دانلود و خرید کتاب روشنایی های فلسفه برتراند راسل ترجمه شهاب الدین عباسی

معرفی کتاب روشنایی های فلسفه

کتاب روشنایی های فلسفه (۶۴ گفتار نو دربارهٔ حکمت‌های ساده و مهم زندگی) نوشتهٔ برتراند راسل، جولیان بگینی، آلن دوباتن و ریچارد کراوات و ترجمهٔ شهاب الدین عباسی است. نشر نیماژ این کتاب را روانهٔ بازار کرده است. این اثر از مجموعهٔ «استخوان‌های روح» این نشر منتشر شده است که مجموعه‌ای در باب فلسفه و نظریه‌ٔ مدرن است.

درباره کتاب روشنایی های فلسفه

کتاب روشنایی های فلسفه بر پایه‌ٔ تمثیل غار افلاطون و این حکمت سقراط شکل گرفته است که می‌گوید، زندگی بررسی‌نشده ارزش زیستن ندارد. در تمثیل غار، فردی از زنجیرهای داخل غار رهایی می‌یابد و روشنایی‌های بیرون را درک می‌کند و دیگران را هم به این روشنایی‌ها فرا می‌خواند. این کتاب طی ۶۴ گفتار از اندیشمندان و نویسندگانی همچون برتراند راسل، جولیان بگینی، آلن دوباتن، ریچارد کراوت و دیگران درباره‌ٔ بسیاری از مهم‌ترین درس‌های انسانیت و تفکر بشر سخن می‌گوید. در زمانهٔ فعلی اهمیت سنجش امور بیش از پیش روشن است؛ چنان که «ویتگنشتاین» اعتقاد داشت هیچ‌چیز را نباید مسلم گرفت، بلکه باید فکر کرد. گاندی نیز در این باره معتقد بود که نباید به هیچ‌کس اجازه داد با پاهای کثیفش در ذهن دیگری راه برود. کتاب روشنایی های فلسفه کوششی فکری و اخلاقی برای کمک به شکوفایی فردی و اعتلای زندگی جمعی است؛ چیزی که «یوهان هردر» (فیلسوف آلمانی) آن را خوشبختی جمعی می‌نامید. این کتاب شامل سه بخش اصلی است که گفتارهایی در باب معنی و ارزش زندگی، بررسی زندگی و تغییر در زندگی در آن گنجانده شده است.

خواندن کتاب روشنایی های فلسفه را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران مطالعهٔ گفتارهای فلسفی پیشنهاد می‌کنیم.

درباره برتراند راسل

برتراند راسل در ۱۸ می ۱۸۷۲ به دنیا آمد و در ۲ فوریهٔ ۱۹۷۰ درگذشت. او فیلسوف، منطق دان، ریاضی‌دان، مورخ، جامعه‌شناس، برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات و فعال صلح‌طلب انگلیسی بود که در قرن بیستم زندگی می‌کرد. راسل در آغاز جوانی به مطالعهٔ آثاری از «پرسی بیش شلی» روی آورد که این امر مسیر زندگی او را تغییر داد؛ سپس به کالج ترینیتی در کمبریج رفت و در ریاضیات و فلسفه تحصیل کرد. او در سال ۱۹۰۱ «پارادوکس راسل» را کشف کرد و ۷ سال بعد به عضویت انجمن سلطنتی علوم بریتانیا درآمد. راسل در طول جنگ جهانی اول به‌دلیل مبارزات ضدجنگ از دانشگاه اخراج و زندانی شد. او یکی از فیلسوفان پیشتاز قرن بیستم محسوب می‌شود و «جنبش مخالفت با آرمان‌گرایی» را در اوایل قرن بیستم رهبری می‌کرد. از برتراند راسل همراه با «گوتلوب فرگه» و «لودویگ ویتگنشتاین» به‌عنوان بنیان‌گذاران فلسفهٔ تحلیلی یاد می‌شود. او در سال ۱۹۵۰ به‌پاس «آثار متعدد در حمایت از نوع دوستی و آزادی اندیشه»، برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد. کتاب «در ستایش بطالت» یکی از آثار مکتوب اوست.

