دانلود و خرید کتاب صوتی سه خواهر
معرفی کتاب صوتی سه خواهر
کتاب صوتی سه خواهر، نمایشنامهای جذاب از آنتوان چخوف است. سه خواهر دربارهی زندگی سه خواهر و برادرشان است که در ملکی ییلاقی در حومه مسکو زندگی میکنند و امیدها و آرزوهایشان را از دست رفته میبینند.
سه خواهر را دکتر سعید حمیدیان و کامران فانی به فارسی ترجمه کردهاند. نسخه صوتی این اثر با صدای جمعی از گویندگان، کاری زیبا، شنیدنی و برجسته به شمار میرود.
دربارهی کتاب صوتی سه خواهر
نمایشنامهی سه خواهر دربارهی زندگی سه خواهر است که همگی ثروتمند و تحصیلکرده هستند. آنها در مسکو درس خواندهاند و با اینکه حالا در جای دیگری زندگی میکنند. اما همیشه آرزو دارند که بتوانند به مسکو برگردند. خواهر بزرگتر در ابتدای نمایشنامه معلم مدرسه است و در انتهای نمایشنامه، ترفیع شغلی گرفته و مدیر شده است. هرچند خودش نسبت به ان بیاعتنا است. خواهر وسطی همسر یک معلم مدرسه است. زمان ازدواج با او فکر میکرد از شوهرش زرنگتر وجود ندارد اما حالا به نظرش میآید که شوهرش مردی کودن است. خواهر کوچکتر در آرزوی رفتن به مسکو و پیدا کردن عشق واقعیاش است. برادرشان هم عاشق دختری به نام ناتاشا است و به او ابراز علاقه میکند. اما ازدواج آنها چندان موفق نیست.
آنتوان چخوف در سه خواهر در قالب داستانی زیبا از ملال و خستگی اشرافیت در روسیه قرن بیستم صحبت میکند.
کتاب صوتی سه خواهر را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
کتاب صوتی سه خواهر برای علاقهمندان به نمایشنامه، کتابی جذاب است. اگر بقیهی آثار آنتوان چخوف را خوانده و دوست داشتهاید، از شنیدن کتاب صوتی سه خواهر هم لذت میبرید.
دربارهی آنتوان چخوف
آنتون پاولوویچ چِخوف در ۲۹ ژانویهٔ ۱۸۶۰ در تاگانروگ زاده شد. او داستاننویس و نمایشنامهنویس برجستهٔ روس است که در زمان حیاتش بیش از ۷۰۰ اثر ادبی آفرید. چخوف را مهمترین داستان کوتاهنویس برمیشمارند و در زمینه نمایشنامهنویسی نیز آثار برجستهای مانند باغ آلبالو از خود بهجا گذاشتهاست. موضوعاتی که او در آثارش به آنها میپردازد فرصتهای از دست رفته زندگی، آدمهایی که حرف همدیگر را نمیفهمند، حمله به ارزشهای غلط اما رایج اجتماع و تضاد طبقاتی است.
چخوف در۱۵ ژوئیه ۱۹۰۴ در ۴۴ سالگی بر اثر خونریزی مغزی درگذشت.
جملاتی از کتاب صوتی سه خواهر
ناتاشا شمع در دست از در سمت راست، وارد میشود. صحنه را طی میکند و بیآنکه حرفی بزند، از در سمت چپ خارج میشود.
«همچین اینور و اونور میره که انگار آتیشسوزی رو اون راه انداخته»
«تو احمقی ماشا، تو کودنترین آدم خانوادهی مایی. ببخش از اینکه این حرف رو میزنم.»
«آه. خواهرهای عزیزم، یه چیزی هست که باید بهتون اعتراف کنم. باید یکمی سبک بشم. توی دلم احساس میکنم بهش نیاز دارم. تنها به شما دوتا اعتراف میکنم و دیگه به هیچکس. به هیچکس نمیگم. همین الان بهتون میگم. ااا... محرمانه است. اما شما باید همهچیز رو بدونید. دیگه نمیتونم خاموش باشم. من... من عاشق... عاشق این مرد... همین الانه دیدیش. خب چه فایدهای داره؟ من عاشق ورشینین شدم.»
زمان
۲ ساعت و ۴۹ دقیقه
حجم
۱۵۵٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۲ ساعت و ۴۹ دقیقه
حجم
۱۵۵٫۱ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد