دانلود و خرید کتاب مردگان بی کفن و دفن ژان پل سارتر ترجمه پری صابری
تصویر جلد کتاب مردگان بی کفن و دفن

کتاب مردگان بی کفن و دفن

نویسنده:ژان پل سارتر
انتشارات:نشر قطره
امتیاز:
۴.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب مردگان بی کفن و دفن

کتاب مردگان بی کفن و دفن نوشتهٔ ژان پل سارتر و ترجمهٔ پری صابری است و نشر قطره آن را منتشر کرده است.

درباره کتاب مردگان بی کفن و دفن

اصول فلسفهٔ اگزیستانسیالیزم (اگزیستانسیالیسم) مبنی‌بر اصالت وجود و تقدم آن بر ماهیت انسان است. هنگامی که می‌خواهیم از اگزیستانسیالیسم سخن بگوییم، باید مشخص کنیم که منظورمان چیست. ژان پل سارتر، مارتین هایدگر، گابریل مارسل و سورن کی‌یرکه‌گارد از متفکران مکتب اگزیستانسیالیست بوده‌اند. البته، مارسل و کی‌یرکه‌گارد بینشی ایمان‌گونه داشته‌اند و اندیشه‌شان الحادی نبوده است؛ سارتر و هایدگر درست در مقابل این دو هستند و اندیشه‌های الحادی داشته‌اند. از آنجایی که این نوشته به اگزیستانسیالیسم سارتری مربوط است، به سارتر می‌پردازیم. اساس نگاه فلسفی سارتر به انسان این است که انسان را مختار می‌داند و بر این اساس به انکار خداوند می‌رسد (البته خود سارتر بر این اعتقاد دارد که وجود یا نبود خدا تأثیری بر اصالت بشر ندارد)؛ زیرا که او معتقد است انسان نمی‌تواند مختار باشد، درحالی‌که خالقی مطلق و یگانه داشته باشد که از ازل می‌دانسته که چه می‌خواهد بسازد. البته این مسئله کاملاً بر اساس خدای کلامی معتزله و اشاعره و همچنین خدای کلامی مسیحی و خدای کلامی یهودی صحت دارد. سارتر به‌وضوح به نفی خدا نمی‌پردازد، بلکه معتقد است خدا انسان را به حال خود رها کرده است. انسان وقتی مختار باشد، باید مسئولیت هر انتخابش را بپذیرد و از همین بینش است که سارتر خود را مسئول جنگ جهانی می‌داند و اینجا دلهره و اضطراب به وجود می‌آید که فرد با خود می‌گوید از آنجا که من مسئول این کار هستم، آیا این کار درست بوده و چه نتایجی خواهد داشت که من آن‌ها را نمی‌دانم یا نخواهم دید!؟

اندیشه‌های اگزیستانسیالیستی سارتر، که در خصوص آزادی و مسئولیت فردی و ممکن بودن وجود ما و فاصله‌ای که ما از خودمان داریم، همچنان می‌تواند برای فلسفهٔ جدید مهم باشد، اما سارتر اخلاق‌گرا نیز بود و کوششی که برای طرح نظریه‌ای اخلاقی کرد همچنان می‌تواند برای فلسفهٔ «بعد ـ از ـ نو» مهم باشد. کمتر فیلسوفی همچون سارتر این اقبال را داشته است که در عمر خود شاهد شهرت و نفوذ اندیشه‌اش باشد، اما سارتر با همهٔ فلاسفه‌ای که تاکنون بوده‌اند، متفاوت است.