درباره آلن دوباتن

آلن دوباتن نویسنده، فیلسوف و مجری تلویزیونی است که دغدغه‌اش نوشتن دربارهٔ زندگی روزمره به‌شیوه‌ای فلسفی است. او در تمام نوشته‌هایش می‌کوشد فلسفه را وارد زندگی عادی انسان کند. آلن دوباتن در سال ۱۹۶۹ در شهر زوریخ سوئیس به دنیا آمده است. او مشغول مدیریت در مؤسسهٔ خود به نام «مدرسه‌ٔ زندگی» بوده است. این نویسنده به‌عنوان نویسنده‌ٔ فلسفه‌ٔ روزانه شناخته می‌شود. او درباره‌ٔ موضوعاتی می‌نویسد که هرروزه همه‌ٔ انسان‌ها با آن‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کنند؛ موضوعاتی مانند عشق، سفر، هنر، معماری و ادبیات. کتاب‌های آلن دوباتن به بیش از ۳۰ زبان دنیا از جمله پارسی ترجمه‌ شده‌اند. دوباتن دورهٔ دکتری فلسفه را در دانشگاه هاروارد آغاز کرد، ولی برای نوشتن کتاب‌های فلسفی به زبان ساده، آن را نیمه‌کاره رها کرد.

کتاب‌های «تسلی‌بخشی‌های فلسفه» و «هنر سیر و سفر» از کتاب‌های این نویسنده هستند. اولین کتاب آلن دوباتن به نام «جستارهایی در باب عشق» در سال ۱۹۹۳ زمانی که او ۲۴ سال داشت، منتشر شد. کتابی که بسیار زود در فهرست کتاب‌های پرفروش قرار گرفت و بیش از دو میلیون نسخه از آن به فروش رفت. موضوعاتی که در «مدرسهٔ زندگی» تدریس می‌شوند متنوعند، اما همه‌ٔ این آموزش‌ها در راستای افزایش خودشناسی هستند؛ زیرا گردانندگان این مدرسه معتقدند تنها با خودشناسی است که می‌توانیم زندگی برتر و رضایت‌بخش‌تری داشته باشیم. مجموعه‌ٔ آموزش‌های این مدرسه در شش دسته‌ٔ کلی تقسیم‌بندی می‌شود؛ خودشناسی، ارتباطات (Relationships)، کار، آرامش، رفتار‌های اجتماعی و فرهنگ و فراغت. نویسندگان و فیلسوفان باتجربه‌ای در این مؤسسه کار می‌کنند. باتوجه‌به تفاوتِ روش‌های یادگیری، مدرسه‌ٔ زندگی آلن دوباتن، آموزه‌ها یا محصولاتش را به روش‌های مختلفی مانند کتاب، کارگاه، ویدئو، جلسه‌ روانکاوی و... ارائه می‌کند.

آلن دوباتن کتاب‌های بسیاری منتشر کرده است. از میان این آثار کتاب‌های «جستارهایی در باب عشق»، «معماری خوشبختی»، «شغل موردعلاقه»، «خودشناسی»، «تسلی‌بخشی‌های فلسفه»، «هنر سیر و سفر»، «اضطراب منزلت»، «دین برای خداناباوران»، «سیر عشق»، «آرامش»، «هنر همچون درمان» و تعدادی از کتاب‌های مدرسهٔ زندگی به فارسی ترجمه‌ شده‌اند و همه‌ٔ آن‌ها در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های بازار قرار گرفته‌اند.

