کتاب قزاق ها
معرفی کتاب قزاق ها
کتاب قزاق ها نوشتهٔ لی یف نیکالایویچ تولستوی و ترجمهٔ عباسعلی عزتی است. نشر چشمه این رمان روسی را که یکی از کتابهای «مجموعۀ جهان کلاسیک» است، روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب قزاق ها
گفته شده است که کتاب قزاق ها را مانند بیشتر آثار تولستوی میتوان اثری اتوبیوگرافیک دانست؛ یعنی خودزندگینامهای. در این رمان شخصیتی وجود دارد که خودِ تولستوی است؛ حتی ویژگیهای ظاهری، اخلاقی و فکریاش نیز مانند اوست. «النین» در رمان «قزاقها» خودِ تولستوی است؛ جوانی که زندگی اشرافی و ملالآورش را در مسکو رها کرده و در اندیشهٔ رسیدن به خوشبختی به قفقاز آمده و زندگی با این مردمان ساده و بیریا را سعادت میداند. النین همواره اندیشهٔ «فداکردن خود برای خوشبختی دیگران» را که تا پایان عمر از ذهن تولستوی بیرون نرفت، در ذهن دارد. این موضوع در این رمان مطرح و به دغدغهٔ اصلی قهرمان آن تبدیل میشود.
عباسعلی عزتی، مترجم رمان حاضر معتقد است که لی یف نیکالایویچ تولستوی در رمان قزاقها تأکید خود را بر همزیستی فرهنگ شرقی (قفقازی) و فرهنگ اروپایی (روسی) میگذارد و با ترسیم تابلوهای زیبایی از مظاهر مقبول و قابلاعتنای این همزیستی، از مسائل آن نیز غفلت نمیکند و به دشواریهایی که قزاقها در این نوع زندگی دارند، اشاره میکند. مشکل اصلی قزاقها این است که خود را حایل میان روسها و قفقازیها میبینند و برای ایفای این نقش مجبورند به برادرکشی دست بزنند؛ موقعیت تراژیک و فاجعهباری که از تندادن به آن گزیر و گریزی ندارند. این رمان اگرچه از آثار اولیهٔ تولستوی است و نویسنده آن را در ۲۴سالگی (۱۸۵۲) نوشته، تمام ویژگیهای قلم نویسندهٔ شاهکارهایی چون «آنا کارنینا» و «جنگ و صلح» را در آن میتوان مشاهده کرد.
خواندن کتاب قزاق ها را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی قرن ۱۹ روسیه و قالب رمان پیشنهاد میکنیم.
درباره لئو تولستوی
لیِو نیکُلائِویچ تولستوی در ۹ سپتامبر ۱۸۲۸ در یاسنایا پولیانا در دویست کیلومتری جنوب مسکو به دنیا آمد. لئو تولستوی نویسندهٔ شهیر روسی است که او را یکی از بزرگترین رماننویسهای تمام ادوار تاریخ میدانند. تولستوی از سال ۱۹۰۲ تا ۱۹۰۶، هر سال نامزد دریافت جایزهٔ نوبل ادبیات و در سالهای ۱۹۰۱، ۱۹۰۲ و ۱۹۰۹ نامزد جایزهٔ صلح نوبل شد، اما هرگز برنده نشد. از آثار ارزشمند او میتوان به رمانهای «جنگ و صلح»، «آناکارنینا»، «مرگ ایوان ایلیچ» و «رستاخیز» اشاره کرد.
تولستوی چهارمین فرزند از ۵ فرزند کنت نیکُلای ایلیچ تولستوی، کهنهسرباز و نجیبزادۀ روس و شاهزادهخانم ماری نیکُلائِونی وُلکُنسکیخ بود. او مادرش را در ۲سالگی و پدرش را در ۹سالگی از دست داد. سرپرستی این هنرمند، ابتدا بر عهدۀ یکی از بستگان دور و پس از مرگ پدر، به عمهاش «کنتس الکساندرا ایلینیچنا» سپرده شد. تولستوی تا سال ۱۸۴۱ یعنی تا زمان مرگ عمهاش پیش او ماند و پس از آن به کازان نزد سرپرست جدیدش، یعنی عمهٔ دیگرش، نقلمکان کرد. او در سوم اکتبر سال ۱۸۴۴ هنگامیکه ۱۶ سال داشت، تحصیل در رشتۀ ادبیات شرقی (عربی - ترکی) را در دانشگاه سلطنتی کازان آغاز کرد، اما در آزمون انتقالی پایان سال مردود و مجبور شد دوباره در برنامۀ سال اول شرکت کند. پس از این، او به دانشکدۀ حقوق رفت و آنجا نیز با نمرات برخی از دروس، مشکلات، همچنان ادامه داشتند، اما بالأخره توانست آزمون انتقالی پایان سال را قبول شود و سال دوم از درس خود را آغاز کند.
