دانلود و خرید کتاب آشنایی با دی. اچ. لارنس پل استراترن ترجمه شیوا مقانلو
تصویر جلد کتاب آشنایی با دی. اچ. لارنس

کتاب آشنایی با دی. اچ. لارنس

معرفی کتاب آشنایی با دی. اچ. لارنس

کتاب آشنایی با دی. اچ. لارنس نوشتهٔ پل استراترن و ترجمهٔ شیوا مقانلو است و نشر مرکز آن را منتشر کرده است. آشنایی با دی. اچ. لارنس از مجموعه‌کتاب‌های «آشنایی با نویسندگانِ» نشر مرکز است. این کتاب به صورت خلاصه و داستان‌وار زندگی، آثار و افکار دی. اچ. لارنس را معرفی می‌کند.

درباره کتاب آشنایی با دی. اچ. لارنس

آشنایی با نویسندگان مجموعه‌ای است برای آگاهی از اندیشه و زندگی نویسندگان بزرگ و تأثیری که بر جهان ادب و چالش آدمی برای درک جایگاه خود در جهان هستی گذاشتند. هر کتاب در کنار اطلاعات زندگی‌نامه‌ای، افکار و عقاید نویسنده را به‌ویژه در مواجهه با جریان‌ها و تحولات ادبی و فرهنگی عصر او بازگو می‌کند. کتاب‌های مجموعه بدون ورود به حاشیه، به شیوه‌ای روشن و سرراست، مستند و سنجیده به مهم‌ترین نکته‌ها می‌پردازند. اساس کار را بر سادگی و اختصار می‌گذارند تا طیف هرچه گسترده‌تری از علاقه‌مندان بتوانند از آن‌ها بهره بگیرند و چه‌بسا همین متن مختصر که با لحنی جذاب و زنده ارائه شده، انگیزه‌ای شود برای پی‌جویی تیزبینانه‌تر آثار نویسنده و نقدها و پژوهش‌های مربوط به آن.

هر کتاب، علاوه بر مقدمه و مؤخره‌ای که موقعیت تاریخی و اجتماعی نویسنده و جایگاه او را در تاریخ ادبیات باز می‌نمایاند، شامل گاه‌شماری است که رخدادهای مهم زندگی و دوران نویسنده را نیز در بر دارد. گزیده‌ای از مهم‌ترین نوشته‌ها و آثار نویسنده نکته‌های اصلی اندیشهٔ او را از زبان خود او بیان می‌کنند. پل استراترن، مؤلف این مجموعه، در انتخاب این گزیده تسلط خود را نشان داده و بر قطعه‌هایی کلیدی و راهگشا انگشت گذاشته است. در شرح احوال و آثار نویسندگان به تحلیل روحیات و شخصیت آنان بسیار توجه کرده، طوری که خواننده در پایان کتاب به‌راستی احساس می‌کند که نویسندهٔ مطرح‌شده برای او دیگر نه فقط یک نام مشهور که شخصیتی آشناست.

دیوید هربرت لارنس در سال ۱۸۸۵ در دهکدهٔ معدنی ایست‌وود، واقع در پنج مایلی شهر صنعتی ناتینگهام در مرکز انگلستان، متولد شد. او پسر سوم یک خانوادهٔ معدنچی بود؛ نزدیک‌ترین برادر به او، ارنست، هفت سال قبل‌تر به دنیا آمده بود. پدرش شخصیت مجذوب‌کننده‌ای داشت، آموزش‌ندیده و به‌زحمت باسواد که از ۱۰سالگی وارد چاه‌های معدن شده بود. گفته‌اند او شخصیتی مردانه و به‌شدت جسمانی داشت، با موهای سیاه پرپشت و ریشی انبوه، و با لهجهٔ محلی غلیظی حرف می‌زد. مادرش، لیدیا، در جنوب انگلستان معلمی کرده بود و به اندک فرهیختگی‌اش می‌بالید. این فرهیختگی، در کنار رفتار بی‌محابای شوهرش، هر یک به راهی متفاوت، نقشی شکل‌دهنده در خلق و خوی پسرانشان ایفا کرد. ارنست باهوش و ورزشکار بود؛ و دیوید هربرت کوچک‌تر همیشه جثه‌ای نحیف‌تر داشت اما در هوش با برادرش سهیم بود.

