کتاب اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی
معرفی کتاب اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی
کتاب اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی نوشتهٔ هانا آرنت و ترجمهٔ عباس باقری است و نشر نی آن را منتشر کرده است.
این متن که برای ایراد سخنرانی در مدرسه نوین برای پژوهش اجتماعی تنظیم شده و پس از تجدید نظر اصلاحی زیر عنوان اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی، پاییز ۱۹۷۱ در یک مجله انتشار یافته، نخستین نوشته از طرحی است که هانا آرنت به هنگام مرگ تنها یادداشتهایی را از آن باقی گذاشت و مری مککارتی آنها را جمعآوری و زیر عنوان زندگی روان منتشر کرده است.
درباره کتاب اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی
کتاب اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی شامل یک مقاله و متن یک سخنرانی است که در آن دیدگاههای اخلاقی هانا آرنت بیان میشود. «برای خداحافظی با هانا» عنوان مقالهای است از «مری مککارتی» و «اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی» متن سخنرانی هانا آرنت در سال ۱۹۷۱ است که در این کتاب گرد آمدهاند.
هانا آرنت در این کتاب (سخنرانی) به مفهوم اندیشه میپردازد؛ همانگونه که میگوید: «به نظر من سخن راندن از اندیشه چنان خودستایانه است که فکر میکنم باید این کار خود را برایتان توجیه کنم. چند سال پیش هنگامی که محاکمه آیشمن را در اورشلیم (بیتالمقدس) تشریح میکردم از «عادی شدن بدی» سخن گفتم و منظورم از آن، نظریه یا آیین ویژهای نبود بلکه امری بود کاملا واقعی، پدیده ارتکاب جنایت هولناکی بود در مقیاس عظیم، که امکان نداشت بتوان به نوعی شرارت، یا بهنوعی بیماری، و یا به مرام و مسلک مرتکب نسبت داد، که شاید تنها وجه تمایزش سطحی بودن خارقالعاده او بود.
با آنکه واقعیات، بینهایت هولناک بود اما شخص مرتکب نه هراسانگیز بود و نه دیوانه، تنها ویژگی او در گذشته و نیز در رفتارش در جریان دادرسی و بازجوییهای پلیس، واقعیتی منفی (سلبی) بود: حماقت نبود، ناتوانی شگفتانگیز و ذاتی اندیشیدن بود. او در نقش جنایتکار بزرگ جنگی همانگونه ظاهر میشد که در رژیم نازی. پذیرش قواعدی کاملا مغایر، کوچکترین دشواری برایش نداشت. ...»
«طرح پرسشهایی از قبیل: «اندیشه چیست؟»، «بدی چیست؟» خالی از دشواریهایی نیست. اینگونه پرسشها در قلمرو فلسفه یا فلسفه اولی عبارتهایی است نمایانگر عرصه کندوکاوی که همه میدانند، دیگر اعتباری ندارد. اگر تنها مجادلههای تحصلّی (پوزیتیویستی) و نوتحصلی در میان بود، جایی برای نگرانی وجود نداشت. دشواری، بیشتر از سوی فلسفه اولاییهاست که مورد حمله قرار گرفتهاند نه از جانب کسانی که این مسائل به نظرشان «هیچ معنایی ندارد.» همانگونه که بحران مذهبی هنگامی به اوج رسید که دین پژوهان، و نه دارودسته بیدینان قدیم، خود به بحث درباره عبارت «خدا مرده است» پرداختند، بحران فلسفه و فلسفه اولی نیز هنگامی آشکارا عنوان شد که فیلسوفان خود پایان فلسفه و فلسفه اولی را اعلام کردند. اگر دریابیم که این «پایانها» در واقع چه معنایی دارند مزیتی در آنها خواهیم یافت؛ معنای آنها این نیست که خدا «مرده» ــ سخنی که از هر حیث بیمعنا است ــ بلکه این است که دیگر آن شیوه هزاران ساله اندیشیدن به خدا مناسبتی ندارد؛ پرسشهای دیرینهای که پیشینهای همزمان با پیدایش انسان در کره زمین دارند «خالی از معنا» نشده بلکه چارچوب مستند و شیوه حلوفصل آنها اعتبار خود را بهکلی از دست داده است.»
