دانلود و خرید کتاب ازدواج جین آستین ترجمه رضا رضایی
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب ازدواج

کتاب ازدواج

نویسنده:جین آستین
انتشارات:نشر هنوز
امتیاز:بدون نظر

معرفی کتاب ازدواج

کتاب ازدواج نوشتهٔ جین آستین و ترجمهٔ رضا رضایی است. نشر هنوز این ناداستان در باب ازدواج را روانهٔ بازار کرده است.

درباره کتاب ازدواج

کتاب ازدواج (Marriage) برش‌هایی هوشمندانه از رمان‌های «عقل و‌ احساس»، «غرور و تعصب»، «نورثنگرابی» و «ترغیب» است. گفته شده است که جین آستین به موضوع ازدواج علاقهٔ بسیار داشت؛ به همین دلیل در رمان‌های گوناگون خود به این موضوع پرداخته است. کتاب حاضر ناداستانی است که برش‌هایی از آن پرداخت‌ها را در خود گردآوری کرده است.

در یک تقسیم‌بندی می‌توان ادبیات را به دو گونهٔ داستانی و غیرداستانی تقسیم کرد. ناداستان (nonfiction) معمولاً به مجموعه نوشته‌هایی که باید جزو ادبیات غیرداستانی قرار بگیرند، اطلاق می‌شود. در این گونه، نویسنده با نیت خیر، برای توسعهٔ حقیقت، تشریح وقایع، معرفی اشخاص، یا ارائهٔ اطلاعات و به دلایلی دیگر شروع به نوشتن می‌کند. در مقابل، در نوشته‌های غیرواقعیت‌محور (داستان)، خالق اثر صریحاً یا تلویحاً از واقعیت سر باز می‌زند و این گونه به‌عنوان ادبیات داستانی (غیرواقعیت‌محور) طبقه‌بندی می‌شود. هدف ادبیات غیرداستانی تعلیم عامهٔ مردم است (البته نه به‌معنای آموزش کلاسیک و کاملاً علمی و تخصصی که عاری از ملاحظات زیباشناختی است)؛ همچنین تغییر و اصلاح نگرش، رشد افکار، ترغیب، یا بیان تجارب و واقعیات از طریق مکاشفهٔ «مبتنی بر واقعیت» از هدف‌های دیگر ناداستان‌نویسی هستند. ژانر ادبیات غیرداستانی به مضمون‌های بی‌شماری می‌پردازد و فرم‌های گوناگونی دارد. انواع ادبی غیرداستانی می‌توانند شامل این‌ها باشند: جستارها، زندگی‌نامه‌ها، کتاب‌های تاریخی، کتاب‌های علمی - آموزشی، گزارش‌های ویژه، یادداشت‌ها، گفت‌وگوها، یادداشت‌های روزانه، سفرنامه‌ها، نامه‌ها، سندها، خاطره‌ها، نقدهای ادبی.

خواندن کتاب ازدواج را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ناداستان در باب ازدواج پیشنهاد می‌کنیم.

درباره جین آستین

جین آستین در ۱۶ دسامبر ۱۷۷۵ در استیونتون، همپشر، جنوب شرقی انگلستان به دنیا آمد. او نویسندۀ قرن هجدهم و نوزدهم است که آثارش تأثیر گسترده‌ای بر ادبیات غرب گذاشت. شناخت او از زندگی زنان و مهارتش در نشان‌دادن ظرائف زندگی، او را به یکی از مشهورترین رمان‌نویسان عصر خودش تبدیل کرده است. آستین، ششمین فرزند از ۷ فرزند یک کشیش ناحیه بود. او در نوجوانی، نوشتن رمان را آغاز کرد. «عقل و احساس»، «غرور و تعصب»، «مانسفیلد پارک» و «اِما» کتاب‌هایی بودند که در زمان حیات این نویسنده چاپ شدند. ۲ کتاب دیگر او، پس از مرگش منتشر شدند (رمان‌های «نورثنگر ابی» و «ترغیب») و ۲ کتاب او هیچ‌گاه به پایان نرسیدند («لیدی سوزان» و «واتسن‌ها»). جین آستین در دورانی که زنده بود، کتاب‌هایش را بدون نام چاپ می‌کرد و هیچ‌کس نمی‌دانست که نویسندۀ کتاب، چه کسی است.