شاید این خصوصیات در بچه‌ها با هم سازگاری داشته‌اند؛ اما پدر و مادر آن‌ها انگار اصلا برای ناسازگاری در ازدواج ساخته شده بودند. لیدیا از خانواده‌ای کلیسارو بود و کم‌کم از شوهرش نفرت پیدا کرد. او مصمم بود که بچه‌هایش «ترقی کنند» و طولی نکشید که به عنصر مؤثر و غالب در خانواده تبدیل شد؛ وقتی شوهرش به مشروب‌خواری دست می‌زد، او را جلو بچه‌ها سکه یک پول می‌کرد. در نتیجه بچه‌ها هم خیلی زود آموختند که پدرشان را از زندگی خود بیرون بیندازند. تنها سال‌ها بعد بود که لارنس پی برد خودبرحق‌پنداری مادرش چقدر بر زندگی شوهر و بچه‌هایش سایه انداخته بود. و اینگونه زندگی سخت و عجیب دیوید هربرت لارنس آغاز شد.

خواندن کتاب آشنایی با دی. اچ. لارنس را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به کسانی که می‌خواهند با دی. اچ. لارنس آشنا شوند پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب آشنایی با دی. اچ. لارنس

«لارنس در ۱۸۹۸ که سیزده سال داشت برندهٔ بورس تحصیلی دبیرستان ناتینگهام شد. سه سال بعد دبیرستان را ترک کرد تا به عنوان منشی در یک کارخانهٔ محلی کار کند. درست مطابق آرزوی مادرش، از فرهنگ زمخت معدنی پدرش فرار کرده بود: او محکوم به کار کردن در چاه نبود. در عوض، بی این که بخواهد، به‌سوی شکل متفاوتی از فراموشی گریخته بود: آنجا، در مقام منشی، در میان انبوهی از مردان همشکل و کمابیش محترم طبقهٔ متوسط رو به پایین که زندگی‌هاشان بی هیچ آینده‌ای سری‌دوزی می‌شد، ناپدید می‌گشت. زندگی قلم‌زنی و ملال گنجشک‌مغزانه تنها چیزی بود که در اوایل قرن بیستم پیش پای یک منشی قرار داشت.