خواندن کتاب اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر کتاب آیشمن در اورشلیم را خواندهاید، این کتابِ آرنت را نیز بخوانید.
درباره هانا آرنت
هانا آرنت فیلسوف سیاسی، تاریخنگار و نویسندهٔ آلمانی در چهاردهم اکتبر سال ۱۹۰۶ در خانوادهای یهودی به دنیا آمد. پس از مدتی به دلیل بیماری پدرش همراه با خوانده به کونیگزبرگ رفت. او دورهٔ ابتدایی و متوسطهٔ خود را در این شهر طی کرد. آرنت تحصیلات دانشگاهی خود را در دانشگاه ماربورگ گذراند. او بخت این را یافت تا از استادانی چون هایدگر و بولتمان بهره گیرد. رابطهٔ فکری آرنت با هایدگر تا سطح روابط عاطفی نیز فرا رفت، حتی پس از جدایی آندو از هم اثر افکار هایدگر در آرنت باقی ماند و در کتابها و آرای او متبلور شد.
آرنت نقشی بسیار پررنگ در اندیشهٔ سیاسی مدرن دارد. نظریهپردازیهای او در این زمینه محل بحثها و پژوهشهای بسیاری از سوی کنشگران و پژوهشگران سیاسی دنیا شده است. زندگی هانا آرنت در میانهٔ بحرانها و فجایعی بزرگ چون جنگ جهانی دوم گذشت. او پس از حاکم شدن حزب نازی در آلمان مجبور شد به فرانسه مهاجرت کند و در سال ۱۹۴۰ پس از احتمال اشغال فرانسه توسط آلمان، به آمریکا رفت. او در دانشگاههای پرینستون و شیکاگو به تدریس علوم سیاسی پرداخت و همزمان کتابهای بسیار مهمی را منتشر کرد. «ریشههای توتالیتاریسم»، «آیشمن در اورشلیم»، «انقلاب»، «وضع بشر»، «حیات ذهن»، «بحرانهای جمهوریت» عناوین برخی از کتابهای منتشرشده از آرنت است. آرنت در چهارم دسامبر سال ۱۹۷۵ در نیویورک درگذشت.
بخشی از کتاب اندیشیدن و ملاحظات اخلاقی
«ما تمیز بین اندیشه و شناخت، بین خرد و فوریت اندیشیدن و فهمیدن را با شعور، که خواهان و توانای شناخت قطعی و بررسیپذیر است به کانت مدیونیم. کانت بر این باور بود که نیاز اندیشیدن به فراتر از شناخت را مسائل دیرینه فلسفه اولی ــ خدا، اختیار، نامیرایی ــ برانگیختهاند و چنین داوری کرده بود که «باید دانایی را از میان برداشت تا جا برای ایمان باز شود.»؛ و به این ترتیب «فلسفه اولای منتظم» آینده را به عنوان «میراث برای آیندگان» پایه نهاده بود. اما این تنها نشان میدهد کانت، که هنوز پایبند فلسفه اولی بود، هرگز آنچه را که انجام داد به کمال نرسانید و «میراث برای آیندگان» در واقع ویرانکردن پایههای دستگاه فلسفه اولی بود. زیرا توان و نیاز اندیشیدن محدود به موضوعاتی ویژه، مانند مسائلی نیست که عقل پیش میآورد و میداند که هرگز پاسخی برای آنها نمیتواند بیابد. کانت «دانایی را از بین نبرد» بلکه شناخت را از اندیشه جدا کرد و جایی برای اندیشه گشود نه برای ایمان، همانگونه که خود میگوید «موانعی را که خرد در راه خود ایجاد میکند از میان برداشت.»»
حجم
۴۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه
حجم
۴۹٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۱
تعداد صفحهها
۶۴ صفحه