
کتاب پنج نمایشنامه مدرن نو
معرفی کتاب پنج نمایشنامه مدرن نو
کتاب پنج نمایشنامه مدرن نو نوشتهٔ یوکیو میشیما و ترجمهٔ علی عبداللهی (فرهنگ) است. نشر قطره این مجموعه نمایشنامهٔ ژاپنی را منتشر کرده است.
درباره کتاب پنج نمایشنامه مدرن نو
کتاب پنج نمایشنامه مدرن نو دربردارندهٔ پنج نمایشنامه نوشتهٔ یوکیو میشیما است. عنوان این نمایشنامهها عبارت است از «سوتوبا کوماچی»، «یوروبوشی»، «طبل ابریشمی»، «آئویی» و «هانجو». در مقدمهٔ کتاب حاضر بیان شده است که برای دو بار، در طیِ قرون، ژاپن این بخت و اقبال را به دست آورد که برای خودش سبک نمایشی گرانمایهای جا بیندازد که قدیمیترینش، «نو»، به قرن چهاردهم و پانزدهم میلادی بازمیگردد. متنهای نمایشی موجود در این کتاب، در این سبک قرار میگیرند.
نمایشنامه متنی است که برای اجرا بر روی صحنه و یا هر مکان دیگری نوشته میشود. هر چند این قالب ادبی شباهتهایی به فیلمنامه، رمان و داستان دارد، شکل و فرم و رسانهای جداگانه و مستقل محسوب میشود. نخستین نمایشنامههای موجود از دوران باستان و یونان باقی ماندهاند. نمایشنامهها در ساختارها و شکلهای گوناگون نوشته میشوند، اما وجه اشتراک همهٔ آنها ارائهٔ نقشهٔ راهی به کارگردان و بازیگران برای اجرا است. بعضی از نمایشنامهها تنها برای خواندن نوشته میشوند؛ این دسته از متنهای نمایشی را کلوزِت (Closet) نامیدهاند. از مشهورترین نمایشنامهنویسهای غیرایرانی میتوان به «آیسخولوس»، «سوفوکل»، «اوریپید» (یونان باستان)، «شکسپیر»، «هارولد پینتر» (انگلستان)، «مولیر» (فرانسه)، «هنریک ایبسن» (نروژ)، «آگوست استریندبرگ» (سوئد)، «برتولت برشت» (آلمان)، «ساموئل بکت» (ایرلند) و «یوجین اونیل» (آمریکا) اشاره کرد. نام برخی از نمایشنامهنویسهای ایرانی نیز «بهرام بیضائی»، «عباس نعلبندیان»، «اکبر رادی»، «غلامحسین ساعدی»، «بهمن فُرسی»، «محسن یلفانی»، «نغمه ثمینی»، «محمد رضایی راد»، «علیرضا نادری»، «محمد یعقوبی»، «محمد رحمانیان» و «محمد چرمشیر» بوده است.
خواندن کتاب پنج نمایشنامه مدرن نو را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات نمایشی و علاقهمندان به نمایشنامههای ژاپنی پیشنهاد میکنیم.
درباره یوکیو میشیما
یوکیو میشیما در ۱۴ ژانویهٔ ۱۹۲۵ به دنیا آمد و ۲۵ نوامبر ۱۹۷۰ درگذشت. او فقط ۴۵ سال زندگی کرد، اما او را یکی از بزرگترین نویسندگان قرن بیستم ژاپن میدانند. میشیما در عمر کوتاهش بهعنوان شاعر، نویسنده، نمایشنامهنویس، بازیگر و کارگردان فعالیت کرد و در تمام این عرصهها درخشید. در عرصهٔ داستاننویسی، او را بابت تحلیلهای روانشناختی جذاب و خیرهکننده، با داستایوسکی و استاندال مقایسه میکنند. او سه بار نامزد دریافت جایزهٔ نوبل ادبیات شد. آثار او ترکیبی از زیباییشناسی مدرن و سنتی است که با شکستن مرزهای فرهنگی، بر جنسیت، مرگ و تغییرات سیاسی تأکید میکند؛ میشیما همچنین بهخاطر خودکشی به روش «هاراکیری» مشهور است. او در کنار نویسندگی و سرودن شعر، در چند فیلم سینمایی به ایفای نقش پرداخت. رمان «دریانوردی که از چشم دریا افتاد» و «پایان ضیافت» از آثار او است. یوکیو میشیما در سال ۱۹۶۷ وقتی ۴۲ سال داشت به نیروی زمینی ژاپن پیوست و سه سال بعد همراه با چهار نفر دیگر از اعضای گروهی که خودش راهاندازی کرده بود، اقدام به کودتا کرد. میشیما و یارانش به یک مرکز فرماندهی رفتند و فرمانده را به صندلی بستند. میشیما به بالکن رفت و برای سایر سربازان سخنرانی کرد، اما آنها او را هو کردند؛ او نیز به دفتر برگشت و هاراکیری کرد؛ سپس یکی از اعضای گروه بهرسم ژاپنیها سعی کرد سر او را از تنش جدا کند که پس از چند بار تلاش موفق نشد. نفر دیگری به نام «موریتا» سرش را جدا کرد و خودش نیز هاراکیری را انجام داد و نفر بعدی، سر او را از بدن جدا کرد.