سبک جین آستن در شیوۀ نگارش، منحصربه‌فرد است. در آثار او، صدای راوی رمان با عمیق‌ترین احساسات شخصیت‌های قصه پیوند می‌خورد؛ به‌طوری‌که با خواندن رمان‌های او می‌توان پا جایِ پای شخصیت‌های داستان گذاشت. به نظر منتقدان، آستین نبوغی دووجهی داشت؛ هم طنز قدرتمندی داشت و هم اخلاق و روحیات آدم‌ها را خوب می‌شناخت. بر اساس رمان‌های جین آستن، نمایش‌های متعدد، اقتباس‌های تلویزیونی و چندین فیلم سینمایی ساخته شده است؛ برای نمونه می‌توان به سریال «گم‌شده در آستن» (Lost in Austen) بر اساس رمان «غرور و تعصب» و فیلم سینمایی «غرور و تعصب» (۲۰۰۵) با بازی «کی‌را نایتلی» بر اساس رمانِ یادشده اشاره کرد. اولین ترجمهٔ رمان‌های جین آستن در ایران، به‌کوشش «شمس‌الملوک مصاحب» و به تاریخ اسفند ۱۳۳۶ انجام و منتشر شد. جمشید اسکندانی (نشر ثالث) و رضا رضایی (نشر نی) نیز از دیگر مترجمان آثار این نویسندۀ مشهور هستند.

جین آستین در ۱۸ ژوئیهٔ ۱۸۱۷ درگذشت. او در کلیسای وینچستر به خاک سپرده شد.

