کتاب اتحادیه های کارگری
معرفی کتاب اتحادیه های کارگری
کتاب اتحادیههای کارگری نوشتهٔ فریدریش انگلس و کارل مارکس با ترجمهٔ محسن حکیمی در نشر مرکز چاپ شده است. نوشتههای گردآمده در این کتاب به نیمقرنِ بین سالهای ۱۸۴۴ تا ۱۸۹۴ مربوط میشود؛ منبع آنها نهفقط آثار اصلی مارکس و انگلس بلکه نامـهنگاریها، سخنرانـیها و مقالـههای منـدرج در نشریـات، مصاحـبهها، دسـتنوشتههـای مـنتشرنشده و اسنـاد «انجمـن بـینالمللـی کارگـران» (انتـرناسیـونـال اول) از جمـله صورتجلسات «شورای عمومی» آن است.
درباره کتاب اتحادیه های کارگری
این کتاب در ۸ فصل به شرح زیر نگاشته شده است:
فصل اول، اتحادیههای کارگری و انقلاب، به دورهٔ ۱۸۴۴ تا ۱۸۴۸ مربوط میشود. در فصل دوم، آناتومی یک موج اعتصابی، به تمامی از گزارش مارکس برای نشریهٔ نیویورک دیلی تریبیون در سال های ۱۸۵۳ و ۱۸۵۴ برگرفته شده است. در فصل سوم، اتحادیههای کارگری و انترناسیونال اول، به سالهای بین ۱۸۵۹ تا ۱۸۷۲ مربوط میشود. در فصل چهارم، اقتصاد سیاسی طبقهٔ کارگر که حاوی نوشتههای دورهٔ ۱۸۶۳ تا ۱۸۸۱ است، مارکس و انگلس پیش از هر چیز نقش اتحادیههای کارگری را در تعیین میزان دستمزد بررسی میکنند. فصل پنجم، فرقهگرایان سوسیالیست به سالهای ۱۸۶۸ تا ۱۸۷۵ مربوط میشود. در فصل ششم، اشرافیت کارگری که حاوی نوشتههای سالهای ۱۸۷۴ تا ۱۸۸۷ است، مارکس و انگلس خیانت رهبران رشوهخوار اتحادیههای کارگری به منافع طبقهٔ کارگر انگلستان را در اوج دوران رونق کارگرگرایی لیبرالی سخت مورد حمله قرار میدهد. در فصل هفتم گزیدهها، به نام ظهور طبقهٔ کارگر در ایالات متحدهٔ آمریکا که نوشتههای سالهای ۱۸۷۷ تا ۱۸۹۲ را دربر میگیرد، انگلس برخی از ویژگی های اصلی (و شاخصترین ویژگی) طبقهٔ کارگر آمریکا را آنگونه که برای نخستینبار در مقیاسی بهراستی کشوری ظاهر شد، تجزیهوتحلیل میکند. آخرین فصل، لندن بیپشتوپناه و اعتصاب بزرگ کارگران بارانداز، از نوشتههای دورهٔ ۱۸۸۸ تا ۱۸۹۴ برگرفته شده است.
کتاب اتحادیه های کارگری را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب به علاقهمندان به جامعهشناسی و علوم سیاسی پیشنهاد میشود.
درباره کارل مارکس
کارل هاینریش مارکس ۵ مه ۱۸۱۸ به دنیا آمد. او فیلسوف، اقتصاددان، تاریخنگار، جامعهشناس، نظریهپرداز سیاسی، روزنامهنگار و سوسیالیست انقلابی آلمانی بود. او در شهر ترییر در آلمان متولد شد و در دانشگاه به تحصیل حقوق و فلسفه پرداخت. در ۱۸۴۳ با جنی فون وستفالن ازدواج کرد و بهدلیل نوشتههای سیاسیاش، از او سلب تابعیت شد و به همین جهت دههها به همراه همسر و فرزندانش در تبعید در لندن زندگی کرد. در لندن، او با همکاری فریدریش انگلس به بسطِ اندیشههایش پرداخت، نوشتههایش را منتشر کرد و در کتابخانهٔ موزهٔ بریتانیا به تحقیق پرداخت. معروفترین نوشتههای او مانیفست حزب کمونیست (چاپ ۱۸۴۸) و اثر ۳جلدی سرمایه هستند. تفکرات سیاسی و فلسفی مارکس تأثیری شگرف بر تاریخ روشنفکری، اقتصادی و سیاسی دورههای پس از او گذاشت و نام او به شکل صفت، اسم عام و نام مکتب اجتماعی به کار میرود.
نظریات انتقادی مارکس دربارهٔ جامعه، اقتصاد و سیاست که مجموع آنها را مارکسیسم خطاب میکنند بر این پایه استوار است که جوامع انسانی از طریق مبارزههای طبقاتی پیش میروند.
