کتاب نقش قهر در تاریخ
معرفی کتاب نقش قهر در تاریخ
کتاب نقش قهر در تاریخ نوشتهٔ فریدریش انگلس و ترجمهٔ ناصر طهماسبی است. گروه انتشاراتی ققنوس این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب نقش قهر در تاریخ
کتاب نقش قهر در تاریخ بخشی از اثری است که فریدریش انگلس در نظر داشت دربارهٔ «نقش قهر در تاریخ» بنویسد، اما ناتمام ماند. در دههٔ ۱۸۸۰، سوسیالدموکراتها، انگلس را ترغیب کردند که فصل پر ارزش «نظریهٔ قهر» از کتاب «آنتی دورینگ» را برای انتشار به صورتی مستقل به زبان آلمانی تدوین کند. انگلس عقیده داشت که تجدید نشر آن به تنهایی برای چاپ به زبان آلمانی کافی نیست، بلکه افزودن پیوستی که از لحاظ نظری با تازهترین مراحل تاریخی منطبق باشد، برای آن ضرورت قطعی دارد. در اواخر سال ۱۸۸۶، برای نخستینبار طرح این کار ریخته شد. طرح اولیه به این قرار بود که سه بخش «نظریهٔ قهر» از فصل دوم آنتی دورینگ که طی آن از یک سو نظریه قهر دورینگ مورد انتقاد انگلس قرار گرفته بود و از سوی دیگر، آرای مارکسیستی در باره تأثیر متقابل اقتصاد و سیاست را مطرح میکرد، برای نشر جداگانهای آماده شود. علاوه بر آن، تصمیم گرفتند که دو فصل «اخلاق و دادگری» و «حقایق جاودان و اخلاق و دادگری» از فصل اول آنتی دورینگ بار دیگر به دقت بررسی و به سه فصل دیگر پیوسته شود. طرح دوم که تا دسامبر ۱۸۸۷ کامل شد، و تحقق یافت عبارت از جزوهای بود که بهطور اختصاصی برای خوانندگان آلمانی، تنظیم شود. طی این طرح، علاوه بر پیشگفتار و سه فصل از آنتی دورینگ در باره «نظریه قهر»، گنجاندن فصل پنجمی نیز بر اساس نمونههایی از تاریخ آلمان در سالهای بین ۱۸۴۸ تا ۱۸۸۸، پیشبینی شده بود که «مجموعه سیاست بیسمارکی» را از زاویه تزهای اساسی فصلهای اول تا سوم، به صورت مشخصی نقد و بررسی میکرد.
خواندن کتاب نقش قهر در تاریخ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به دانشجویان جامعهشناسی و علاقهمندان به مطالعهٔ آرای فردریش انگلس پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب نقش قهر در تاریخ
«برای هر فردی که کمی از قدرت پیشبینی برخوردار بود، میبایستی این امری بدیهی میبود، ولی این به هیچ وجه عقیده بیسمارک نبود.
برعکس، او شور میهنپرستی بعد از جنگ را مورد استفاده قرار داد تا اکثریت رایشتاگ را به آنجا بکشاند که آنها نه تنها از بسط حقوق مردم بلکه حتی از تعریف صریح آن صرفنظر کنند و فقط به آن قناعت کنند که شالوده حقوقی موجود در قانون اساسی شمال آلمان و معاهدات را به سادگی در قانون اساسی امپراتوری منعکس کنند. تمام تلاشهای احزاب کوچک برای آنکه حق خلق در مورد آزادیها در قانون اساسی امپراتوری بیان شود، حتی پیشنهاد حزب کاتولیکی سنتروم برای تداخل موادی از قانون اساسی پروس که متضمن آزادی مطبوعات، اتحادیهها، اجتماعات و استقلال کلیسا بود، مردود شناخته شد. قانون اساسی پروس با وجود آنکه دو سه بار پر و بالش قیچی شده بود، باز لیبرالتر از قانون اساسی امپراتوری بود. مالیاتها دیگر سالیانه تصویب نمیشدند، بلکه یک بار برای همیشه «به حکم قانون» مقرر میشدند و به این ترتیب امتناع از تصویب مالیات توسط رایشتاگ ناممکن میشد. به این وسیله، دکترین پروس که برای جهان مشروطه خارج از آلمان غیرقابل درک بود، در مورد آلمان به کار رفت؛ دکترینی که به موجب آن نمایندگان مردم فقط حق دارند روی کاغذ از تصویب هزینهها امتناع ورزند، در حالی که دولت درآمدها را به صورت سکههای رایج در کیسهاش میریزد. در حینی که مؤثرترین وسیله قدرت از چنگ رایشتاگ ربوده شده بود، وضع یأسآوری که از طریق تجدید نظرهای سالهای ۱۸۴۹ و ۱۸۵۰ در قانون اساسی توسط مانتویفلیسم در اثر منازعه و به اعتبار سادووا پیش آمده بود، مجمع ملّی را له و تحقیر میکرد؛ لکن مجمع فدرال ــ بوندس رات ـ اصولاً از کلیه اختیارات تامی که بوندس تاگ ــ مجلس فدرال ــ قدیم اسما داشت، برخوردار بود و از آنها عملاً استفاده میکرد، زیرا او از قید و بندهایی که بوندس تاگ ــ مجلس فدرال ــ را فلج کرده بودند، معاف بود. مجمع فدرال نه تنها در قانونگذاری به موازات رایشتاگ ـ مجلس ملّی ــ دارای حق رأی قطعی است، بلکه عالیترین مرجع اداری نیز به شمار میآید، تا حدی که مقررات اجرایی قوانین امپراتوری را صادر میکند و به علاوه «در مورد نواقصی که ضمن اجرای قوانین امپراتوری بروز میکند» تصمیم میگیرد، یعنی در باره نواقصی که در سایر ممالک متمدن فقط به کمک قانون جدید دیگری میتوانند مرتفع شوند (ماده ۷، بند ۳ که شباهت زیادی به یک حالت مورد اختلاف قضایی دارد). بنابراین، بیسمارک تکیهگاه عمدهاش را نه در رایشتاگ ـ مجلس ملّی ــ که نماینده وحدت ملّی است، بلکه در بوندس رات ـ مجمع فدرال ــ که نماینده تجزیهطلبی است، جستجو میکند. بیسمارک که نقش نماینده آرمانهای ملّی را بازی میکرد، جرئت نداشت خود را واقعا در رأس ملت و نمایندگان آن قرار دهد؛ از نظر او دموکراسی باید به خدمت وی درمیآمد و نه در خدمت ملت. و به جای آنکه بیشتر به ملت متکی باشد به راههای کج پنهانی پشت پرده و استفاده از وسایل دیپلماسی پرداخت تا با شیرینی و شلاق، تطمیع و تهدید، اکثریتی ولو لجوج را در مجمع فدرال گرد هم آورد. آن طور که ما تاکنون او را شناختهایم، کوتاهی فکر و پستی نقطه نظرش که در اینجا بر ما عیان میشود، با منش این مرد در انطباق است. معذلک، حق داریم تعجب کنیم که موفقیتهای بزرگ او نتوانستند حتی برای لحظهای وی را فراتر از آنچه بود، ارتقاء بدهند.»
حجم
۱۵۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۱۶۹ صفحه
حجم
۱۵۸٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۴
تعداد صفحهها
۱۶۹ صفحه