دانلود و خرید کتاب پیرمرد و دریا ترجمه نجف دریابندری
تصویر جلد کتاب پیرمرد و دریا

کتاب پیرمرد و دریا

دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۱۴ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب پیرمرد و دریا

کتاب پیرمرد و دریا نوشتهٔ ارنست همینگوی و ترجمهٔ نجف دریابندری است. انتشارات خوارزمی این رمان کوتاه آمریکایی را روانهٔ بازار کرده است؛ داستان پیرمردی ماهیگیر که با وجود ناکامی‌های پیاپی، برای صیدی بزرگْ دل به دریا می‌زند.

درباره کتاب پیرمرد و دریا

کتاب پیرمرد و دریا حاوی یک رمان کوتاه آمریکایی است که آن را مهم‌ترین و آخرین داستان ارنست همینگوی (نویسندهٔ آمریکایی و برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات) دانسته‌اند. در این داستان بلند با یک پیرمرد و پسرکی نوجوان آشنا و همراه می‌شوید که برای گرفتن ماهی با قایقی کوچک و امکاناتی ساده دل به دریا می‌زند. بیشترِ حجم این داستان روی آب می‌گذرد. نویسنده به‌ این‌ وسیله، جدال میان طبیعت و قدرت بقای انسان را نشان داده است؛ جدالی که در آنْ گاه غلبه با آدم بوده و گاه غلبه با طبیعت و بخشش و خشونت‌های آن. این داستان علاوه‌بر جوایز مهمی که برای ارنست همینگوی به ارمغان آورد، عامل اصلی دستیابی این نویسندهٔ مشهور به نوبل ادبیات در سال ۱۹۵۴ میلادی شد. این داستان در سال ۱۹۵۲ منتشر شد. در این داستان بلند همراه می‌شویم با «سانتیاگو». او پیرمرد ماهیگیر کوبایی است که پس از ۸۴ روز ناکامی در صید ماهی، قصد دارد دوباره با قایقش به دریا بزند و اقبال خود را در گلف استریم بیازماید. ناکامی‌های متعدد سانتیاگو این انگاره را به وجود آورده که او مبتلا به بداقبالی و شوربختی است. کار سانتیاگو تا به‌ آنجا گره خورده که «مانولین» دستیار جوان او نیز از سوی والدینش از همراهی با پیرمرد منع می‌شود. مانولین که خود تمایل به همراهی سانتیاگو دارد از این سفر باز می‌ماند و سانتیاگو به‌تنهایی عازم دریا می‌شود. پس از پیمودن مسافتی طولانی گره بخت ماهیگیر در میانهٔ دریا باز می‌شود و نیزه‌ماهی بزرگی به قلابش می‌گیرد. این کامیابیِ نخستین، آغاز ماجرای پرکشمکش سانتیاگو و نیزه‌ماهی می‌شود. سانتیاگو برای دو شبانه‌روز ماهی را با خود می‌کشد و تقلاهای او برای آزادی را بی‌ثمر می‌گذارد. پس از کشمکش‌های بسیار، سانتیاگو تصمیم می‌گیرد ماهی را با نیزه از پا درآورد. زخم کاری عاقبت ماهی را از تقلا می‌اندازد، اما بوی خونش دردسر تازه‌ای را برای سانتیاگو به همراه می‌آورد.

گفته شده است که ارنست همینگوی، سانتیاگو را با الهام از شخصیتی واقعی به‌نام «گرگوریو فوئنتس» خلق کرد. همینگوی گرگوریو فوئنتس را در طول سال‌های دههٔ ۱۹۳۰ برای نگهداری از قایقش پیلار استخدام کرده بود. پس از اینکه در سال ۱۹۴۰ همینگوی به‌همراه همسرش «مارتا گلهورن» رحل اقامت در کوبا افکند، ماهی‌گیری و قایق‌رانی به یکی از تفریحات اصلی و ثابت او بدل شد. پس از مدتی پیوند دوستی عمیقی بین او و گرگوریو، ناخدای پیلار، به وجود آمد. پس از اینکه همینگوی کوبا را ترک کرد، گرگوریو همچنان مسئولیت نگهداری از پیلار را بر عهده داشت. گرگوریو فوئنتس پیش از مرگش در سال ۲۰۰۲ در ۱۰۴سالگیْ پیلار را به دولت کوبا هدیه کرد. کتاب پیرمرد و دریا توجه منتقدان و تحلیلگران را از زوایای گوناگونی به خود جلب کرد. درمورد نمادپردازی و شخصیت‌سازی همینگوی در این کتاب سخنانی گفته شده است. با برداست از «پیرمرد و دریا»، چندنی اثر اقتباسی ساخته شده است؛ فیلم سینمایی تحسین‌شده‌ای در سال ۱۹۵۸ با بازی اسپنسر تریسی، مینی‌سریالی در سال ۱۹۹۰ و یک انیمیشن کوتاه در سال ۱۹۹۹، از آثاری هستند که با اقتباس از داستان «پیرمرد و دریا» خلق شده‌اند.