مردگان بی‌کفن و دفن (Morts sans sepulture) نمایشنامه‌ای در دو پرده و چهار مجلس از ژان پل سارتر (۱۹۰۵ - ۱۹۸۰)، فیلسوف و نویسندهٔ فرانسوی است، که نخستین بار در ۱۹۴۶ در تئاتر آنتوان روی صحنه آمد و در ۱۹۴۷ منتشر شد. در این نمایشنامه مسئلهٔ شکنجه، که درون‌مایهٔ گوشه‌نشینان آلتوناست، مطرح می‌شود. اینجا، شکنجه به‌خصوص از دید قربانیان نشان داده می‌شود. پنج نفر مبارز فرانسوی نهضت مقاومت (در جریان جنگ جهانی دوم)، به نام‌های کانوریس، سوربیه، فرانسوا، لوسی، هانری، به دست چریک‌های دولتی که با اشغالگران نازی همکاری می‌کردند، اسیر می‌شوند و آن‌ها را باهم در انبار زیرشیروانی محبوس می‌کنند. فقط رئیسشان ژان که فاسق لوسی است، فرار کرده است و آن‌ها منتظرند که ببینند چه بر سرشان خواهد آمد و آیا خواهند توانست زیر شکنجه تاب بیاورند یا نه. فقط مسن‌ترین آن‌ها، کانوریس، که مبارزی یونانی است و در جنگ داخلی اسپانیا شرکت کرده، قبلاً با شکنجه آشنا شده است. آن‌ها رازی را فاش نخواهند کرد، زیرا نمی‌دانند که رفقای دیگرشان کجا هستند، ولی از فکر اینکه برای هیچ‌وپوچ رنج خواهند کشید، درمانده و سرگشته شده‌اند. چریک‌های دولتی نخست سوربیه را شکنجه می‌کنند، طوری‌که همگی فریادهایش را می‌شنوند. در این میان، ژان نیز به زندان آن‌ها آورده می‌شود: او را بی‌آنکه بدانند سرکردهٔ مبارزان است، دستگیر کرده‌اند و احتمال بسیار دارد که آزادش کنند. اکنون زندانیان باید هویت ژان را مخفی نگه دارند. کانوریس شکنجه می‌شود و چیزی بروز نمی‌دهد. هانری زیر شکنجه فریاد می‌کشد، ولی چیزی نمی‌گوید. سوربیه، که دوباره مورد بازپرسی قرار گرفته است، از پنجره خود را به پایین پرتاب می‌کند تا حرفی نزند. لوسی در معرض استنطاق و آزار قرار می‌گیرد و در حال وحشت و نفرت حس می‌کند که دیگر به ژان علاقه‌ای ندارد و حتی خود را روحاً جدا از او می‌بیند. فرانسوا، برادر کوچک لوسی که پانزده سال بیشتر ندارد، دچار وحشت شدیدی شده است. هانری از ترس اینکه مبادا فرانسوا حرفی بزند او را خفه می‌کند و دیگران مانعش نمی‌شوند. ژان آزاد می‌شود. کانوریس به چریک‌های دولتی اطلاعات دروغین می‌دهد و آن‌ها را به جاده‌ای می‌فرستد که آنجا در معرض حملهٔ مبارزان نهضت مقاومت قرار گیرند، اما بدین گونه، برخلاف ارادهٔ رفقایش، برای آن‌ها لذت پیروزی فراهم می‌آورد. با وجود این اطلاع، همهٔ زندانیان تیرباران می‌شوند. مبارزان و شک‌گران به نوبت بر صحنه می‌آیند و ماجرا بیش از آنکه پیکار برای آزادی فرانسه باشد، اشاره‌ای است به مبارزهٔ آغازین میان وجدان‌ها، مبارزه‌ای تا پای مرگ که در آن شکنجه‌گران می‌خواهند ارادهٔ آزادی شکنجه‌شوندگان را تملک کنند و شکنجه‌شوندگان با سکوت خود مالک این توانایی هستند که بر دژخیمان خود پیروز شوند.

خواندن کتاب مردگان بی کفن و دفن را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران آثار ژان پل سارتر پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ژان پل سارتر

ژان پل سارتر (Jean-Paul Charles Aymard Sartre) فیلسوف، اگزیستانسیالیست، رمان‌نویس، نمایشنامه‌نویس و منتقد فرانسوی بود.