بخشی از کتاب روشنایی های فلسفه

«تصور کنید می‌توانستید مغزتان را به دستگاهی وصل کنید که بالاترین لذت را در بقیهٔ عمرتان برای شما فراهم می‌کرد. اگر این حق به شما داده می‌شد که این نوع زندگی را انتخاب کنید، آیا این کار را می‌کردید؟ این پرسشی است که رابرت نازیک، فیلسوف معاصر، از طریق آزمایشی فکری که اسمش را «دستگاه تجربه» گذاشته بود، مطرح کرد. این آزمایش از ما می‌خواهد دنیایی را تصور کنیم که در آن دانشمندان ماشینی ساخته‌اند که زندگی واقعی را شبیه‌سازی می‌کند؛ ماشینی که فقط تجربه‌های لذت‌بخش را تضمین می‌کند و درد و رنج به آن راه ندارد. اما به چه قیمتی؟

خُب، شما مجبورید برای همیشه واقعیت را پشت سر بگذارید. اما به‌زحمت متوجه فرق آن‌ها می‌شوید. تجربه‌های شما در این وضعیت غیرقابل‌تشخیص از واقعیت خواهند بود. رشته‌ای از خیزها و بالارفتن‌های بی‌پایان در این زندگی جای افت‌وخیزهای زندگی واقعی را می‌گیرند.

به نظر عالی می‌آید، نه؟

ممکن است پیشنهاد وسوسه‌انگیزی به نظر برسد، اما شاید آن‌قدرها هم ایدئال نباشد. این آزمایش درواقع برای رد یک مفهوم فلسفی به نام لذت‌گرایی طراحی شده است. بنا بر نظر لذت‌گراها، برخورداری از حداکثر لذت خالص، مهم‌ترین چیز در زندگی است، چون لذت بزرگ‌ترین خیری است که زندگی عرضه می‌کند. در نظر لذت‌گراها، بهترین انتخاب ما در زندگی انتخابی است که بیشترین میزان لذتِ ممکن را برای‌مان فراهم کند و هیچ درد و رنجی در پی نداشته باشد. لذت نامحدود منهای درد، مساوی است با حداکثر لذت خالص. یا به‌عبارت‌دیگر، سناریوی دقیقی که دستگاه تجربه ارائه می‌کند.

بنابراین اگر فلسفهٔ منتخب شما «لذت‌گرایی» باشد، متصل‌شدن به این دستگاه اصلاً فکرکردن نمی‌خواهد. اما اگر زندگی چیزی بیشتر از لذت محض باشد چه؟ نازیک معتقد بود از طریق آزمایش فکریِ دستگاه تجربهٔ خودش همین موضوع را اثبات کرده است.»

arman eghbali
۱۴۰۳/۰۵/۰۸

آیا زندگی معنایی دارد این جمله یکی از سرفصل‌های کتاب است. منبع متن یوتیوب! اگر قرار باشد فلسفه را از یوتیوب و اینستاگرام یاد بگیریم، نیازی به خواندن کتاب نداریم. اما درباره ایده‌ی کلی کتاب همان‌طور که از نام آن پیداست

