کتاب بر باد رفته (جلد دوم)
معرفی کتاب بر باد رفته (جلد دوم)
کتاب بر باد رفته (جلد دوم) نوشتهٔ مارگارت میچل و ترجمهٔ پرتو اشراق است. انتشارات ناهید این رمان آمریکایی، عاشقانه، تاریخی و مشهور را منتشر کرده است. این اثر حاوی بخشهای چهارم و پنجم از این رمان در چندین فصل است.
درباره کتاب بر باد رفته (جلد دوم)
کتاب بر باد رفته (جلد دوم) [Gone with the Wind] را شاهکاری بیتکرار به قلم مارگارت میچل دانستهاند که اولینبار در سال ۱۹۳۶ میلادی به چاپ رسید و سال بعد از انتشار، برندهٔ جایزهٔ پولیتزر شد. این رمان عاشقانه و تاریخی، سرگذشت زندگی دختری جوان و جذاب به نام «اسکارلت اوهارا» را در گیرودار جنگ داخلی آمریکا به تصویر میکشد. داستان در آمریکا و در نیمهٔ دوم قرن ۱۹ رخ میدهد. در آن زمان آمریکا درگیر جنگ داخلی بود. آتش ناامنی هر لحظه تهدیدآمیزتر و بدتر میشود. در این هیاهو ما با اسکارلت اوهارا آشنا میشویم؛ دختر زیبایی که در فضای جنگ و ترس، در ذهنش درگیر عشق و عاشقی است. اسکارلت اهل جنوب آمریکا است. او مثل بیشتر قهرمانهای زن داستانهای آمریکایی سرشتی مغرور دارد، ولی از روحیهای حساس نیز برخوردار است. همین دوگانگی شخصیتی اسکارلت از او شخصیتی ماندگار و بهیادماندنی ساخته است. او مردان بسیاری را در طلب خود میبیند. اوضاع آنطور که اسکارلتِ جوان پیشبینی میکرد، رخ نمیدهد. او عاشق مردی به اسم «اشلی ویلکز» است؛ مرد جوانی که به دختر دیگری به نام «ملانی» اظهار عشق کرده است، اما آیا اشلی واقعاً عاشق ملانی است؟ اما ماجرای رمان مشهور «بربادرفته» به همینجا ختم نمیشود؛ اسکارلت علاوهبر اشلی، مرد دیگری را نیز در سر دارد؛ «رت باتلر»؛ مردی با روحیهای جسور و سرزنده. اسکارلت همزمان با بدترشدن شرایط جنگی، شرایط خود را بیشتر در ناپایداری میبیند و پس از، ازدستدادن همسر اولش، به آتلانتا میرود تا در کنار ملانی زندگی کند. این جابهجایی شروعکنندهٔ سیلی از ماجراها است که در نهایت باعث میشود اسکارلت عشق حقیقی را پیدا کند.
کتاب بر باد رفته (جلد دوم) بخشهای چهارم و پنجم از رمان را در چندین فصل در بر گرفته است. از افتخارات کتاب حاضر نوشتهٔ مارگارت میچل میتوان به جایزهٔ پولیتزر ادبی، جایزهٔ کتاب ملی و عنوان یکی از بهترین رمانهای عاشقانهٔ آمریکایی توسط PBS اشاره کرد. در سال ۱۹۳۹ فیلم سینمایی «بر باد رفته» با الگوگرفتن از رمان ساخته و باعث شهرت بیشتر رمان شد و بربادرفته را به پرفروشترین کتاب جهان در سال ۱۹۳۹ میلادی تبدیل کرد. در این فیلم عاشقانهٔ اقتباسی، بازیگرانی همچون کلارک گیبل، ویوین لی، لسلی هاوارد، اولیویا دی هاویلند و هتی مک دنیل بازی میکنند. این فیلم در ۱۳ قسمت مختلف نامزد اسکار و برندهٔ هشت جایزهٔ اسکار و دو اسکارِ افتخاری شد.
خواندن کتاب بر باد رفته (جلد دوم) را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و قالب رمان تاریخی و عاشقانه پیشنهاد میکنیم.