سارتر ۲۱ ژوئن ۱۹۰۵ به دنیا آمد؛ از پدری که افسر نیروی دریایی بود و مادری که دخترعموی دکتر آلبرت شوایتزر معروف، برندهٔ جایزهٔ صلح نوبل. پانزده ماهه بود که پدرش مرد. مادر و پدربزرگش او را بزرگ کردند که اولی کاتولیک بارش می‌آورد و دومی سرش را به ریاضیات و ادبیات کلاسیک گرم می‌کرد. در جوانی برای گرفتن مهارت در تدریس فلسفه امتحان داد و رد شد. یک سال گذشت و نتیجهٔ امتحان بعدی در ۱۹۲۹، جایگاه نخست را نصیب او کرد. در همین سال است که با سیمون دوبووار آشنا می‌شود؛ دختری که در همان امتحان، نفر دوم شده بود و فرزند نازک‌نارنجی یک خانوادهٔ کاتولیک. سیمون دوبووار، فیلسوف، نویسنده و فمینیست فرانسوی، همراه و همدم مادام‌العمر او بود. سارتر و دوبووار، در سال ۱۹۲۹ در مدرسهٔ ممتاز اکول نرمال سوپریور باهم آشنا شدند.

به‌طورکلی، دو دوره در زندگی حرفه‌ای سارتر وجود داشت. اولین دورهٔ زندگی حرفه‌ای او دورهٔ پس از نوشتن اثر معروفش، هستی و نیستی و نوشتن رمان تهوع بود. سارتر به آزادی بنیادی انسان اعتقاد داشت و باور داشت که «انسان محکوم به آزادی است».

در دومین دورهٔ حرفه‌ای زندگی‌اش، سارتر به‌عنوان روشنفکری فعال از نظر سیاسی شناخته می‌شد. سارتر از طرفداران کمونیسم بود، هرچند که هرگز به‌طور رسمی به عضویت حزب کمونیست درنیامد. وی بیشتر عمر خویش را صرف مطابقت دادن ایده‌های اگزیستانسیالیستی‌اش کرد. سارتر معتقد بود که انسان باید خود سرنوشتش را تعیین کند. همچنین، مطابق با اصول کمونیسم، باور داشت که نیروهای اقتصادی - اجتماعی جامعه که از کنترل انسان خارج هستند، نقشی حیاتی در تعیین مسیر زندگی اشخاص دارند.

در سال ۱۹۶۴ سارتر برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد، ولی از پذیرفتن آن امتناع ورزید. در همین سال، رئیس سازمانی شد به نام دفاع از زندانیان سیاسی ایران که کارش تا پیروزی انقلاب ۱۹۷۹ ادامه داشت.

سارتر در سال ۱۹۸۰ از دنیا رفت. خاکستر او در گورستانی در پاریس به خاک سپرده شد. پس از مرگ سارتر، سیمون دوبووار کتابی با نام مراسم وداع در مورد مرگ وی نوشت.

بخشی از کتاب مردگان بی کفن و دفن

«فرانسوا: د آخر یک چیزی بگویید.

سوربیه: (سر خود را بلند می‌کند.) چه بگوییم؟

فرانسوا: فرقی نمی‌کند. فقط سروصدایی باشد.

سوربیه: این هم سروصدا.

فرانسوا: این را نمی‌گویم. این سروصدا مال آن‌هاست. آهای!

سوربیه: دیگر چی؟

فرانسوا: آن‌ها صدای مرا می‌شنوند. پیش خودشان می‌گویند: این اولین نفرشان است که دارد از کوره درمی‌رود.

کانوریس: خب از جا در نرو. بنشین. دست‌هایت را بگذار روی زانوهایت. مچ‌هایت کمتر درد می‌گیرد. حرف هم نزن. سعی کن بخوابی... یا فکر کن.