- بیشتر
سرنوشت هر حقیقتی این است که به آن بخندند تا اینکه به‌طور عمومی آن را به رسمیت بشناسند.
امیر
هرگز نباید به خودمان اجازه بدهیم که دچار ساده‌لوحی شویم و حساسیتمان را نسبت به امور از دست بدهیم. هنگامی زندگی حقیقی داریم که این کشمکش‌ها و تعارضات را عمیق‌تر حس کنیم. وجدانِ آسوده، اختراع شیطان است
امیر
ابوالحسن خرقانی، عارف نامدار، در این زمینه می‌گوید: «مردمان سه گروه‌اند: یکی ناآزرده با تو آزار دارد. و یکی بیازاری بیازارد، و یکی که بیازاری نیازارد.»
vahidk
کارهایمان زیاد مبالغه می‌کنیم. باید یاد بگیریم که از جایگاهمان در گُسترهٔ وسیع‌تر چیزها و زیبایی‌های آن درک راحت‌تری پیدا کنیم، و خودمان را از اضطراب‌های دائمی‌ای که توان ما را تحلیل می‌برند، آزاد کنیم. باید چشم‌انداز تازه‌تری برای زندگی‌های کوتاه و پراضطرابمان پیدا کنیم.
امیر
در زندگی چیزهای زیادی هستند که باعث می‌شوند بی‌تاب و سرگشته شویم و از این شاخه به آن شاخه بپریم. وقت‌هایی هست که پر از اضطراب و دلهره می‌شویم. بااین‌حال، به کارهای عادی‌مان ادامه می‌دهیم و قرارهایمان را با کسانی که در اضطراب‌هایمان آن‌ها را نادیده می‌گیریم حفظ می‌کنیم. اما در خلوت و تنهایی‌هایمان، در عمق آرام وجودمان در شب، در یک بزرگراه، یا در سکوت ابریِ اول صبح، آن حس به ما دست می‌دهد. انگار هر کاری می‌کنیم خیلی اهمیت دارد. ولی باید فروتن باشیم و این موضوع را درک کنیم که هر کاری که می‌کنیم و هرچه هستیم، وقتی از فاصلهٔ کافی دیده شوند، ممکن است آن‌قدرها هم مهم نباشند.
امیر
پیر: خُب، نصیحتی که می‌خوام بهت بکنم شاوْن، اینه که مجبور نیستی ثروتمند باشی تا خوشبخت باشی. کارایی رو بکن که واقعاً دوست داری و به تو احساسِ خوب و باارزشی می‌دن. چون وقتی تو شادی، بقیه هم شادن.
امیر
زندگیِ بررسی‌شده، دل‌مشغول «حقیقت» و «خوبیِ» اشیاست، چون به این طریق، شخص می‌تواند سر از معنای خوبی و بدی در بیاورد و تصمیم‌های درست بگیرد. انسان بدون آموزش صحیح و بدون خویشتن‌داری، همیشه به ورطهٔ لذت‌جویی و جلب‌نظر دیگران می‌افتد و از زندگیِ بررسی‌شده دور می‌شود. باید در زندگی هدف داشته باشیم. زیرا، بنا بر نظر سقراط، زندگیِ بررسی‌شده زندگی‌ای است که شخص در آن هم با دیگران و هم با خود در گفت‌وگوی یکپارچه است؛ گفت‌وگو دربارهٔ معنی و حقیقتِ اصطلاحاتی مانند «فضیلت» و «خیر» برای نیل به ارزش‌های مرتبط با آن‌ها
امیر
کسی که نمی‌تواند رابطهٔ دوستانه‌ای با دیگران داشته باشد با خدا هم نمی‌تواند رابطهٔ خوبی داشته باشد، زیرا ناتوان از مشارکت است. و جایی که مشارکتی وجود ندارد، هیچ دوستی هم در کار نیست. انسان خردمند معتقد است که آسمان و زمین، و خدایان و آدمیان، با اصلِ مشارکت، با دوستی و نظم، و با خویشتن‌داری و دادگری در کنار هم هستند. به همین دلیل است که عالم، «کازموس» (کیهان) خوانده می‌شود.
امیر
«کسی که نمی‌تواند گذشته را به یاد بیاورد، محکوم به تکرار آن است.»
امیر
این موضوع منتقد را به سوی دومین ملاحظهٔ نگران‌کننده راهنمایی می‌کند: اینکه همهٔ ما روزی نیست و نابود خواهیم شد. منتقد در ادامه می‌گوید: «سرنوشت انسان‌ها هم مثل حیوانات، مرگ است. همهٔ انسان‌ها، نیکوکار و تبهکار، خوب و بد، آنان که به پیشگاه خدا قربانی دادند و آنان که قربانی ندادند، همه در این سرنوشت سهیم‌اند. همهٔ این فعالیت‌ها و جنون‌ها به پایان می‌رسد، و آنگاه همه به مردگان می‌پیوندیم.» ـ واقعاً کتاب نگران‌کننده‌ای است!
