی (مترجم)، سعید حمیدیان (مترجم)، ناشر: قطره
شاهنامه فردوسی: متن کامل (براساس چاپ مسکو)، سعید حمیدیان (به اهتمام)، ناشر: قطره
لیلی و مجنون حکیم نظامی، حسن وحید دستگردی (مصحح)، سعید حمیدیان (به اهتمام)، ناشر: قطره
داستان دگردیسی، روند دگرگونیهای شعر نیما یوشیج، سعید حمیدیان، ناشر: نیلوفر
اصول نقد ادبی، آی.ای. ریچاردز، سعید حمیدیان (مترجم)، ناشر: علمی و فرهنگی
ایوانف، آنتوان چخوف، سعید حمیدیان (مترجم)، ناشر: قطره
هفت پیکر نظامی، حسن وحید دستگردی (مصحح)، سعید حمیدیان (به اهتمام)، ناشر: قطره
سعدی در غزل، سعید حمیدیان، ناشر: قطره
اقبالنامه یا خردنامهٔ نظامی، حسن وحید دستگردی (مصحح)، سعید حمیدیان (به اهتمام)، ناشر: قطره
گنجینه گنجهای حکیم نظامی: شرح حال نظامی و فرهنگ لغات و دیوان قصیده و غزل و رباعیات، حسن وحید دستگردی (مصحح)، سعید حمیدیان (به اهتمام)، ناشر: قطره
شرفنامهٔ نظامی، حسن وحید دستگردی (مصحح)، سعید حمیدیان (به اهتمام)، ناشر: قطره
خمسه نظامی گنجهای، سعید حمیدیان (به اهتمام)، وحید دستگردی (مصحح)، ناشر: قطره
شرح شوق (شرح و تحلیل اشعار حافظ): پنججلدی، سعید حمیدیان، ناشر: قطره
مثنوی معنوی: براساس نسخهٔ نیکلسون، رینولد الین نیکلسون (مصحح)، سعید حمیدیان (به اهتمام)، ناشر: قطره
دنیای قشنگ نو، آلدوس هاکسلی، ترجمه سعید حمیدیان، ناشر: پیام ۱۳۵۲
بخشی از کتاب شرح شوق (جلد سوم)
«۱ حسن تو همیشه در فزون باد
رویت همهساله لالهگون باد
۲ وندر سر من خَیال عشقت
هر روز که هست، در فزون باد
۳ قدّ همه دلبران عالَم
در خدمت قامتت نِگون باد
۴ هر سرو که در چمن برآید
پیش الف قدت چو نون باد
۵ چشمی که نه فتنه تو باشد
از گوهر اشک، بحر خون باد
۶ چشم تو، ز بهر دلربایی
در کردن سحر، ذوفنون باد
۷ هرجا که دلیست، از غم تو
بیصبر و قرار و بیسکون باد
۸ هر کس که نباشدش سر هَجر
از حلقه وصل تو برون باد
۹ لعل تو، که هست جان حافظ
دور از لب هر خسیس دون باد
۱. عراقی بر آن است که این را خطاب به کسی که حسن کامل دارد نباید گفت:
من نگویم که: حسنت افزون باد
چون بدان راه نیست نقصان را
(کلیات ۶۷)
اما فرق سخن ایندو در تفاوت نظرگاه است، بدین سان که عراقی از منظر معشوق کامل و مطلق مینگرد و حافظ از منظر عاشقی که حسن و جلوه یار برای او روزافزون است، چه پیداست حافظ از آنچه عراقی گفته بیخبر نبوده است. تصوّر این موضوع نیز دور از ذهن نیست که حافظ شاید میخواهد محبوب را به تلویح «یوسف» بخواند، زیرا این نام در عبری یعنی دارای حسن فزاینده (همچنانکه در ۶/۳ آمده.) حافظ جای دیگر هم همین را گفته است:
مرا از تست هر دم تازه عشقی
ترا هر ساعتی حسنی دگر باد
۲. هر روز که هست: قزوینی: که باد، که تقریباً بیمعنی و از نظر لفظْ تکراری رکیک مینماید که به دور از شیوه معمول حافظ است.
۳. خدمت: این واژه چند معنای مختلف دارد که همگی متناسب با این مورد است و بنابراین میتوان آن را ایهامی به این معانی انگاشت: الف. حضرت، حضور، محضر، پیشگاه؛ ب. نزدِ، نزدیک؛ ج. چاکری، بندگی، نوکری؛ د. خدمتگزاری؛ ه. تعظیم، کرنش، سجده، نماز، خاکبوس، ادای احترام. (همه این معانی مذکور در دهخدا) در مورد معنای حضرت، گفتنی است که جامی در نفحات بارها خدمت را دقیقاً به معنای لقب حضرت یا جناب آورده است، مثل: «خدمت مولانا مدّت هفت سال پیاده (...) به تربت مقدسه ایشان میرفتی.» (۴۹۸)
۴. پیش الفِ قدت...: تشبیه حروفی بسیار رایج، «ا» از نظر راست اندامی و «ن» از جهت خمیدگی (درباره اینگونه تشبیه در حافظ، نک. ح ۳/۳۸.) همچنین واژه «نون» به معنای دوات نیز هست، چنانکه در تفاسیر «ن و القلم» آوردهاند. (منتهیالارب) بنابراین شاید بتوان گفت که از نظر نگارش الف و نون، چنین ایهامی هم در آن لحاظ شده باشد.
