کتاب انسان طاغی
معرفی کتاب انسان طاغی
کتاب انسان طاغی (عصیانگر) نوشتهٔ آلبر کامو و ترجمهٔ مهبد ایرانیطلب است و نشر قطره آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب انسان طاغی
انسان طاغی چند مقاله از آلبر کامو است که در سال ۱۹۵۱ اندکی پس از جنگ جهانی دوم نوشته است.
کامو نویسندگان و هنرمندان متنوعی از اپیکور و مارکی دو ساد گرفته تا هگل، داستایفسکی و نیچه را در یک تصویر تاریخی و یکپارچه از انسان در عصیان با یکدیگر مرتبط میکند.
طغیان و انسان طاغی ارتباط تنگاتنگی با انقلاب دارند. از نظر کامو تمایل به طغیان در ذات انسان قرار دارد.
کامو با بررسی شورش و طغیان که ممکن است در چهارچوب شخصی و اجتماعی یک پدیده تلقی شود، چندین شخصیت و جنبش ضد فرهنگ از تاریخ اندیشه و هنر غرب را بررسی میکند و به اهمیت هر یک در پیشرفت کلی انقلاب نور میتاباند.
کامو مخالف عصیانگری نیست و آن را عاملی میداند که به فرد انگیزه میدهد تا به دفاع از حیثیت مشترک ابنای بشر بپردازد. اینجاست که انسان با همذاتشدن با تاریخ و وفادار نماندن به عصیان خویش با انقلابهای نیستانگارانهٔ قرن بیستم همراه میشود.
فصلهای این کتاب از این قرار هستند:
۱. طاغی
۲. طغیان متافیزیکی
۳. طغیان تاریخی
۴. طغیان و هنر
۵. تفکّر در نیمروز
خواندن کتاب انسان طاغی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستان آثار و اندیشهٔ کامو پیشنهاد میکنیم.
درباره آلبر کامو
آلبر کامو در ۷ نوامبر سال ۱۹۱۳ در خانوادهای فقیر در الجزایر متولد شد. آن زمان الجزایر تحت استعمار فرانسه بود. پدرش کارگری فقیر بود و مادرش خدمتکار بود. آنها صاحب ۲ فرزند به نام «لوسین» و «آلبر» بودند. پدرش در جنگ کشته شد. مسئولیت نگهداری ۲ بچه بر عهدهٔ مادرش افتاده بود. کامو بهخاطر خانوادهاش مدرسه را رها کرد و به کارگری مشغول شد. معلمش به استعداد او پی برد و او را به ادامهٔ تحصیل تشویق و کمک کرد تا بتواند بورسیهٔ تحصیلی شود. با وجود اینکه کامو یکی از متفکران مکتب اگزیستانسیالیسم است، همواره این برچسب خاص را رد میکرد. او در دانشگاه الجزیره تحصیل کرد و تا پیش از آنکه در سال ۱۹۳۰ گرفتار بیماری سل شود، دروازهبان تیم فوتبال این دانشگاه بود. کامو در بعدازظهر چهارم ژانویهٔ ۱۹۶۰ و در ۴۷سالگی بر اثر سانحهٔ تصادف نزدیک سن در شهر ویلبلویل درگذشت. در جیب کت او یک بلیط قطار استفادهنشده پیدا شد. ابتدا قرار بود با قطار و همراه با همسر و فرزندانش به سفر برود، ولی در آخرین لحظات پیشنهاد دوست ناشرش را برای همراهی پذیرفت تا با خودروی او سفر کند. رانندهٔ اتومبیل و میشل گالیمار، دوست نزدیک و ناشر آثار کامو نیز در این حادثه کشته شدند. آلبر کامو در گورستان لومارین در جنوب فرانسه دفن شد.