بخشی از کتاب پنج نمایشنامه مدرن نو
«پرستار: زن فوقالعاده خوشگل و خوشلباسیه؛ زن مرفهی از طبقات بالادستِ جامعه... میدونید، همیشه در مرفهترین خونوادههاست که سرکوب جنسی بدتر و شدیدتر اتفاق میافته... حالا هرکی که هست، کَمکمَک دیگه پیداش میشه. (میرود سمت پنجرهٔ دست راست و پرده را کنار میزند.) نگاه کنید. کمتر خونهای پیدا میشه که چراغهاش خاموش نباشه. کل چیزی که میشه دید دو تا خط روشن تیرهای چراغبرقه. ساعت عشقه. ساعت عشق و پیکار و نفرت. وقتی نبردهای روز تموم میشن، نوبت به جنگ شبونه میرسه. جدالی که بینهایت وحشیانهتر و افسارگسیختهتره. لحظهٔ موعود که فرامیرسه، ترومپتهای شب، همون سازوبرگی که گشایش مخاصمه رو اعلام میکنن، به صدا درمیآن و مینوازن. زنی خونریزی میکنه، میمیره و دوباره مثل ققنوس از خاکسترش متولد میشه و بارها و بارها همین ماجرا تکرار میشه. آخه اون زن برای زنده بودن حتماً باید یه دور بمیره. این جنگاوران شوریدهحال، این مردها و زنها، روی جنگافزارها و سلاحهای نبردشون ردای سیاه عزاداری پوشیدن. پرچمهاشون تماماً سفیدن، به پاکی و خلوص برفِ زمستون، اما لگدمال و چروکیده و به خون آلوده شدن. اونوقت طبّال دلاور، این موسیقینواز شبهای جنگی، بنا میکنه به نواختن و کوبیدن رو کوس عظیم جنگ، کوس قلب، کوس افتخار یا شرمساری... آخ که چه آروم و ناز نفس میکشن کسایی که قراره بمیرن... نگاهشون کن که چطور مغرور و سرافراز از زخمهای باز و خونآلودشون سرشون رو میذارن زمین و میمیرن... آخه یهسری از آدمها هستن که تو گِل و لجن میمیرن... لجن نشان افتخاریه که میزنن به سینهشون. نگاه کن! به نظرت عجیب و شگفتانگیز نمیآد که توی هیچ خونهای خبری از نور و روشنایی نیست. اون چیزهایی که ردیفبهردیف، تا چشم کار میکنه، جلو روتون صف کشیدن خونه نیستن، بلکه قبرن. قبرهای ناپاک، مخروبه و متعفنی که هیچوقتِ خدا نور ماه روی سطح سنگ خاراشون نمیتابه. در مقایسه با این آدمها ما فرشتهایم. ما به دور از دنیای عشق و ساعت عشق وایستادیم. کل کاری که ما توی تختخواب میکنیم اینه که یه واکنش شیمیایی رو به انجام برسونیم. هیچوقت تو دنیا اونقدری که باید بیمارستانهایی مثل بیمارستان ما پیدا نمیشه، سرپرست کل همیشه همین رو میگه...»
حجم
۱۰۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه
حجم
۱۰۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۵۶ صفحه
نظرات کاربران
در این کتاب یوکیو میشیما نمایشهای سنتی نو رو در حالوهوای مدرن بازآفرینی کرده. از مقدمهی کتاب هم مطالب جالبی راجعبه نمایش ژاپنی یاد گرفتم و خواندنش رو برای بهتر فهمیدن کتاب توصیه میکنم. ترجمه هم خوب و روان بود.
بسیار عالی. یوکیو میشیما را دوست دارم، ترجمه هم عالی است.❤