خواندن کتاب پیرمرد و دریا را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به دوستداران ادبیات داستانی معاصر آمریکا و قالب رمان کوتاه پیشنهاد می‌کنیم.

درباره ارنست همینگوی

ارنست همینگوی در ۲۱ ژوئیهٔ ۱۸۹۹ در اوک پارک در ایالت ایلینوی متولد شد. او یک نویسندهٔ بزرگ آمریکایی، برندهٔ جایزهٔ نوبل ادبیات و پایه‌گذار سبک وقایع‌نگاری ادبی است. همینگوی در سال ۱۹۱۷ کار خود را به‌عنوان گزارشگر گاه‌نامهٔ استار آغاز کرد. آنچه او به آن شهره است، ماجراجویی اوست. در جنگ جهانی اول داوطلب ورود به ارتش و حضور در جنگ شد. ضعف بینایی او گرچه مانع حضور او در ارتش شد، نتوانست او را از حضور در جنگ بازدارد. همینگوی عضو صلیب سرخ و رانندهٔ آمبولانس شد. او در ژوئیهٔ سال ۱۹۱۸ مجروح شد تا مجبور شود برای ماه‌ها در بیمارستان بستری شود و بعدها بر اساس همین حادثه رمان «وداع با اسلحه» را بنویسد. او پس از درمان جراحات جنگی‌اش، به‌عنوان خبرنگار مشغول به کار شد. در سال ۱۹۲۱ به‌همراه همسر اولش «هادلی ریچاردسون» به پاریس مهاجرت کرد و کار خود را پی گرفت. همینگوی در پاریس همنشین نویسندگان و هنرمندان بزرگی شد که در آن ایام در این شهر بودند. او اولین رمان خود «خورشید نیز طلوع می‌کند» را در سال ۱۹۲۶ نوشت.

همینگوی در سال ۱۹۳۷ برای پوشش جنگ داخلی اسپانیا به‌عنوان خبرنگار عازم این کشور شد و تا سال ۱۹۳۹ نیز در آن کشور حضور داشت. او در اوایل سال ۱۹۳۹ با قایق خود به کوبا سفر کرد و هتل آمبوس موندوس در هاوانا ساکن شد. او در هاوانا با «مارتا گلهورن» آشنا شد و این آشنایی پس از جدایی قطعی همینگوی از همسرش اولش در سال ۱۹۴۰ به ازدواج انجامید. او در سال ۱۹۴۱ به‌همراه مارتا گلهورن به چین رفت و برای مدتی در آن کشور زندگی کرد. ارنست همینگوی در سال ۱۹۴۴ وارد لندن شد و در آنجا با «مری ولش» خبرنگار روزنامهٔ مجلهٔ تایم آشنا شد و به او علاقه پیدا کرد. همینگوی پس از جدایی از مارتا در سال ۱۹۴۵ با مری ولش ازدواج کرد. او در جنگ جهانی دوم نیز شرکت داشت. یکی از مهم‌ترین لحظات همینگوی در جنگ دوم جهانی، حضور او در آزادی پاریس در ۲۵ آگوست به‌عنوان خبرنگار بود. در سال ۱۹۴۷ به‌‌پاس حضور همینگوی در جنگ جهانی دوم، مدال ستارهٔ برنزی به او اعطا شد. ارنست همینگوی پس از یک ‌عمر فعالیت درخشان ادبیْ نوبل ادبیات را در سال ۱۹۵۴ دریافت کرد. او دوم ژوئیه ۱۹۶۱ پس از یک دوره بستری در کلینیک به‌دلیل افسردگی، با تفنگ دولول محبوبش، به خودش شلیک کرد و درگذشت. از آثار ارنست همینگوی می‌توان به کتاب‌های «در زمان ما» (۱۹۲۵)، «خورشید همچنان می‌دمد» (۱۹۲۶)، «وداع با اسلحه» (۱۹۲۹)، «برف‌های کلیمانجارو» (۱۹۳۶)، «زنگ‌ها برای که به صدا درمی‌آیند» (۱۹۴۰) و «پیرمرد و دریا» (۱۹۵۲) اشاره کرد. 

بخشی از کتاب پیرمرد و دریا

«پیرمرد گفت: «بیا گالانو، بیا جلو ببینم.»

بمبک با شتاب جلو آمد و همین‌که دهانش را بست، پیرمرد او را کوبید. تخماق را تا آنجا که توانست بالا برد و بمبک را محکم کوبید. این بار استخوان پشت مخ بمبک را زیر تخماق حس کرد و باز همان‌جا را کوبید و بمبک همچنان که گوشت را می‌درید و می‌ربود، آهسته از ماهی جدا شد و در آب فرورفت.

پیرمرد مترصد بود که بمبک برگردد، ولی هیچ‌کدام پیدایشان نشد. آن‌گاه بمبک دیگری را دید که بر سطح آب چرخ می‌زد. بالک آن بمبک دیگر را ندید.

با خود گفت کشتنشان که از من ساخته نبود. وقتی که جوان بودم چرا، می‌توانستم، اما هر دو تاشان را ناکار کردم. دیگر چندان حالی ندارند. اگر می‌توانستم چماق را با هر دو دست بگیرم، اولی را حتماً کشته بودم. گفت حالا هم دیر نشده.

دلش نمی‌خواست به ماهی نگاه کند. می‌دانست که نصفش از میان رفته است. هنگامی که سرگرم نبرد بود، خورشید غروب کرده بود.

گفت: «الان تاریک می‌شه. اون‌وقت روشنایی هاوانا رو می‌بینم. اگر خیلی به‌طرف مشرق رفته باشم، چراغای یکی از بندرگاه‌های تازه رو می‌بینم.»

با خود گفت حالا نباید خیلی از خشکی دور باشم. امیدوارم کسی نگران من نشده باشد. البته غیر از پسرک کسی نیست که نگران بشود، ولی یقین دارم او دلش قرص است. خیلی از ماهیگیرهای پیر نگران می‌شوند و خیلی‌های دیگر. شهر ما شهر خوبی است.

دیگر نمی‌توانست با ماهی حرف بزند؛ زیراکه ماهی آش‌ولاش بود. آن‌گاه فکری به خاطرش رسید.

گفت: «ای نیم ماهی، ای که ماهی بودی، متأسفم که زیاد دور رفتم. زندگی هر دوتامون رو خراب کردم، ولی خیلی بمبک کشتیم، من و تو، خیلی‌هارم ناکار کردیم. ماهی، تو چند تا بمبک کشته‌ای؟ اون نیزهٔ روی کله‌ات که بی‌خود نیست.»»

معرفی نویسنده
عکس ارنست همینگوی
ارنست همینگوی
آمریکایی | تولد ۱۸۹۹ - درگذشت ۱۹۶۱

ارنست میلر همینگوی، نویسنده امریکایی برنده نوبل ادبیات است. وی از پایه‌گذاران یکی از تأثیرگذارترین انواع ادبی، موسوم به «وقایع‌نگاری ادبی»، شناخته می‌شود.

pari masudi
۱۴۰۲/۱۲/۲۱

پیرمرد و دریا کتابی‌ست که می‌شود قرن‌ها از آن الگو برداری فلسفی و روانشناسی کرد. حال اینکه خود داستان کلی جای حرف دارد و تحسین. ترجمه نجف دریا بندری بهترین ترجمه است‌.

در آن زمان می‌کوشیدم بنویسم و گذشته از دانستن اینکه آدم به‌راستی چه حس می‌کند، نه اینکه چه قرار است حس کند و چه به او آموخته‌اند که حس کند،
Narcissuse
به او نشان می‌دهم که آدمیزاد چه کارها می‌تواند بکند و چقدر تاب می‌آورد.
Narcissuse
کاش می‌دیدمش. کاش یک بار هم شده می‌دیدمش تا بدانم با کی طرفم.
Narcissuse
و رنج خود را، چنان‌که می‌آمد، می‌پذیرفت،
Narcissuse

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۵

تعداد صفحه‌ها

۲۲۰ صفحه

حجم

۱٫۸ مگابایت

سال انتشار

۱۳۸۵

تعداد صفحه‌ها

۲۲۰ صفحه

قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
تومان