پس از مرگ آلبر کامو، همسر و فرزندانش حق تکثیر آثار او را در اختیار گرفتند و ۲ اثر باقیماندهٔ او را منتشر کردند. اولین آنها کتاب «مرگ شاد» بود که در سال ۱۹۷۰ منتشر شد. دومین کتابی که پس از مرگ کامو منتشر شد یک اثر ناتمام به نام «آدم اول» بود که در سال ۱۹۹۵ منتشر شد. آدم اول یک خودزندگینامه دربارهٔ دوران کودکی نویسنده در الجزایر است. از دیگر آثار این نویسندهٔ مشهور میتوان به رمانهای «بیگانه»، «سقوط»، «طاعون»، نمایشنامههای «کالیگولا»، «سوءتفاهم»، «حکومت نظامی» و کتاب نظریِ «افسانهٔ سیزیف» اشاره کرد.
بخشی از کتاب انسان طاغی
«طاغی کیست؟ انسانی که «نه» میگوید، امّا «نه» گفتن او از سرِ انکار نفس نیست. او، چون به نفس خود بیندیشد، «آری» میگوید. بردهای که تمام عمر فرمان گزارده بهناگاه درمییابد که نمیتواند از فرمان تازهای اطاعت کند. منظور او از «نه» گفتن چیست؟
منظور او این است که مثلاً «این وضع دیگر بیشازحد طولانی شده است» یا «تا اینجا هرچه بود گذشت، امّا دیگر بس است» یا «این دیگر زیادهروی است» و یا «مرزهایی هست که نباید از آنها گذر کرد». به زبان دیگر، «نهٔ او وجود یک مرز را تصدیق میکند. در این باورِ طاغی که آنطرف دیگر «دارد زیادهروی میکند» یا اقتدار خود را بدون توجه به حقوق دیگران اِعمال میکند، همین معنا نهفته است. او طغیان میکند، چون هم قاطعانه از تسلیم شدن به شرایطی که تحملناپذیرش میداند سر باز میزند و هم بهگونهای مبهم ایمان دارد که موضع او توجیهپذیر است، زیرا فکر میکند: «حق دارد که...» طغیان بدون این احساس که طاغی، در جایی و به گونهای، حق دارد نمیتواند روی دهد. بدینسان است که بردهٔ طاغی، همزمان آری و نه میگوید. او تصدیق میکند که مرزهایی وجود دارد و گمان میبرد که «چیز» های ویژهای در فراسوی آن مرزها هست و میخواهد این «چیز» ها را حفظ کند. طاغی بر اینکه در وجود او «چیز» هایی هستند که «ارزش آن را دارند که...» و باید جدی گرفته شوند سرسختانه پافشاری میکند.
در هر طغیانی، انسانِ درگیر نهتنها از تجاوز به حقوق خود احساس آزردگی میکند، بلکه وفاداری کامل و خودبهخودی خویش را به جنبههایی ویژه از وجود خود تجربه میکند. بدین ترتیب، تلویحاً معیار ارزشهایی را به میان میآورد که چنان بدیهیاند که باید به هر بهایی شده محفوظ مانند. او، دستکم تا اینجا، سکوت کرده و وضعیتی را که نومیدانه بدان تسلیم گردیده پذیرفته است، هرچند آن را بیدادگرانه میانگاشته. سکوت اختیار کردن یعنی اینکه ما به خود اجازهٔ این باور را بدهیم که عقیدهای نداریم، که چیزی نمیخواهیم و، در موارد ویژهای، بهراستی چیزی نخواهیم. یأس، مانند مُحالانگاری، ترجیح میدهد همهچیز را در هیئت کُل در نظر گیرد و به هیچ مورد معینی توجه نکند. سکوتْ این شیوهٔ برخورد را به گونهای رضایتبخش بازمیگوید. امّا از آن لحظهای که طاغی صدای خود را بازمییابد هرچند جز «نه» چیزی برای گفتن نداشته باشد به موارد معین توجه میکند. طاغی به مفهوم ریشهای مرتد است. او که در زیر تازیانهٔ ارباب خود دست به عمل میزد ناگهان برمیگردد و با او رودررو میشود. او آنچه را شایانِ ترجیح میداند برمیگزیند و آنچه را شایانِ ترجیح نمیداند رها میکند. هر ارزشی سبب طغیان نمیشود، امّا هر طغیانی بهگونهٔ تلویحی ارزشی را میطلبد. شاید هم مسئله بهراستی مسئلهٔ ارزشها باشد.»
حجم
۳۳۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۳۳۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه