کتاب فیزیکدان ها
معرفی کتاب فیزیکدان ها
کتاب فیزیکدانها نوشتهٔ فریدریش دورنمات، نمایشنامهای کمدی در ۲ پرده است که برای اولین بار در سال ۱۹۶۶ منتشر شد. این اثر را نشر قطره با ترجمهٔ حمید سمندریان به چاپ رسانده است. نمایشنامهٔ فیزیکدانها یکی از برجستهترین آثار فریدریش دورنمات است که بارها بر روی صحنههای مختلف به اجرا درآمده و نقدهای مثبتی از منتقدین تئاتر دریافت کرده است.
درباره کتاب فیزیکدانها
فیزیکدانها داستان ۳ فیزیکدان است که در یک آسایشگاه روانی زندگی میکنند. یکی از آنها ادعا میکند که آلبرت انیشتین است، دیگری ادعا میکند که آیزاک نیوتن است و سومی، یوهان ویلهلم موبیوس، ادعا میکند که ارتباطات مستقیم با خدا دارد. داستان از جایی آغاز میشود که این ۳ نفر در آسایشگاه روانی تحت نظر دکتر ماتیلده فون زان هستند. اگر به نمایشنامههای اجتماعی و فلسفی علاقه دارید و از طنز تلخ و موقعیتهای پیچیده لذت میبرید، نمایشنامهٔ فیزیکدانها برای شما مناسب است. این اثر به خاطر نقد اجتماعی عمیق و پرداختن به مسائل اخلاقی در دنیای علم و دانش بسیار مورد تحسین قرار گرفته است.
دورنمات با استفاده از طنز تلخ و پیچیدگیهای داستانی، موضوعات جدی مانند مسئولیتهای اخلاقی دانشمندان، قدرت علم و خطرات آن را بررسی میکند. او نشان میدهد که چگونه پیشرفتهای علمی میتوانند به ابزارهای قدرت تبدیل شوند و اینکه دانشمندان چگونه میتوانند با تصمیمات خود، سرنوشت بشریت را تحت تأثیر قرار دهند.
این نمایشنامه با دیالوگهای هوشمندانه و موقعیتهای طنز، به بررسی این پرسش میپردازد که آیا دانشمندان باید برای دانشی که کشف میکنند، مسئولیت اخلاقی بپذیرند یا خیر. همچنین، دورنمات به انتقاد از نحوهٔ استفاده از علم در جهان مدرن و تأثیرات آن بر جامعه میپردازد.
کتاب فیزیکدانها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به علاقهمندان به ادبیات نمایشی، کسانی که به موضوعات اخلاقی و فلسفی علاقه دارند و نیز افرادی که از خواندن داستانهایی با طنز تلخ لذت میبرند پیشنهاد میکنیم. همچنین مطالعهٔ این کتاب میتواند برای کسانی که به تاریخ علم و مسائل اخلاقی در علم علاقه دارند، جذاب باشد.
درباره فردریش دورنمات
فریدریش دورنمات نویسنده و نقاش سوئیسیتبار بود که در سال ۱۹۲۱ در روستایی نزدیکی شهر برن متولد شد. در ۱۳سالگی همراه با خانوادهاش به پایتخت رفت و پس از تکمیلکردن تحصیلات اولیه وارد دانشگاه شد و در رشتهٔ فلسفه تحصیل کرد. دورنمات به فیزیک، الهیات، نجوم و تاریخ احاطه داشت و از این لحاظ شباهت بسیاری به هنرمندان دورهٔ کلاسیک دارد. او پس از بهاتمامرساندن تحصیلاتش در این دوراهی ماند که آیا نقاشی را بهعنوان حرفهٔ اصلی خود دنبال کند یا نویسندگی را جدیتر بگیرد. در نهایت تصمیم گرفت برای آیندگان بهعنوان نویسنده شناخته شود و نقاشی را اولویت دوم کارش قرار داد؛ البته همچنان به نقاشی توجهی خاص داشت و تابلوهای نقاشی برایش مانند پلی میان تئاتر و ادبیات بودند. فردریش دورنمات در طول دوران فعالیتش بیشتر به نوشتن رمانهای جنایی و نمایشنامههای رادیویی مشغول بود. نگارش نمایشنامههای رادیویی برای او بسیار پولساز بود و باعث شد تا بتواند بهراحتی از خانوادهی ۵نفرهاش بدون دغدغه مراقبت کند. او یکی از مطرحترین نویسندگان آلمانیزبان پس از جنگ جهانی دوم است. دورنمات در آثار خود تحتتأثیر نمایشنامهنویسانی مانند گئورگ بوخنر، آگوست استریندبرگ، تورنتون وایلدر و البته برتولت برشت و تئاتر اپیک (حماسی) اوست. او دغدغههای اخلاقی و مذهبی خود را اغلب با نگاهی کمیک و فارسگونه بیان کرده است. به نظر او فقط کمدی است که میتواند موقعیت انسان امروزی را آشکار کند.