۵. فتنه: اینجا = فریفته، مفتون (دهخدا، یادداشت مؤلف) در واقع مصدر به معنای مفعول است. «چون پادشاه جمال آن دختر بدید فتنه لطف صورت و حسن هیأت او شد.» (راحةالارواح ۱۶۸) «فتنه جمال او شدم و عاشق دَلال.» (همان ۲۲۰) نظامی، در مورد حضرت پیمبر:
فتنه فروکشتن ازو دلپذیر
فتنه شدن نیز بَرو ناگزیر
(مخزن ۱۳)
«فتنه» در لخت اول به معنای آشوب و بلوا و در لخت دوم مفتون و فریفته است.
و اما در بیت حافظ شاید بتوان ایهامی در مصراع اول بر مبنای هردو معنای مذکور قایل شد: الف. چشمی که مفتون چشم تو نباشد. ب. چشمی که آن غیر از فتنه و آشوب چشم تو باشد. (نیز در مورد «فتنه» نک. ذیل همین واژه در: ح ۳/۱۷.)
گوهر: استعاره عنادی و از باب تهکم است، چون در اینجا منفی است.
بحر خون: از تشبیهات خیالی است. (قزوینی: غرق خون، که طبعاً امری متفاوت است.)
۶. ذوفنون: تعبیر سادهاش همان «همهفنحریف» است، یعنی انواع و اقسام افسونگری.
۷. این نه نفرین، که بهترین دعاست عاشقان را. به گفته خود خواجه:
حافظ، اندر درد او میسوز و بیدرمان بساز
زان که درمانی ندارد دردِ بیآرام دوست
۸. وصل و هجر دو چیزِ بازبسته به هم است:
حافظ، شکایت از غم هجران چه میکنی؟
در هجر وصل باشد و در ظلمت است نور
نیز در نگاهی دیگر، حکم وصل و هجر، جز به دست دوست نیست، چنان که سعدی بر آن است:
با وصل نمیپیچم، وز هجر نمینالم
حکم آنچه تو فرمایی، من بنده فرمانم
(غ ۴۱۲)
۹. لعل و جان: لعل (و نیز یاقوت) در اشعار شاعران (از جمله حافظ) فراوان به جان تعبیر شده و همراه با آن آمده است، برای نمونه در شعر سنایی:
بوسهای را زان لبِ چون لعل نوشینت به جان
چاکر مسکین خریدار است، گویی نیست؟ هست
(دیوان ۸۱۵)
در اشعار، لب را فراوان چون نمادی از حیات و جانبخشی و روحفزایی آوردهاند، و این خود شاید هرچه بیشتر سبب شده است تا لعل و یاقوت به عنوان مشبهٌبهِ لبْ به جان، روح، روان و امثال اینها پیوند یابد. (نک. ح ۸/۳۴.) بعید هم نیست که این معنی بر اثر شباهت لعل یا یاقوت به خون، خواه از نظر رنگ و خواه از جهت موج زدن و حالت سیالگونگی آنها باشد، و رابطه خون با جان و روح هم روشن است. به هرحال، حافظ بارها لعل را در کنار جان، روان، روح و یا آب حیوان آورده است، مثل ۲/۵۳، ۳/۶۸، ۷/۱۰۶، ۵/۲۶۷ و... به همین سان یاقوت همراه با روح:
در هوای لب شیرین پسران چند کنی
جوهر روح به یاقوت مذاب آلوده؟
نیز میدانیم که لعل و یاقوت یکی از ترکیبات معجونهای مفرّح بوده که در قدیم برای تقویت قلب و افزایش نیروی حیاتی به کار میرفته، و شاید همین نیز به سهم خود در ارتباط یافتن این جوهرها با جان و روح مؤثر بوده باشد. وقتی چنین عواملی در میان باشد، عادات زبانی نیز در استعمال اینها به همراه یکدیگر تشدید میشود و نیز یکی از آنها میتواند تداعیکننده دیگری هم باشد.
* * *
سلیم نیساری این غزل را هم ندارد. چرایی آن بر من پوشیده است، ولی پیشتر اشاره کردهام که ایشان ظاهراً هر غزلی را که خودشان نپسندیدهاند درج نکردهاند. اکنون این نگارنده با اطمینانی بیشتر میتواند از عدم ضابطهای در این باب سخن گوید که ممکن است ارزش این کارِ بر روی هم ارزنده را به پرسش گیرد.»
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۹۶۲ صفحه
حجم
۱٫۰ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۹۶۲ صفحه