امیر
خُب، اولی گذشت زمان است. منتقد در اینجا می‌گوید: «نسل‌ها می‌آیند و می‌روند. اما زمین مدتی دراز پیش از ما بوده و مدت‌های دراز پس از ما خواهد بود. هیچ‌کس مردمان روزگاران دور را به یاد نمی‌آورد. و کسانی که هنوز نیامده‌اند هم در یاد آیندگان پس از خود نخواهند ماند و همه فراموش می‌شوند. و به‌این‌ترتیب، در مقیاسی کیهانی، همهٔ ما یک سوسو و پرتوی ناچیز هستیم.» ـ
امیر
به نظر می‌رسه قضیه اینه که از دیدگاه یک انسان معمولی، بنا بر عهد عتیق، کار خدا ممکنه غیرعادلانه به نظر برسه. اما دیدگاه خدا بی‌نهایت بزرگ‌تره. خدا کُنشی پویا با کل عالم و با تمام پیچیدگی‌های اون داره وقتی تصمیم می‌گیره. و این همون چیزیه که حکمت او خونده می‌شه.
امیر
دارد: «همسایه‌ات را مثل خودت دوست داشته باش.» خُب، به‌این‌ترتیب، کدام‌یک مهم‌تر است؟ عشق به خدا یا عشق به همسایه؟ پاسخ او این بود: «بله.» ـ خود سؤال حاکی از درنیافتن نکتهٔ اصلی است. از دیدگاه دینی، آن‌ها هر دو، دو روی یک سکه هستند. عشق شما به خدا با عشقتان به مردم جلوه‌گر می‌شود، و بالعکس. آن‌ها از هم جدایی‌ناپذیرند. پس روشن است که عشق آگاپِه، در درجهٔ اول، احساسی نسبت به کسی دیگر نیست که به شما دست می‌دهد، مثلاً در این عبارتِ «من عاشق شدم!» عشق یک عمل است. عشق انتخابی است که می‌کنید تا نیکبختی مردم را بجویید به‌جای اینکه در پی عافیت خودتان باشید.
امیر
ممکن است آن‌طور که دلمان می‌خواهد موفق نشویم، یا کار به نظرمان بیش از اندازه سخت بیاید، یا متوجه شویم که هنوز آمادگی پذیرفتن مسئولیتش را نداریم و مضحکهٔ عام و خاص می‌شویم. این‌ها بیش از اینکه نقطه‌ضعف‌های شخصی باشند، حاکی از اضطراب‌های روحیِ قابل‌درک هستند. در پشت بی‌عملی ما پیش‌بینیِ فاجعه نهفته است. در این وضعیت، ذهن ما بدترین حالت را تصور می‌کند. اما وقتی که ترسِ از هیچ‌کاری‌نکردن بالاخره بر ترس فلج‌کننده از انجام بدِ کاری غلبه کند، شروع به کار می‌کنیم.
امیر
آن قفس، قفس شیمیایی نیست. قفسِ خود ماست. باید راجع‌به اعتیاد جور دیگری فکر کنیم. انسان‌ها نیازی عمیق به ارتباط و پیوند دارند. وقتی شاد و سرحال هستیم، با آدم‌های دوروبَرمان پیوند داریم. اما وقتی در زندگی آسیب می‌بینیم و انزواطلب می‌شویم و ضربه می‌خوریم و دیگر نمی‌توانیم شاد و سرزنده باشیم، وابسته به چیزی می‌شویم که ما را تسکین بدهد
امیر
زن: بعد، اگه خدا وجود نداشته باشه وقتی می‌میریم چه اتفاقی می‌افته؟ مرد: هیچی. گَرد می‌شیم. دیگه وجود نداریم. همین. زن: راست می‌گی! پس اهمیتی نداره که کسی توی زندگی‌ش آدم مهربان و سخاوتمند و بافکری باشه، و یکی دیگه زندگیِ خشن و خودخواهانه‌ای داشته باشه! در هر دو حالت، نتیجه یکیه: عدم. پس تصمیم‌هایِ زندگی‌شون چطور می‌تونن معنیِ عینی داشته باشن؟
امیر
واقعاً؟! تحوّلِ زیستی، به‌معنیِ بقایِ «قوی‌ترین» ه، نَه «اخلاق». قراردادِ اجتماعی هم معنی‌ش اینه که نژادپرستی، تعصّب و بی‌رحمی واقعاً نادرست نیستن. فقط ازقضا، مردم‌پسند نیستن.
امیر

حجم

۷۲۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۹۶ صفحه

حجم

۷۲۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۴۰۱

تعداد صفحه‌ها

۳۹۶ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰
۷۰%
تومان