کتاب عدالت، عشق، زیبایی
معرفی کتاب عدالت، عشق، زیبایی
کتاب عدالت، عشق، زیبایی نوشتهٔ ژان لوک نانسی و ترجمهٔ افشین حفیظی است. نشر مرکز این ۳ سخنرانی فلسفی را روانهٔ بازار کرده است.
درباره کتاب عدالت، عشق، زیبایی
کتاب عدالت، عشق، زیبایی ۳ سخنرانی را در بر گرفته است که هر ۳ در مرکز هنری مونتروی ایراد شدهاند. موضوعات متفاوتی در این سخنرانیها مطرح میشود، اما همهٔ آنها دلمشغولی ژان لوک نانسی را به درونمایههایی چون بیحدوحصربودن و غیر قابل محاسبهبودن نشان میدهند. روشهای متفاوت رویکرد نانسی به این درونمایهها، روش ساختارشکنانهٔ او را در کندوکاو دربارهٔ هستی انسانی آشکار میکنند. این رویکردها همه نشانگر آن است که برای ژان لوک نانسی، وظیفهٔ تفکر پیداکردن راههایی است برای ارتباط برقرارکردن با آنچه غیرقابلمحاسبه است.
خواندن کتاب عدالت، عشق، زیبایی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به دوستداران فلسفهٔ مدرن پیشنهاد میکنیم.
درباره ژان لوک نانسی
ژان لوک نانسی، فیلسوف، فعال فرهنگی، نویسنده و مدرس فرانسوی است که در سال ۱۹۴۰ میلادی به دنیا آمده است. او بیش از ۲۰ کتاب و صدها مقاله در نشریات مختلف منتشر کرده است. دایرهٔ علایق فلسفی او گسترده است؛ از اُن کاوارا تا هایدگر، از معنی دنیا تا ساختارشکنی مسیحیت، تا رمانتیسم ینا در برادران شلگل. این فیلسوف معاصر تحتتأثیر فیلسوفانی نظیر ژاک دریدا، ژرژ باتای و مارتین هایدگر بوده است. او با کتاب «اجتماع غیرقابل اجرا» (۱۹۹۱) به شهرت رسید؛ همچنین کتابهایی دربارهٔ هایدگر، کانت، هگل و دکارت نوشت. یکی از درونمایههای اصلی کارهای او مشکلِ بودن با یکدیگر در جامعهٔ معاصر است. در کتاب «بودن مفرد جمع» (۲۰۰۰) نانسی از این صحبت میکند که ما چگونه هنوز میتوانیم از یک «ما» یا یک تکثر صحبت کنیم؛ بدون آنکه این «ما» را به هویتی بنیادین و انحصاری تبدیل کنیم. او این سؤال را مطرح میکند که امروزه شرایط صحبتکردن از «ما» چیست؟
نانسی در سال ۱۹۷۳ دکترای خود را زیرنظر «پل ریکور» دریافت کرد. موضوع پایاننامهٔ او آزادی در فلسفهٔ کانت، شلینگ و هایدگر بود که در سال ۱۹۸۸ با عنوان «تجربهٔ آزادی» به چاپ رسید. ژاک دریدا و فرانسوا لیوتار از استادان راهنمای او بودند. او دچار بیماری شد؛ ازاینرو تنها به نوشتن پرداخت. در دههٔ ۱۹۹۰ کتابهای بسیاری دربارهٔ مقولات اجتماعی و سیاسی چاپ کرد. سال ۲۰۰۰ کتابی تحتعنوان «متجاوز» دربارهٔ بیماریاش نوشت. اولین کتاب ژان لوک نانسی، «عنوان حرف» نام داشت که سال ۱۹۷۳ با همکاری فیلیپ لاکولابارت، فیلسوف فرانسوی منتشر شد. این کتاب مطالعهای نقادانه دربارهٔ کارهای ژاک لاکان است. نانسی معمولاً از لاکان انتقاد میکند. در کتاب «معنی دنیا» مفهوم «دیگری» را در لاکان «مدفوع کلامی» (Theological excrement) مینامد.
بخشی از کتاب عدالت، عشق، زیبایی
«ما میدانیم زیبایی چیست. من میخواهم به شما نشان دهم که شما و همهٔ ما میدانیم زیبایی چیست. من الساعه به شما میگویم که چرا ما زیبایی را میشناسیم و سپس سعی میکنیم جزئیات را اضافه کنیم. شما همه در اعماق ضمیرتان میدانید که اگر ما میتوانیم دربارهٔ چیزی مثل زیبایی صحبت کنیم، واضح است که این مسئله نمیتواند بستگی به ذائقهٔ هر شخصی داشته باشد. اگر زیبایی نسبی بود ما حتی نمیتوانستیم دربارهاش صحبت کنیم. ما حتی نمیتوانستیم تصوری از زیبایی داشته باشیم. من الان این نکته را با استفاده از کلمهای غیر از واژهٔ «زیبا» مثلاً کلمهٔ «خوشگل» نشان میدهم. ما نمیگوییم «خوشگلی»، نفس خوشگلی، یا خوشگلی مطلق وجود ندارد. خوشگلی نسبی است و بستگی به شخص و موقعیت دارد. اما زیبایی مسئلهٔ کاملاً متفاوت و جدیتری است. مسئلهٔ زیبایی فوقالعاده جدی است. فقط دربارهٔ آنچه جذاب و دلپذیر است نیست. ما همه این دانش گنگ و مبهم را داریم. برای شروع، ما میدانیم اینکه قادر به صحبت کردن از زیبایی هستیم نشانگر دانشی است که نمیتواند بسته به ذائقه و حالات و لحظات شخصی باشد. چیزی به نام زیبایی وجود دارد. اما در عین حال ما میدانیم که زیبایی مطلق هیچ جا وجود ندارد، نه در نقاشی مونا لیزا، نه در مجسمهٔ ابوالهول، نه در سنفونی بتهوون و نه در بولرو راوِل.
بنابراین فکر میکنم شما میدانید که من چه میخواهم بگویم. اگر زیبایی صرفاً مربوط به ذائقه و قضاوت شخصی نمیشود، جای دیگری، جایی دور، ورای هر زیبایی واقعی و ملموس که میتواند نشان داده شود نیز وجود ندارد. زیبایی برای چه کسی قابل رؤیت خواهد بود؟ برای فرشتهها، اگر وجود داشته باشند، وگرنه کسی قادر به دیدن این زیبایی نیست. اگر زیبایی وجود دارد باید به نحوی محسوس یا قابل رؤیت باشد. فکر میکنم شما میفهمید که زیبایی مطلق در هر زیبایی و در هر چیز که ما میتوانیم زیبا بنامیم وجود دارد. از آنجایی که زیبایی مطلق در این چیزهای زیبا وجود دارد، چیزی از آنها باید لزوماً ورای حضور مادی آنها برود. ما خیلی خوب میدانیم که وقتی میگوییم یک زیبارو، یک دختر زیبا، یا یک پسر زیبا، فکر میکنیم که چیزی از اینها ساطع شده که ورای آنها میرود. چیزی مثل یک ندا یا نشانه در این شخص اتفاق میافتد که ورای ظاهر جذاب او میرود. ما وقتی که از زیبایی صحبت میکنیم، در واقع از چیزی صحبت میکنیم که از برکتش آن چیز ورای آنچه بیواسطه به ما داده میشود میرود.»
حجم
۸۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۸۵٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۲
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه