دانلود و خرید کتاب اولیس از بغداد اریک ایمانوئل اشمیت ترجمه پویان غفاری
تصویر جلد کتاب اولیس از بغداد

کتاب اولیس از بغداد

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۸ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب اولیس از بغداد

کتاب اولیس از بغداد نوشته اریک امانوئل اشمیت است که پویان غفاری آن را به فارسی ترجمه کرده است. این کتاب روایتی تازه از سفر اولیس قهرمان داستان هومر است. این کتاب نگاهی نو و تازه است.

درباره کتاب اولیس از بغداد

در بغداد نخستین سال‌های سقوط صدام است که سعد سعد تصمیم می‌گیرد از این حال و هوا بگریزد و روانه‌ی اروپا شود، بدون این‌که دیناری پول داشته باشد. او همچون اولیس تن به دریاهای خروشان و طوفان‌ها می‌سپارد و بعد از آن ماجراهای عجیب و غریبی را از سر می‌گذراند. جایی نزدیک است جان خود را در کشتی شکسته‌ای به باد دهد، جایی دیگر چیزی نمانده تا به دام قاچاقچیان مواد مخدر بیفتد، یک بار به زندان می‌افتد و یک بار هم مثل عاشق می‌شود. خشونت و طنز مهاجرت یکی از میلیون‌ها انسانی به تصویر  می‌آید که در پی جای بهتری برای زیستن خانه و کاشانه‌شان را به امان خدا سپرده‌اند. او چون اولیس داستان هومر سرگردان دریا می‌شود برای رسیدن به آرامش و آزادی.

خواندن کتاب اولیس از بغداد را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به تمام علاقه‌مندان به داستان و رمان پیشنهاد می‌کنیم

بخشی از کتاب اولیس از بغداد

من در بغداد به دنیا آمده‌ام در روزی که صدام حسین، خشمگین از مشاهده کردن اولین تار موهای سفیدش، درحالی‌که رگ‌های گردنش بیرون زده بود شروع به فریاد کشیدن کرد، آرایشگرش را احضار کرد، و مصرانه از او خواست که آن موهای سفید را با رنگ پر کلاغی غلیظ بپوشاند؛ پس از آن، با انگشت‌های لرزان به آن مرد اعلام کرد که از این به بعد او باید مسؤولیت رنگ کردن کوچکترین نشانهٔ پیری را به عهده داشته باشد: باید با چشمانی باز همیشه مراقب این نشانه‌ها باشد! به‌این ترتیب می‌توان گفت که من در روزی به دنیا آمده‌ام که عراق در آن روز از یک فاجعه دوری کرد. طالعی شوم یا طالعی خوش؟

اگر من این جزئیات را نقل می‌کنم، به‌این خاطر است که آن آرایشگر فامیل خاله‌ام می‌شد آن هم از طریق ازدواج با دختر خالهٔ نا خواهری مادرم. خانواده، که... آن روز عصر وقتی‌که آرایشگر به خانهٔ ما آمد تا تولد مرا تبریک بگوید نتوانست در مورد بازگو کردن آن حکایت برای پدرم جلوی خودش را بگیرد، آنها پشت یک پرده پنهان شدند، و با صدای بسیار آهسته از رخ دادن چنین چیزی خوشحالی کردند؛ در عوض او هرگز اقرار نکرد، نه آن شب و نه شب بعد، که‌این موهای رو به زوال در کجا قرار داشتند، آیا آن موها بر روی سر رئیس‌جمهور سر بر کشیده بودند و یا در قسمت دیگری از بدن او، اما این قصور او در گفتن این موضوع خود بازگوکنندهٔ همه چیز بود چون همه می‌دانند که در کشور ما، از آنجایی که مردان برای مدت طولانی خواهان داشتن قدرت مردانگی هستند، پشم‌های پایین بدنشان را سیاه می‌کنند.

در تمامی این حالات، والدین من دو دلیل برای خوشحال شدن داشتند: پسری به دنیا آمده و دیکتاتور هم در حال پیر شدن است.

