کتاب چرا باور؟
معرفی کتاب چرا باور؟
کتاب چرا باور؟ نوشتهٔ جان کاتینگهام و ترجمهٔ شروین مقیمی زنجانی، توسط انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده است. این اثر به یکی از اساسیترین پرسشها در حوزه فلسفه دین میپردازد: چرا باید به خدا یا حقیقتی فراتر از جهان مادی باور داشت؟ نسخه اصلی این کتاب با عنوان Why Believe? در سال ۲۰۰۹ منتشر شده است.
درباره کتاب چرا باور؟
جان کاتینگهام در این کتاب با زبانی روشن و استدلالهای فلسفی دقیق، موضوع ایمان و باور را از دیدگاه فلسفی و وجودی بررسی میکند. او تلاش میکند تا باور دینی را فراتر از چارچوبهای خشک و صرفاً استدلالی مطرح کند و نشان دهد که ایمان نه تنها در سطح عقلانی، بلکه در سطح عاطفی و تجربی نیز جایگاه ویژهای دارد. کتاب چرا باور؟ به موضوعاتی مانند مفهوم ایمان و باور در دنیای مدرن، نقش تجربههای شخصی در باور دینی، ارتباط میان اخلاق و دین و چالشهای شکگرایی و بیایمانی میپردازد. کاتینگهام استدلال میکند که باور دینی برای بسیاری از افراد نه تنها یک انتخاب عقلانی بلکه یک نیاز انسانی است که در پاسخ به پرسشهای عمیق وجودی مانند معنا، هدف، و اخلاق شکل میگیرد. جان کاتینگهام فیلسوف برجسته بریتانیایی و استاد فلسفه در دانشگاه ردینگ انگلستان است. او در زمینه فلسفه دین، اخلاق، و تاریخ فلسفه غرب، به ویژه آثار دکارت، شناخته میشود. کاتینگهام در آثار خود اغلب به مباحث میانرشتهای میپردازد و تلاش میکند تا پل ارتباطی میان فلسفه، دین، و روانشناسی ایجاد کند.
خواندن کتاب چرا باور؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب مناسب دانشجویان فلسفه، الهیات، و مطالعات دینی است. همچنین برای مخاطبانی که به دنبال درکی عمیقتر از مفهوم ایمان و باور دینی در دنیای معاصر هستند، اثری ارزشمند محسوب میشود.
بخشی از کتاب چرا باور؟
«بی تردید این حسِ تعلق و وابستگی از نشانههای بارزِ سرشت ماست. از طرفی به سبب اینکه قدرتمان در مهار محیط و حتی عملکردهای جسمی و بدنیمان به واسطهٔ علوم مدرن، به نحوی فزاینده گسترش یافته، از وابستگی و تعلق فراگیر به شرایط انسانی یا سرپوشنهادن بر آن غفلت کردهایم. در واقع ما در برآورد استقلال، خودآیینی، و خودبسندگی دچار اغراق شدهایم؛ یعنی این تفکر که تمام و کمال، در قبال واقعیت «مسئول هستیم»، یا اینکه قادریم شرایط را به طور کامل به سود خود ضبط و مهار کنیم. برخی بر این باورند که نکتهٔ نادرستی در اینجا وجود ندارد؛ اما خودآیینی یا استقلال به دو معنا به کار میرود؛ یکی ارزشمند و دیگری بهشدت مشکوک و نامطمئن. تردیدی نیست که ما میتوانیم و باید زندگیمان را بدون تهدید و ترس از دخالت و سرکوب ــ خواه استبداد بیرونی که برآمده از سلطهٔ سیاسی ناموجه و غیرضروری است، خواه استبداد درونی که حاصل امیال آشفته و بیسامان یا فقدان بلوغ و خودآگاهی است ــ هدایت کنیم و پیش ببریم. میل به رهایی از این موانع الهامبخش نوعی خودآیینی مشروع و ملایم است. اما در اینجا ایدهٔ خودآیینی و استقلال معنای دیگری دارد که شک و تردید در مورد آن بیشتر است؛ یعنی این تصور خیالی که ما به طریقی قادریم ارزشهایمان را با نوعی اراده و خواست خداگونه بیافرینیم؛ چنانکه گویی زندگی «لوحی سفید» است که میتوانیم هر دستوری را که میخواهیم بر روی آن ثبت کنیم. فردریش نیچه، با طرح مدعای «مرگ خدا»، فیلسوف «طراز نوینی» را به تصویر میکشد که واجد روحیهای «به قدر کفایت نیرومند برای ارزشگذاری مجدد و واژگونکردن ارزشهای درونی» است۱۰. اما به نظر میرسد که ادعای مذکور متضمن یک آشفتگی اساسی و بنیادین است. ما نمیتوانیم با انتخاب یا ارادهکردن چیزی آن را ارزشمند کنیم (چنانکه گویی من بتوانم با خوردن زغال سنگ آن را به مواد غذایی تبدیل کنم). این تلقی دقیقاً اسب را به پشت گاری میبندد، زیرا حقیقت این است که گزینشگریها و کنشهای مبتنی بر ارادهٔ من، فقط تا جایی میتواند ارزشمند باشد که موضوعات آن کنشها و گزینشگریها، از پیش ارزشی مستقل داشته باشد.»
حجم
۱۹۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۸۲ صفحه
حجم
۱۹۱٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۸۲ صفحه