درباره مارگارت میچل
مارگارت میچل با نام کامل «مارگارت مانرلین میچل مارش» در ۸ نوامبر ۱۹۰۰ به دنیا آمد و در ۱۶ اوت ۱۹۴۹ درگذشت. این نویسندهٔ آمریکایی بهخاطر رمان «بربادرفته»، در سال ۱۹۳۷ برندهٔ جایزهٔ ادبی پولیتزر شد. او تحصیلات خود را در رشتهٔ پزشکی ادامه داد، اما بهعلت مرگ مادر آن را نیمهکاره گذاشت و به روزنامهنگاری پرداخت. در سال ۱۹۲۶ شروع به نوشتن رمان «بربادرفته» کرد که سرانجام در سال ۱۹۳۶ چاپ و بهسرعت به ۱۶ زبان ترجمه شد. یک مجموعه از خاطرات دوران جوانی او با نام «لاست لایسن» منتشر شده است. او در بین سالهای ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۶ دهها مقاله، مصاحبه، طرح و نقد کتاب چاپ کرد؛ همچنین با چندین زندانی گفتوگو انجام داد. با بررسی کتاب «مارگارت میچل، خبرنگار» که شامل ۶۴ مقاله از دوران روزنامهنگاریاش است، متوجه میشویم که با وجود ظاهر بیطرفش طبعی سرکش داشته است. مارگارت میچل نقاش خوبی بوده و تحلیلگران طراحیهای او از چهرهٔ انسانها را نشاندهندهٔ نگاه عمیقش در سن کم میدانند. مارگارت میچل هنگامی که همراه با همسر دومش به تماشای فیلم میرفت، با یک اتومبیل که با سرعت بالا در حال عبور بود تصادف کرد. راننده پس از تمامشدن شیفتش مشغول رانندگی بود که با این نویسنده تصادف کرد. او بهعلت مستی و رانندگی در خلاف جهت جریمه و به ۱۸ ماه حبس محکوم شد. مارگارت میچل پنج روز بعد در بیمارستان گریدی و در ۴۸سالگی درگذشت. او در قبرستان اکلند در جورجیا به خاک سپرده شد؛ همسرش هم بعد از مرگش در کنار او به خاک سپرده شد. مارگارت میچل تنها با نوشتن «بر باد رفته» به شهرت جهانی رسید.
بخشی از کتاب بر باد رفته (جلد دوم)
«لذّت میبرد. بیش از بهاران پیش از جنگ. نیواورلئان جای عجیب و درخشان و مجللّی بود، و اسکارلت لذت میبرد، چون زندانی محکوم به مرگی که ناگهان بخشوده شده باشد. شهر مملو از اوباش و خانهبهدوشها بود. آدمهای محترم، از خانههای خود خارج میشدند، بدون آنکه بدانند شام شب را از کجا باید تأمین کنند و یک سیاهپوست بر مسند معاونت فرماندار تکیه زده بود، ولی نیواورلئانی که رت به او نشان داده بود زیباترین و شادمانهترین جای جهان بود. مردمی را میدید که گویی هرچه پول میخواستند، داشتند و پروایی از خرج کردن نبود. رت او را به ده دوازده نفر زن معرفی کرد، زنانی زیبا، با لباسهای بلند اشرافی و دستهای لطیف و سفید که هیچ نشانی از کار سخت روی آنها نبود، زنانی که همیشه میخندیدند و هرگز از موضوعهای احمقانه و دوران فقر و بدبختی سخن نمیگفتند. و با مردان آشنا شد ــ چه تکان دهنده بودند آن مردان! چقدر با مردان آتلانتا فرق داشتند و چه تلاشی میکردند که با او برقصند و چه تعارفات نوینی به او تقدیم میداشتند، مثل دختران باکره.
این مردان همان نگاه سخت و نافذ رت را داشتند. همواره گوش به زنگ و مراقب بودند، مثل کسی که سالها در همسایگی خطر زیسته باشد. به نظر میرسید نه گذشتهای دارند و نه آیندهای و وقتی اسکارلت میپرسید که کی هستند، از کجا آمدهاند و در نیواورلئان چه میکنند، جوابهای بیسروته میدادند و او را ناامید میکردند. کمی برای اسکارلت عجیب بود، چون در آتلانتا آن که اصل و نسبی داشت قبل از هرچیز سعی میکرد از افتخارات گذشته خود سخن بگوید و موقعیت خود را در میان مردم استحکام بخشد، چنین شخصی حتماً از خانواده و اصلیت خود صحبت میکرد و از وابستگی طولانیاش به خاک جنوب به خود میبالید.»
حجم
۶۵۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۱۶ صفحه
حجم
۶۵۵٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۶۱۶ صفحه