مجتبی
۱۴۰۳/۰۵/۲۶

همیشه برای درک یک پدیده باید به سراغ قشری رفت که از نعمتی محروم بوده، مثلا برای درک طبقات اقتصادی باید به سراغ شرح حال قشر فرودست رفت و با آنها زندگی کرد. حالا برای درک مفهوم وطن، باید سراغ کسانی

- بیشتر
یا محمد مصطفی
۱۴۰۳/۰۲/۲۷

عالیی بود

2m,z,s
۱۴۰۲/۰۴/۲۹

همه مردم خاورمیانه باید این کتاب رو بخونن ولی نه با این ترجمه. انگار گوگل ترانزیت ترجمه کرده!!

ما مطمئن نیستیم که دوستانمان واقعاً دوستانمان باشند.
پویا پانا
پسر امریکا، نه پسر والدینش، او شایستگی آنچه را که دیگران به او داده‌اند به خودش نسبت می‌دهد. به‌راستی که خودپسندی زیبا است! چنین خودخواهی کوته‌فکرانه‌ای شگفت‌انگیز است! این تکبری که با آن مسؤولیت آنچه را که از دیگران دریافت کرده‌ایم خود به عهده می‌گیریم، با شکوه است! من به بوش حسادت می‌کنم. چقدر به کسانی که از شانس اقامت کردن در مکانی قابل سکونت لذت می‌برند حسادت می‌کنم.
🍃Moh3n
سازمان ملل تصمیم گرفت که عراق را تحریم کند. نمی‌دانم که سیاستمداران پولدار، شکم گنده و نالایقی که این تحریم را مقرر کرده بودند، اگر برای لحظه‌ای خودشان را جای ما، عراقی‌ها، تصور می‌کردند آیا می‌توانستند مثل ما این تحریم را تحمل کنند؛ من شک دارم، این تنها عذر و بهانه‌ای است که من از آنها بیرون می‌کشم.
🍃Moh3n
با این وجود سیاستمداران زبردستی که مردم ما را به شکنجه شدن محکوم کرده بودند آرام‌آرام در کشورشان پیرتر خواهند شد، من اکنون در یکی از این کشورها اقامت دارم، کشوری پوشیده از افتخارات، مزین به نشان‌های بسیار برای اعمال انسان دوستانه‌شان، حال آنکه از خوابی لذت می‌برند که هرگز خاطرهٔ وحشت‌هایی که آنها ایجاد کردند و از آن بی‌خبرند لطمه‌ای به آن خواب نمی‌زند.
🍃Moh3n
برایم تعریف کنید که چه چیزی شما را وادار به ترک کشورتان کرد؟ - کشورم؟ - بله عراق کشور شماست. - من احساس نمی‌کنم که در یک کشور به‌دنیا آمده‌ام، بلکه احساس می‌کنم در یک تله متولد شده‌ام.
پویا پانا
نوع بشر برای آرام کردن وجدانش، بدترین خیالبافی‌ها را انجام می‌دهد، کاری که حواس او را پرت می‌کند و باعث می‌شود که او نتواند چشمانش را بر روی حقایقی که در اطرافش اتفاق می‌افتد باز کند
پویا پانا
من آنچه را که تو اسمش را فلسفه می‌گذاری فهمیدم: شیوهٔ تحمل‌پذیر کردن وحشت و نفرت.
پویا پانا
انسان‌ها، برای فراموش کردن پوچی، تلاش می‌کنند، تا به خودشان ثبات و استواری بدهند، تا با دلایلی عمیق و تغییرناپذیر فکر کنند که به یک زبان، یک ملیت، یک منطقه، یک نژاد، یک روحیات، یک تاریخ، یک ایدئولوژی و یک مذهب تعلق دارند. با این حال، به‌رغم این بزک‌ها و آرایش‌ها، هر بار که انسان خودش را مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد یا هر بار که یک مهاجر غیر قانونی به او نزدیک می‌شود، توهم‌ها زدوده می‌شوند و او پوچی را می‌بیند: او می‌توانسته این‌گونه نباشد، ایتالیایی نباشد، مسیحی نباشد،... نباشد. او در اعماق وجودش می‌داند که باید به پذیرفتن مشخصه‌های هویتی که او آنها را با هم در اختیار دارد و او را غنی‌تر می‌کنند، بسنده کند و سپس به انتقال دادن آنها اکتفا کند. و این شن و ماسه‌ای‌ست که در وجود او ریخته‌اند؛ وگرنه او از بابت خودش، هیچ چیز نیست.
پویا پانا
گاهی یک درد و رنج کم بسیار تحمل‌ناپذیرتر از یک درد و رنج زیاد است.
پویا پانا
انسان فکر می‌کند که از یک زندان می‌گریزد، حال آنکه او میله‌های زندان را با خودش حمل می‌کند.
پویا پانا
پس اگر بخواهم تفاوت میان ما دو تن را خلاصه کنم باید بگویم که من خوش‌بینی هستم که می‌گویم «فردا» و تو خوش‌بینی هستی که می‌گوید «آن جای دیگر». تو خوش‌بینی‌ات را در فضا گسترش می‌دهی درحالی‌که من آن را در زمان می‌کارم.
پویا پانا
پدر، تو خودت را گول می‌زنی. هرج و مرج می‌تواند طولانی شود، اوضاع همین فردا درست نخواهد شد، حتی می‌تواند بدتر هم بشود. پس وقتی‌که اصلاً انتظار پیشرفت و بهبودی نیست باید رفت.
پویا پانا
تو جوان هستی. با تندی و خشونت فریاد کشیدم: - که چی؟ آیا وقتی جوان هستیم زجر نمی‌کشیم؟
پویا پانا
در طول مدتی که مردم صدام حسین از گرسنگی تلف می‌شدند، او قصرهای جدیدی می‌ساخت.
پویا پانا
تحریم، خود را به‌عنوان بهترین راه برای شکنجه کردن مردمی از پیش بدبخت نشان می‌دهد، درحالی‌که رهبرانشان را تقویت می‌کند. از سیمان درد و رنج بتون دیکتاتورها مستحکم می‌شود!
پویا پانا
به طرف دیوار و شانه‌ها و سکوتم را در مقابل او قرار دادم: جای هیچ پرسشی نبود، من حتی فکر کردن به چنین راه‌حلی را هم رد می‌کردم. در طول آن ماه‌های ناپایدار، با نشاط‌ترین و سرزنده‌ترین خواهرزاده‌ام، سلمای شش ساله، مرا در تمامی شغل‌های جدیدی که به‌دست می‌آوردم همراهی می‌کرد: ذهنش پر بود از مکان‌هایی که من می‌بایست در هر ساعتی از روز در یکی از آن مکان‌ها می‌بودم، او وظیفهٔ سرویس رفت و برگشت میان من و خانه را برعهده داشت، جمع زن‌ها را از خبرها مطلع می‌کرد، آنها را از بابت سرنوشت من در بیرون خانه آرام می‌کرد، تأیید می‌کرد که من حسابی از سالادی که او برایم آ
کاربر ۲۱۵۲۸۷۱
تنها ترس همه‌گیر و جهانی، ترس یگانه، ترسی که ذهن همهٔ ما را به خود مشغول می‌کند، ترس از هیچ چیز نبودن است. برای اینکه هرکسی آن را تجربه کرده است، ولو برای یک ثانیه در طول روز:
فریبا
اروپایی‌ها به لطف روشنفکرهایشان می‌توانند به آسودگی در یک جهان دوگانه زندگی کنند: از صلح صحبت می‌کنند و جنگ راه می‌اندازند، عقلانیت و خردگرایی را خلق می‌کنند و با تمام نیرو آدم می‌کشند، آنها حقوق بشر را ابداع می‌کنند و شمار زیادی از دزدی‌ها، الحاق‌ها و کشتارها را در تمام طول تاریخ بشری مرتکب می‌شوند. مردم خنده‌داری هستند این اروپایی‌ها، دوست من، مردم خنده‌داری هستند، مردمی که سرشان با دست‌هایشان ارتباط برقرار نمی‌کند. - و با وجود این، تو می‌خواهی که در اینجا زندگی کنی رفیق؟
فریبا
.. هوم... تو می‌دانی که با مادرت نمی‌شود برای زمان زیادی بحث کرد، او همیشه با سر در گم کردنت، با منحرف‌کردنت از فکر اولیه و گیر انداختنت با نظر و فکر خودش، بحث را به نفع خودش تمام می‌کند.
فریبا
. اعتماد به نفست را حفظ کن، مشکلات خودشان کم‌کم به استقبال راه‌حل‌هایشان می‌روند.
فریبا

حجم

۲۳۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۲۸ صفحه

حجم

۲۳۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۳۲۸ صفحه

قیمت:
۲۴۰,۰۰۰
تومان