تولستوی پس از چند رفتوآمد، به مسکو بازگشت. آنجا اغلب اوقاتش را به قمار گذراند. این روند، بر وضعیت مالی او تأثیر منفی گذاشت. او در این دوره از زندگی، علاقۀ خاصی به موسیقی پیدا کرد؛ پیانو را بهخوبی مینواخت. اشتیاق به موسیقی، بعدها او را بر آن داشت تا «سونات کریتسرووی» را بنویسد. آهنگسازان موردعلاقۀ تولستوی، باخ، هندل و شوپن بودند. او در زمستان ۱۸۵۰ - ۱۸۵۱ شروع به نوشتن کتاب «دوران کودکی» کرد؛ سپس بهدعوت برادرش به ارتش ملحق شد و نوشتن داستان «قزاقها» را در آن دوران آغاز کرد. بعد از چاپ چند اثر، لئو تولستوی، در زمرۀ نویسندگان بزرگ جوان آن دوران یعنی «ایوان تورگِنیِو»، «ایوان گنچاروف»، «دمیتری گریگورُویچ» و «آلکساندر استرووسکی» جای گرفت و شهرت ادبی یافت. نگارش کتابها و داستانهایی مانند «بریدن جنگل»، مجموعه داستانهای «سواستوپل»، «لوسرن» و یا داستان «آلبرت»، همه، حاصل سفرهای تولستوی، حضور در ارتش و دیدار با آدمها و زندگیهای گوناگون بود.
تولستوی در سال ۱۸۶۲ با زنی به نام «سوفیا» ازدواج کرد. حاصل این ازدواج ۱۳ فرزند بود. او در سال ۱۸۶۹ رمان بزرگ «جنگ و صلح» را به چاپ رساند. در طول ۱۲ سال «جنگ و صلح» و «آنا کارنینا» را نوشت. او در سال ۱۹۰۱ با انتشار کتاب «رستاخیز» که انتقاد شدید از آیینهای کلیسا در آن جای داشت، بهوسیلۀ شورای مقدس از کلیسای ارتودکس تکفیر شد.
کمکم تولستوی، به گفتۀ خودش، دچار بحران معنوی شد و برای یافتن پاسخی به پرسشها و شبهاتش که پیوسته او را نگران میکرد، به مطالعۀ الهیات روی آورد؛ از هوسها و راحتیهای یک زندگی غنی چشمپوشی کرد و کارهای بدنی زیادی انجام داد، سادهترین لباسها را میپوشید، گیاهخوار شد، تمام ثروت بزرگ خود را به خانوادهاش بخشید و حقوق مالکیت ادبی را نیز کنار گذاشت. او ۳ سال پس از مرگ دوست قدیمیاش، ایوان تورگِنیِو، کتاب «مرگ ایوان ایلیچ» را به چاپ رساند که در ابتدا قدغن شد، اما پس از ملاقات او با تزار با دستور مستقیم «آلکساندر سوم»، تزار روسیه، به چاپ رسید. تولستوی معتقد بود ادبیات، داستان و رمان وسیلههایی برای بیان مفاهیم اخلاقی و اجتماعی هستند. او فکر میکرد که قصهها، تنها برای سرگرمی نیست که نوشته میشوند؛ میخواهند از قضاوتهای بیرحم انسانها کم کرده و به گسترش مهربانی و خوشاخلاقی کمک کنند.
لئو تولستوی در ۷ نوامبر ۱۹۱۰، پس از یک بیماری سخت و دردناک، در ۸۳سالگی درگذشت. در ۹ نوامبر ۱۹۱۰، چندینهزار نفر در یاسنایا پولیانا برای تشییع جنازۀ این نویسندۀ بزرگ گرد هم آمدند.
بخشی از کتاب قزاق ها
«در این هنگام دو سوار از خیابان مجاور وارد میدان شدند. یکی از آنها نظرکا بود، دیگری لوکاشکا. لوکاشکا کمی کج روی اسب کهر کاباردایش نشسته بود که آهسته پا بر زمین سفت میکوبید و سر و یال زیبا و براقش را تکان میداد. لوکاشکا تفنگش را در جلد چرمی غلاف کرده بود و تپانچهاش را پشتش انداخته بود و بورکایش را به پشت زین بسته بود، همهٔ اینها نشانهٔ این بودند که از جایی دور و ناآرام میآید. در نشستن کج و باوقارش، در حرکت نامنظم دستش، که شلاق را آهسته بر شکم اسب فرو میآورد و بهویژه در چشمهای سیاه درخشانش که با غرور به اطراف نگاه میکردند، آگاهی از قدرت و غرور جوانی را میشد به عینه دید. بهنظر میرسید چشمهایش به اطراف که نگاه میکردند، میگفتند «این جوان زیرک را میبینید؟» اسب باشکوه، با زین و یراق نقرهاش، و خود سوار زیبا با تفنگش توجه تمام مردمی را که در میدان بودند، به خود جلب کرده بود. نظرکا لاغر و کوتاهقد بود و خیلی بدتر از لوکاشکا لباس پوشیده بود. لوکاشکا از مقابل پیرمردها که میگذشت، ایستاد و کلاه سفید فرفریاش را از روی موهای سیاه کوتاهشدهاش برداشت. پیرمرد لاغری با نگاهی کینهتوزانه و با اخم گفت «اسب نوقایی زیاد دزدیدی؟»»
حجم
۱۹۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۹۳ صفحه
حجم
۱۹۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۱۹۳ صفحه
نظرات کاربران
سفری اعجاب انگیز به قفقاز و آشنایی با آداب رسوم محلی قزاق ها و تنش های آن ها با چچنی ها