فرانسوا: که چطور بشود؟

سوربیه: فرانسوا!

فرانسوا: چیه؟

سوربیه: کفش‌هایت صدا می‌کند.

فرانسوا: مخصوصاً این‌طور می‌کنم. آخر شما به چه می‌توانید فکر کنید؟

سوربیه: دلت می‌خواهد به تو بگویم؟

فرانسوا: نه! نگو!

سوربیه: دارم به آن دختره که جیغ می‌کشید، فکر می‌کنم.

لوسی: (ناگهان از عالم تخیل بیرون می‌آید.) کدام دختره؟

سوربیه: آن دختر دهاتی که وقتی ما را می‌آوردند، صدای فریادش را شنیدم. آتش تازه به پله‌ها رسیده بود.

لوسی: دختر دهاتی؟ نباید این را به ما می‌گفتی!

سوربیه: خیلی‌ها مردند. زن، بچه، ولی من مردن آن‌ها را ندیدم، اما صدای فریاد این دخترک هنوز توی گوشم است. نمی‌توانستم این صدا را فقط برای خودم نگهدارم.

لوسی: سیزده سالش بود. ما باعث شدیم که او بمیرد.

سوربیه: ما باعث شدیم که همهٔ آن‌ها بمیرند.

کانوریس: (به فرانسوا) دیدی بهتر بود که حرفی نمی‌زدیم؟

فرانسوا: خب، حالا مگر چطور شده است؟ ما هم رفتنی هستیم. تازه، ممکن است چند دقیقهٔ دیگر فکر کنی که آن‌ها شانس آورده‌اند.»

معرفی نویسنده
عکس ژان پل سارتر
ژان پل سارتر
فرانسوی | تولد ۱۹۰۵ - درگذشت ۱۹۸۰

در ۲۱ ژوئن سال ۱۹۰۵ در پاریس به دنیا آمد. حاصل ازدواج و رابطه یک افسر نیروی دریایی فرانسه با زنی از طبقه ممتاز؛ اما ژان پل سارتر فرصت چندانی برای درک حضور پدر نداشت. سوغات پدر در یکی از سفرهایش به هند و چین، تب بود. تبی عجیب که دست آخر باعث مرگ او شد تا پسرک عزیزدردانه پانزده‌ماهه بماند و مادری که بعد از این اتفاق تصمیم به ترک پاریس گرفت.

haniyeh
۱۴۰۲/۱۰/۲۴

برداشت من از نمایشنامه: سارتر، اسم نمایشنامه رو مردگان بی کفن و دفن گذاشته. جایی لاندریو، یکی از شکنجه‌گرها، در واکنش به رادیو میگه:«شرح زندگی تو در تاریخ نوشته میشود، ولی زندگی ما به گ.ه کشیده شده.» چه زندانی ها و چه

- بیشتر
ه، امید نداشته باش که پاره بشود. امید رنج می‌دهد. آرام باش. یواش نفس بکش. خودت را به مردن بزن. من مرده و ساکتم و قوای خودم را صرفه‌جویی می‌کنم.
جو گُلدبِرگ
نه، مرگ من به جایی برنمی‌خورد. بعد از من خلئی ایجاد نمی‌شود. مردم توی مترو وول می‌خورند. رستوران‌ها پر از آدم است. توی کله‌ها پر از ناراحتی‌های پیش‌پاافتاده است. من از دنیا لیز خوردم و بیرون افتادم و او همان‌طور پر باقی ماند، مثل یک تخم‌مرغ. پس باید فکر کنم که وجودم ضروری نبوده. (سکوت) و من می‌خواستم که برای چیزی، برای کسی ضروری باشم.
جو گُلدبِرگ

حجم

۷۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۲ صفحه

حجم

۷۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۲ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۰,۸۰۰
۷۰%
تومان