مارکس از تأثیرگذارترین شخصیتهای تاریخ محسوب میشود و آثار او مورد ستایش و نقد قرار گرفته است. آثار او راجع به اقتصاد پایهگذار بخش بزرگی از ادراک کنونی از نیروی کار و رابطه آن با سرمایه و تفکرات اقتصادی بود. بسیاری از روشنفکران، اتحادیههای کارگری و احزاب سیاسی در سراسر جهان تحت تأثیر آثار مارکس بودهاند و بسیاری از ایدههای او اقتباس کردند یا در آنها تغییراتی اعمال نمودهاند. مارکس را از معماران اصلی علوم اجتماعی نوین میدانند.
بعد از مرگ همسرش جنی در دسامبر ۱۸۸۱، مارکس به التهاب تنفسی مبتلا شد که او را در ۱۵ ماه آخر زندگیاش ناخوش کرد و باعث مرگ او در نتیجه برونشیت و پلورزی شد. مارکس به تاریخ ۱۴ مارس ۱۸۸۳ در لندن، در سن ۶۴سالگی، بهعنوان فردی بدون تابعیت، درگذشت.
بخشی از کتاب اتحادیه های کارگری
«روز شنبه، صاحبان شرکت پولینگ و هِنفری سه تن از کارگران قدیمی خود ــ سَلمون، اسکات و مِلور ــ را به عمل جنایی دیگری مبنی بر توطئه و ارعاب متهم کردند. آنها با این اتهام امیدوار بودند که ضربهٔ مرگباری بر اتحادیهٔ حرفهای کارگران بزنند، و برای ایجاد مصونیت در مقابل رابرتزِ هراسانگیز یک وکیلمدافع برجسته بهنام آقای مانک را از لندن فراخواندند. آقای مانک یکی از اسکاتلندیهای تازهاستخدامشده بهنام گیبسون را بهعنوان اولین شاهد احضار کرد، کسی که در سهشنبهٔ قبل نیز علیه سَلمون شهادت داده بود. او اظهار داشت که روز جمعه اول نوامبر وقتی که او و رفقایاش از مسافرخانه بیرون آمدند به محاصرهٔ جمعیتی از کارگران درآمدند که آنها را هُل میدادند و به عقب میراندند و سه متهم حاضر در دادگاه نیز در میان آنان بودند. اکنون نوبت رابرتز بود که این شاهد را سؤالپیچ کند؛ او را با کارگر دیگری روبهرو کرد و پرسید آیا او، یعنی گیبسون، شب پیش به این کارگر نگفته است که وقتی سهشنبهٔ پیش علیه سَلمون شهادت میداده نمیدانسته که سوگند خورده بوده و واقعاً نمیفهمیده که در دادگاه چهکار باید کند و چه حرفی بزند؟ گیبسون جواب داد که این مرد را نمیشناسد؛ شب گذشته با دو مرد صحبت کرده اما نمیتواند بگوید که این مرد یکی از آنهاست، زیرا هوا تاریک بوده است. ممکن است چنین چیزی گفته باشد، زیرا در اسکاتلند شکل سوگند خوردن در دادگاه با انگلستان متفاوت است؛ نمیتواند آنچه را گفته است کاملاً بهیاد آورد. سپس آقای مانک از جا برخاست و گفت آقای رابرتز حق ندارد چنین پرسشهایی بکند، که آقای رابرتز پاسخ داد که اعتراضهایی از نوع اعتراض آقای مانک کاملاً بجاست در صورتی که دعوای مورد بحث دعوای سختی باشد، اما در این مورد او حق دارد آنچه را میخواهد بپرسد، نهفقط دربارهٔ محل تولد شاهد بلکه در این باره که از آن زمان به بعد هر روز کجا اقامت کرده و چه خورده است. عالیجناب دَنیل مود تصدیق کرد که آقای رابرتز این حق را دارد اما پدرانه او را نصیحت کرد که تا آنجا که ممکن است دربارهٔ موضوع پرونده صحبت کند. آنگاه پس از آنکه آقای رابرتز این اعتراف را از شاهد گرفت که درواقع او در روز پس از حادثهای که منجر به تشکیل پروندهٔ حاضر شد به استخدام شرکت پولینگ و هِنفری درآمده است، او را مرخص کرد. سپس آقای هِنفری خود بهعنوان شاهد به جایگاه آمد و آنچه را گیبسون در مورد حادثه گفته بود تکرار کرد. در اینجا، آقای رابرتز از او پرسید: آیا شما دنبال یک برتری غیرمنصفانه بر رقبایتان نیستید؟ آقای مانک باز هم به پرسش آقای رابرتز اعتراض کرد.»
حجم
۴۴۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۹۷ صفحه
حجم
۴۴۴٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۹۷ صفحه