کتاب عرفان و منطق
معرفی کتاب عرفان و منطق
کتاب عرفان و منطق نوشتهٔ برتراند راسل و ترجمهٔ نجف دریابندری است. انتشارات علمی و فرهنگی این کتاب را منتشر کرده است؛ کتابی حاوی چندین مقاله از فیلسوف مشهور قرن بیستم.
درباره کتاب عرفان و منطق
کتاب عرفان و منطق دربردارندهٔ ۱۱ مقاله از برتراند راسل، فیلسوف برجستهٔ قرن بیستم است. مقالاتی که این کتاب را تشکیل میدهد از چند کتاب مختلف فراهم شده است؛ «عرفان و منطق» نام یکی از آنهاست. در آن کتاب علاوهبر مقالهٔ «عرفان و منطق»، که اساسیترین مقالهٔ کتاب است، مقالات دیگری هم هست که در کتاب حاضر نیامده است. عنوان «عرفان و منطق» را نجف دریابندری به کتاب حاضر داده است؛ زیرا تصور کرده است که اساسیترین مقالهٔ کتاب حاضر نیز همین مقاله است. درجهٔ اهمیت سایر مقالات فرق میکند. برخی از آنها نسبتاً سبک است و دربارهٔ مسائل دشوار فلسفی نیست و برخی دیگر سنگینتر است و گاه نویسنده در آنها نظریات اساسی خود را طرح کرده است. مترجم معتقد است «عرفان و منطق» مهمترین مقالهٔ این مجموعه است. برتراند راسل در این مقاله به تبیین دو گرایش فکری بنیادی بشر پرداخته است.
خواندن کتاب عرفان و منطق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران فلسفهٔ مدرن پیشنهاد میکنیم.
درباره برتراند راسل
برتراند راسل در ۱۸ می ۱۸۷۲ به دنیا آمد و در ۲ فوریهٔ ۱۹۷۰ درگذشت. او فیلسوف، منطق دان، ریاضیدان، مورخ، جامعهشناس، برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات و فعال صلحطلب انگلیسی بود که در قرن بیستم زندگی میکرد. راسل در آغاز جوانی به مطالعهٔ آثاری از «پرسی بیش شلی» روی آورد که این امر مسیر زندگی او را تغییر داد؛ سپس به کالج ترینیتی در کمبریج رفت و در ریاضیات و فلسفه تحصیل کرد. او در سال ۱۹۰۱ «پارادوکس راسل» را کشف کرد و ۷ سال بعد به عضویت انجمن سلطنتی علوم بریتانیا درآمد. راسل در طول جنگ جهانی اول بهدلیل مبارزات ضدجنگ از دانشگاه اخراج و زندانی شد. او یکی از فیلسوفان پیشتاز قرن بیستم محسوب میشود و «جنبش مخالفت با آرمانگرایی» را در اوایل قرن بیستم رهبری میکرد. از برتراند راسل همراه با «گوتلوب فرگه» و «لودویگ ویتگنشتاین» بهعنوان بنیانگذاران فلسفهٔ تحلیلی یاد میشود. او در سال ۱۹۵۰ بهپاس «آثار متعدد در حمایت از نوع دوستی و آزادی اندیشه»، برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات شد. کتاب «در ستایش بطالت» یکی از آثار مکتوب اوست. معرفی کتابهای برتراند راسل را در صفحه این نویسنده در طاقچه میتوانید مطالعه کنید.