نخستین نمایشنامهٔ دورنمات در سال ۱۹۴۷ با عنوان «این نوشته شد» عرضه شد. داستان این اثر بر اساس جنگهای قرن ۱۶ میلادی در اروپا به رشتهٔ تحریر درآمده بود. دومین نمایشنامهٔ خود را یک سال بعد با عنوان «نابینا» نوشت. این اثر داستان غمانگیز دوک نابینایی است که با ازدستدادن پسر و دخترش که عزیزترین بستگانش هستند، روحش چنان آزار میبیند که احساس میکند در پایان زندگی قرار دارد و عریان در کوچه و خیابان پرسه میزند و به بیان درونیات خود با خداوند میپردازد. این نویسنده نمایشنامهٔ «رومولوس کبیر» را در سال ۱۹۴۸ نگاشت که یک کمدی شبهتاریخی و هیجانانگیز است که از کمدیهای ساتیر یونانی و روم باستان گرفته شده است. این نویسندهٔ برجسته در سال ۱۹۳۵ نمایشنامهٔ مشهور «ازدواج آقای میسیسیپی» را نوشت. این اثر هم از نظر مضمون به مسئلهٔ وجود بیعدالتی در جامعه میپردازد و از نظر ساختار نمایشی تلاشی برای رهایی از قید و بندهایی است که در آن زمان موجب آزار نمایشنامهنویسان بوده است. همین مسئله باعث شد تا این نمایشنامه بهعنوان اثری شاخص موردتوجه سایر درامنویسان جهان قرار بگیرد. دورنمات در همان سال «فرشتهای به بابل میآید» را خلق کرد. داستان این نمایشنامه بر اساس یک افسانهٔ قدیمی بابلی شکل میگیرد و اتفاقات آن در زمان حکومت بختُنصر در سرزمین بابل به وجود میآید.
بسیاری از صاحب نظران موفقترین نمایشنامهٔ این نویسنده را «ملاقات با بانوی سالخورده» میدانند که در سال ۱۹۵۵ نوشته شد. در این نمایشنامه عدالت با بیعدالتی به اجرا درمیآید، اما جداکردن این ۲ بر عهدهٔ تماشاگر قرار میگیرد. دورنمات در سال ۱۹۶۲ نمایشنامهٔ «فیزیکدانها» را به نگارش درآورد. داستان این اثر در تیمارستان دانشمندان دیوانه میگذرد که هر کدام از آنها فکر میکند یک شخصیت برجستهٔ دوران است. اثر مشهور بعدی این نویسنده «بازی استریندبرگ» نام دارد که اقتباسی از نمایشنامهٔ «رقص مرگ» نوشتهٔ اگوست استریندبرگ است. این نمایشنامه به مسئله زندگی زناشویی و ازدواج میپردازد. «شهاب آسمانی»، «غربت»، «روزهای آخر پاییز»، «پنچری» و «گفتوگوی شبانه» تعدادی از دیگر متون نمایشی این نویسنده هستند. در ایران بسیاری از نمایشنامههای مشهور دورنمات ترجمه و به اجرا درآمده که بیشتر این ترجمهها بهوسیلهٔ حمید سمندریان انجام شده است. فردریش دورنمات در سال ۱۹۹۰ و در ۶۹سالگی درگذشت.