بخشی از کتاب ازدواج

««عزیزم، من هم دقیقاً همین را گفتم. گفتم خدای من! خانم دشوود مریض است؟ از قرار این‌طور بود. تا جایی که من می‌فهمم، کم‌وبیش این‌طور است. آقای ادوارد فررس، همان جوانی که من درباره‌اش سربه‌سر تو می‌گذاشتم (و البته خیلی خوشحالم که منظوری نداشتم)، بله، آقای ادوارد فررس، به نظر می‌رسد یک سال هم بیشتر است که با لوسی، قوم‌وخویش من، سر و سر دارد! ... این را به تو می‌گویم، عزیزم! ... هیچ‌کس حتی کلمه‌ای نمی‌داند، جز نانسی! ... باورت می‌شد؟ ... اشکالی ندارد یکدیگر را دوست داشته باشند، اما موضوع فقط بین خودشان بوده و هیچ‌کس هم بویی نبرده! این عجیب است! من که هیچ‌وقت آن‌ها را با هم ندیده‌ام، وگرنه زود کشف می‌کردم. خب، این راز بزرگ را مخفی نگه داشتند، از ترس خانم فررس. نه فررس بویی برد، نه برادر و زن‌برادرت. تا امروز صبح، نانسی، طفلکی، تو خودت می‌دانی آدم خوش‌طینتی است، دغل نیست، خلاصه ماجرا را لو داده. پیش خودش گفته خدای من! همه این‌قدر از لوسی خوش‌شان می‌آید، مطمئناً سخت نمی‌گیرند و بعد رفته پیش زن‌برادرت که تک‌وتنها نشسته بوده و داشته قالیچه می‌بافته و هیچ تصور نمی‌کرده قضیه از چه قرار است... تازه، پنج دقیقه قبل، داشته به برادرت می‌گفته که باید ادوارد با دختر لردی که اسمش یادم نیست ازدواج کند. فکرش را بکن، چه ضربه‌ای به غرور و حیثیتش وارد شده. بلافاصله به تشنج شدید عصبی افتاده، چنان جیغ و فریاد سر داده که برادرت شنیده، چون توی رختکن پایین پله‌ها نشسته بوده و می‌خواسته نامه‌ای به پیشکارش توی روستا بنویسد. از جا پریده. بعد صحنهٔ وحشتناکی پیش آمده، چون همان موقع لوسی آمده بی‌آن‌که روحش خبر داشته باشد چه اتفاقی دارد می‌افتد. طفلک! دلم به حالش می‌سوزد. ظاهراً خیلی با او بد کردند. زن برادرت سرش هوار کشیده. خلاصه کاری کرده که غش کند. نانسی نشسته روی زمین و گریه تلخی کرده. برادرت، توی اتاق راه می‌رفته و می‌گفته نمی‌داند چه کند. خانم دشوود می‌گفته آن‌ها دیگر یک دقیقه هم نباید توی آن خانه بمانند، و برادرت هم مجبور شده زانو بزند و خواهش کند که لااقل فرصت بدهد آن‌ها رخت و لباس‌شان را جمع کنند. بعد باز هم عصبی شده. برادرت آن‌قدر ترسیده که فرستاده دنبال آقای داناوان، و آقای داناوان وقتی رسیده وضع خانه به هم ریخته بوده. کالسکه دم در آماده بوده تا قوم‌وخویش‌های بیچارهٔ مرا ببرد. موقعی که آقای داناوان بیرون آمد تازه آن‌ها داشتند سوار کالسکه می‌شدند. به قول آقای داناوان، لوسی طفلکی وضعی داشته که درست نمی‌توانسته راه برود. نانسی هم حال و روزش بهتر از او نبوده. من که زن‌برادرت را نمی‌بخشم. با تمام وجود امیدوارم وصلتی برخلاف میل او سر بگیرد. خدای من! آقای ادوارد وقتی بشنود طفلکی چه حالی پیدا می‌کند! زن مورد علاقه‌اش تحقیر شده! می‌گویند تا دلت بخواهد به او علاقه دارد. تعجب نمی‌کنم اگر خیلی ناراحت شود! ... و آقای داناوان هم همین نظر را دارد. من و او خیلی در این باره با هم حرف زدیم. مهم‌تر از همه این‌که به خیابان هرلی برگشته تا موقعی که قضیه به گوش خانم فررس می‌رسد کنار او باشد، چون زن‌برادرت مطمئن است که او هم از کوره درمی‌رود و حالش بد می‌شود. من هم نگرانم حالش بد شود. دلم به حال هیچ‌کدام‌شان نمی‌سوزد. من از آدم‌هایی که همه‌اش فکر پول و جاه و مقام هستند خوشم نمی‌آید. به چه علت نباید آقای ادوارد و لوسی ازدواج کنند؟ مطمئنم خانم فررس می‌تواند کاملاً پسرش را تأمین کند. لوسی هم با آن‌که آهی در بساط ندارد بهتر از بقیه بلد است گلیم خود را از آب بیرون بکشد. راستش اگر خانم فررس فقط سالی پانصد پوند در نظر بگیرد، لوسی طوری حفظ ظاهر می‌کند که همه خیال کنند آن‌ها سالی هشتصد پوند درآمد دارند. خدای من! توی ویلایی مثل مال شما... شاید یک کمی بزرگ‌تر... با دوتا کلفت و دوتا نوکر، چه زندگی تروتمیزی خواهند داشت. من هم می‌توانم یک خدمتکار برای‌شان بفرستم، جون بتی یک خواهر بیکار دارد که به دردشان می‌خورد.»»

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۷۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

حجم

۷۹٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۱۲ صفحه

قیمت:
۳۵,۰۰۰
۲۸,۰۰۰
۲۰%
تومان