درباره نجف دریابندری
نجف دریابندری مترجم و نویسندهٔ معاصر ایرانی است. نجف دریابندری در ۱ شهریور ۱۳۰۸ در آبادان متولد شد. او دورهٔ ابتدایی را در مدرسهٔ «۱۷ دی» گذراند و وارد دبیرستان «رازی» شد. او حدود سال سوم دبیرستان تحصیل را رها کرد و بهدنبال کار رفت. حضور انگلیسیها در تأسیسات نفتی شهر آبادان و تردد آنها در سطح شهر او را به یادگیری زبان انگلیسی علاقهمند س کرد و او بهطور خودآموز به فراگیری این زبان پرداخت. در سال۱۳۳۲ اولین اثر خود را که ترجمهٔ کتاب معروف «وداع با اسلحه»، نوشتهٔ «ارنست همینگوی» بود، برای چاپ به تهران فرستاد. همزمان با چاپ این کتاب، بهدلیل فعالیتهای سیاسی در آبادان به زندان افتاد و بعداز یک سال به زندان تهران منتقل شد. در زندان به فلسفه علاقهمند شد و در مدت حبس، کتاب «تاریخ فلسفهٔ غرب» اثر «برتراند راسل» را ترجمه کرد. او بعداز تحمل چهار سال حبس، در سال ۱۳۳۷ از زندان آزاد شد و به کارهای مختلفی روی آورد و درنهایت به عنوان سردبیر در انتشارات «فرانکلین» مشغول به کار شد. در آنجا به ترجمهٔ آثار ادبی رماننویسان و نمایشنامهنویسان معروف آمریکایی پرداخت و کتاب هایی همچون «پیرمرد و دریا» اثر «ارنست همینگوی» و «هاکلبری فین» اثر «مارک توین» را ترجمه کرد. دریابندری مدت ۱۷ سال با مؤسسه فرانکلین همکاری کرد و در حدود سال ۱۳۵۴ همکاری خود را با این مؤسسه قطع کرد. پساز آن برای ترجمهٔ متون فیلمهای خارجی با سازمان رادیو - تلویزیون ملی قرارداد بست. پساز انقلاب از این کار کناره گرفت و بهطور جدی به ترجمه و تألیف پرداخت. از جمله آثار او میتوان به ترجمه کتابهای «یک گل سرخ برای امیلی» و «گور به گور» نوشتهٔ «ویلیام فاکنر»، «رگتایم و بیلی باتگیت» اثر «دکتروف»، «معنی هنر» از «هربرت ادوارد رید» و «پیامبر و دیوانه» نوشتهٔ «جبران خلیل جبران» اشاره کرد. او کتاب «مستطاب آشپزی» را نیز به رشتهٔ تحریر درآورده است. نجف دریابندری در ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۹ در تهران چشم از جهان فرو بست.
بخشی از کتاب عرفان و منطق
«گمان میکنم نخستین چیزی که مرا به فلسفه راهبری کرد (هر چند در آن هنگام کلمهٔ «فلسفه» برای من ناشناس بود) در یازدهسالگی برایم پیش آمد. کودکی من بیشتر در تنهایی گذشت، چونکه یگانه برادرم هفت سال از من بزرگتر بود. بیشک به سبب تنهایی ممتد، من قدری در خود فرو رفتم و وقت زیادی برای اندیشیدن داشتم، بیآنکه معلومات زیادی داشته باشم تا اندیشهام را با آن ورزش دهم. هر چند هنوز از این نکته آگاه نبودم، از استدلال لذت میبردم ــــــ که از مشخصات ذهن ریاضی است. پس از آنکه بزرگ شدم، اشخاص دیگری را هم شناختم که از این حیث مانند من بودند. یکی از دوستانم، جی. اچ. هاردی۴، که استاد ریاضیات محض بود، این لذت را خیلی دوست میداشت. یک بار به من میگفت که اگر بتواند دلیلی پیدا کند که من پنج دقیقهٔ دیگر خواهم مرد، البته از مرگ من متأسف خواهد شد، ولی لذت پیدا کردن دلیل بر تأسفش خواهد چربید. من در این خصوص کاملاً با او همدل بودم و هیچ نرنجیدم. پیش از آنکه به تحصیل هندسه بپردازم، شخصی به من گفته بود که هندسه چیزها را ثابت میکند، و وقتیکه برادرم به من گفت حاضر است هندسه به من درس بدهد، همین نکته باعث شد که من خیلی خوشحال بشوم. هندسه در آن زمان هنوز همان هندسهٔ اوقلیدس بود. برادرم ابتدا با تعاریف شروع کرد. من تعاریف را راحت پذیرفتم؛ اما بعد نوبت به اصول رسید. برادرم گفت که «اینها قابل اثبات نیستند، اما باید آنها را فرض گرفت تا باقی قضایا را بتوان اثبات کرد». با شنیدن این کلمات امیدهای من فرو ریختند. من پیش خودم فکر کرده بودم که چقدر عالی است که آدم چیزی را پیدا کند که بتوان آن را ثابت کرد. و معلوم شد که این کار را فقط به کمک فرضیاتی میتوان کرد که خودشان دلیلی ندارند. به من برخورد. به برادرم نگاه کردم و گفتم: «اگر این چیزها قابل اثبات نیستند، پس من چرا باید قبولشان کنم؟» برادرم گفت: «خوب، اگر اینها را قبول نکنی، نمیتوانیم ادامه بدهیم.» من با خودم اندیشیدم که «بد نیست باقی داستان را هم بشنوم»، و بنابرین اصول را عجالتاً قبول کردم. اما در زمینهای که در آن انتظار روشنی بیچون و چرا داشتم شک و سرگشتگی در دلم بر جا ماند.»
حجم
۱۷۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۹۹ صفحه
حجم
۱۷۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۹۹ صفحه