درباره حمید سمندریان
حمید سمندریان در ۹ اردیبهشت ۱۳۱۰ به دنیا آمد و در ۲۲ تیر ۱۳۹۱ درگذشت. او کارگردان، مدرس حوزهٔ تئاتر در دانشگاه و خارج از آن و مترجمی ایرانی و از سرآمدان نسلی از کارگردانان نامدار نمایش همچون عباس جوانمرد، علی نصیریان، بهرام بیضایی، رکنالدین خسروی، آربی اوانسیان و... به شمار میرفت. او و افراد یادشده، تئاتر ایران را در دههٔ ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ به پایگاه جدیتری رساندند. او در زمینههای دیگری مانند تئاتر رادیویی، تلهتئاتر و سینما نیز فعالیت داشت. حمید سمندریان در سال ۱۳۴۲ گروه تئاتری منسجمی به نام «گروه هنری پازارگاد» تشکیل داد که اعضایش عبارت بودند از پرویز پورحسینی، سعید پورصمیمی، پری صابری، جمیله شیخی، اسماعیل محرابی، جمشید مشایخی، پرویز کاردان، محمد حفاظی، منوچهر فرید، ثریا قاسمی، اسماعیل شنگله و مهدی فخیمزاده. او در این گروه همچون کارگردان، حسابدار و یکی از بانیان کار میکرد. این گروه بهشکل یک شرکت تعاونی فعالیت میکرد و چون ادارهٔ هنرهای زیبا بهخاطر رویکردشان به متون فرنگی حمایتشان نمیکرد، دستبهدامان انجمنهای ایتالیا و فرانسه و آلمان و روسیه میشدند.
سمندریان برخی از مهمترین متون نمایشی از نویسندگان شاخص ادبیات نمایشی غرب همانند فردریش دورنمات، برتولت برشت، آنتون چخوف، اوژن یونسکو، آرتور میلر، ماکس فریش، ژان آنوی، تنسی ویلیامز، ژان پل سارتر و هنریک ایبسن را ترجمه و سپس کارگردانی کرد. از این منظر باید او را یکی از کارگردانان شاخص تئاتر در تاریخ تئاتر ایران به شمار آورد که سهمی جدی در آشنایی مردم و علاقهمندان تئاتر و نمایش با متون و آثار کلاسیک و برجستهٔ تاریخ تئاتر جهان داشتند. این هنرمند ایرانی از سال ۱۳۳۹ با اجرای «دوزخ» به قلم ژان پل سارتر خود را در جامعهٔ هنری مطرح کرد. پس از آن چند نمایش دیگر مانند «اشباح» اثر هنریک ایبسن را اجرا کرد. سال ۱۳۴۲ اولین اتفاق جدی و رسمی برای او به وقوع میپیوندد؛ در این سال «مردههای بیکفنودفن» از ژان پل سارتر را اجرا میکند که با مشکل ممیزی شدید روبهرو میشود؛ بهطوریکه در برخی شبها مجبور میشود بعضی دیالوگهای این نمایش را حذف کند؛ اجرایی تند و تکاندهنده. در سال ۱۳۴۲ «باغوحش شیشهای» از تنسی ویلیامز را با بازی پرویز فنیزاده و شهلا ریاحی اجرا میکند. در سال ۱۳۴۶ با ارائهٔ اجرایی نو و بهیادماندنی از «آندورا» نوشتهٔ ماکس فریش تماشاگران ایرانی را با نوترین دستاوردهای صحنهای تئاتر اروپا آشنا کرد. سال ۱۳۴۷ «هرکول» و «طویلهٔ اوجیاس» و همچنین «بازی استریندبرگ» را به نمایش درآورد.