این بود طبقهٔ مردان جوانی که با آغاز جنگ جهانی اول از این فرصت استفاده می‌کردند تا جزء «قهرمان» هایی باشند که به شکل میلیونی در سراسر اروپا داوطلب می‌شدند و در سنگرهای خونین نکبت‌بار جان خود را از دست می‌دادند. جنگ جهانی اول را اغلب به اشتباه موجب فروپاشی نظام طبقاتی کهنی فرض می‌کنند که در این عصر مشهور به «عصر زیبا»ی تاریخ اروپا سلطه‌ای چشمگیر داشت. جنگ در واقع صرفاً نشانهٔ یک بیماری بود، نشانهٔ بیرونی یک زوال درونی: رکودی اجتماعی که مشخصهٔ بارز سالهای نخست قرن بیستم بود، یعنی زمانی که لارنس از نوجوانی به سن بلوغ می‌رسید. این رکود و تأثیرات خفقان‌آور آن را مطمئناً لارنس جوان در شهرستان دلگیری چون ناتینگهام احساس می‌کرد، ولو درک نمی‌کرد.»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بعد از جنگ، روح مردم چنان مجروح و علیل می‌شود که فکر کردن به آن هم ترسناک است. اما این امیدی تازه خواهد بود: این که زندگی‌ای وجود خواهد داشت که در آن جد و جهد نه برای پول یا قدرت، بلکه برای آزادی فردی و تلاش مشترک در راه خیر، صورت می‌گیرد. و این مطمئناً پربارترین چیزی است که می‌توان داشت ــ این حس که آدم دارد کار می‌کند، که آدم بخشی از تلاشی عظیم و خوب یا تلاشی عظیم برای رسیدن به خوبی است.
پویا پانا
آرزوی او به هر رو این بود: می‌خواهم بیست نفر را دور هم جمع کنم و از این دنیای جنگ و نکبت بادبان عزیمت بکشم و مهاجرنشین کوچکی ایجاد کنم، جایی که برای تأمین نیازهای زندگی پولی در کار نباشد، مگر نوعی زندگی اشتراکی و قدری احترام واقعی. آنجا مهاجرنشینی خواهد بود ساخته‌شده بر اساس احترام واقعی به تمام اعضای جامعه ــ جامعه‌ای که بیشتر بر فرض خوبی اعضایش بنا شده تا بر فرض بدی آن‌ها.
پویا پانا
از سر و کله زدن با این جماعت چیزی عاید نمی‌شود.
پویا پانا
او می‌دانست که زندگیش به آن زن وابسته است. اما مردن را بر قبول عشقی که زن عرضه می‌داشت ترجیح می‌داد. روال قدیمی عشق به نظرش اسارت وحشتناکی می‌رسید، نوعی خدمت اجباری. مال خودش چه بود نمی‌دانست، اما فکر عشق، ازدواج، بچه، یک عمر در کنار هم، در خلوت هولناک اقناع زناشویی، تنفرآور بود. او چیزی شفاف‌تر می‌خواست، بازتر، شیرین‌تر. رابطهٔ صمیمانه و داغ و محدود زن و شوهر حالش را به هم می‌زد.
پویا پانا
فریدا اشراف‌زاده بود، عادت داشت که پیشخدمت‌ها تر و خشکش کنند، و باور داشت که باید به خودش خوش بگذراند. دوست داشت توی تخت دراز بکشد، رمان بخواند، و سیگار دود کند، بدون اعتنا به این که دیگران چه فکری درباره‌اش می‌کنند.
پویا پانا
انسان بیش و پیش از هرچیز ارضای جسمانی می‌خواهد، چرا که اکنون سراسر و فقط جسم دارد و دارای توان و گوشت و خون است.
پویا پانا
«عصر ما عصری ذاتاً تراژیک است، پس ما از قبول تراژیک آن امتناع می‌کنیم. بلا نازل شده و ما در میانهٔ خرابه‌های ایم.» با این همه اصرار دارد که «ما باید زندگی کنیم، مهم نیست که چند آسمان بر سرمان خراب شده باشد.»
پویا پانا
زندگی انسان در هیچ‌جا مثل مکزیک در انزوا، جدا از محیط پیرامون، و بریده از دور و اطراف نیست.
پویا پانا
شاید تمدنْ پاگان درون ما را فلج کرده باشد، اما دل‌خوشی‌هایی وجود دارند، ولو کمتر از آن آگاهی وجدآوری باشند که لارنس تجویز می‌کند.
پویا پانا
او از رابطهٔ جنسی نفرت داشت، برایش نوعی محدودیت بود. رابطهٔ جنسی مرد را به نیمهٔ شکستهٔ یک زوج تبدیل می‌کرد، و زن را به نیمهٔ دیگرش. او می‌خواست درسته بماند...
پویا پانا
او شدیداً طرفدار امیال جنسی اما مخالف لذت‌جویی جنسی بود؛ دومی برایش زیاده از حد منحط و ملایم بود.
شهره
ت. در آثار لارنس، غالباً احساسات عمیق با مهملات پوچ همراه اند.
شهره

حجم

۶۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

حجم

۶۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۷

تعداد صفحه‌ها

۹۶ صفحه

قیمت:
۲۵,۰۰۰
تومان