در سال ۱۳۵۰ «کرگدن» از اوژن یونسکو را اجرا کرد که نقطهٔ اوج دیگری در کارگردانی سمندریان به شمار میآید. او پس از اینها موفق به اجرای «ازدواج آقای میسیسیپی» در سال ۱۳۶۸، «دایرهٔ گچی قفقازی» در سال ۱۳۷۷، «بازی استریندبرگ» در سال ۱۳۷۸ و «ملاقات بانوی سالخورده» در سال ۱۳۸۶ شد؛ همچنین در سال ۱۳۷۸ «بهسوی دمشق» را برای تلویزیون کار کرد. از اجراهای قابلتوجه سمندریان میتوان به دو اثر از دورنمات اشاره کرد که او در سال ۱۳۵۱ در تالار مولوی به روی صحنه برد. در نمایش «ملاقات بانوی سالخورده» بهویژه هنرنمایی جمیله شیخی در اجرای نقش اصلی برجسته بود. سمندریان چندی بعد در تالار مولوی نمایش «بازی استریندبرگ» را کارگردانی کرد که در آن محمدعلی کشاورز بازی استادانهای ارائه داد. سمندریان سالها بعد، پس از انقلاب بهمن ۱۳۵۷، هر دو اثر را بار دیگر به روی صحنه برد، اما چهبسا گیرایی اجراهای اول را نداشت. در سال ۱۳۸۶ اجرای تازهای از «ملاقات بانوی سالخورده» را به یاد و خاطرهٔ جمیله شیخی تقدیم کرد. سمندریان در سال ۱۳۷۸ نمایشنامهٔ «بازی استریندبرگ» را نیز بار دیگر در سالن چهارسوی تئاتر شهر تهران به روی صحنه برد. در این اجرا رضا کیانیان، احمد ساعتچیان و هما روستا بازی داشتند. حمید سمندریان در آرزوی اجرای نمایشنامهٔ «گالیله» نوشتهٔ برتولت برشت، درگذشت. یکی از دو سالن تماشاخانهٔ ایرانشهر در تهران «سمندریان» نامیده شده و «آکادمی سمندریان» نیز با مدیریت فرزند او در منطقهٔ عباسآباد تهران مشغول خدمترسانی به هنرجوهای تئاتر ایران است.
بخشی از کتاب فیزیکدانها
«آسایشگاه کمی از شلوغی دور مانده است و طبیعت هم به آن آرامش خاصی داده است. رشتهکوههای آبی، تپههایی که تبدیل به جنگل شده و دریاچهای بزرگ که نزدیک آن است. و همچنین در فاصلهای نهچندان دور، دشت وسیعی وجود دارد که تبدیل شده به کانالهای آبیاری و کشتزاری حاصلخیز و در قسمتی از این دشت «دارالتأدیبی» وجود دارد با مؤسسات کشاورزی که در گوشهوکنارش جنایتکاران در دستههای کوچک و بزرگ در آن بیل میزنند و خاک را زیرورو میکنند. بههرحال از ویلای تیمارستان بههیچوجه نباید صرفنظر کنیم. آنچه درمورد ویلا دانستنی است که این ویلا آسایشگاه بیماران دوشیزه ماتیلده فون زاند دکتر افتخاری در پزشکی است: نجبا و اشرافزادگان دیوانه و سیاستمداران مبتلا به بیماری تصلّب شرائین، میلیونرهای عقبافتاده، نویسندگان مبتلا به جنون جوانی، کارخانهداران مبتلا به جنون ادواری و از این قبیل آدمها و خلاصه همهٔ دیوانگان خرپول جهان غرب. چراکه این خانم دکتر دوشیزه بسیار مشهور است، نهتنها به این خاطر که این قوزی باکره با آن روپوش سفید همیشگیاش از تبار یک خاندان اشرافی قدیمی است و آخرین بازماندهٔ اسمورسمدار این خاندان است، بلکه به انساندوستی و روانشناسی هم شهره است و حتی شهرتی جهانی دارد و مکاتباتش با یونگ، روانکاو سوئیسی، بهتازگی منتشر شده است.»
حجم
۵۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۵۲٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
نظرات کاربران
این نمایشنامه یکی از مهمترین آثار نمایشنامه نویسی المان از فردریش دورنمات هست که به همراه برتولت برشت و ماکس فریش، مثلث مهم و تاثیرگذاری رو در تاریخ تئاتر در دنیا تشکیل میدن. خوندنش رو توصیه میکنم به همه کسانی