کتاب عدالت؛ چه باید کرد؟
معرفی کتاب عدالت؛ چه باید کرد؟
درباره کتاب عدالت؛ چه باید کرد؟
مایکل سندل در کتاب تحسینشدهاش که درسنوشتههای سیسالهٔ او در دانشگاه هاروارد است، سعی میکند دربارهٔ مسائل پیچیده و مواردی که در زندگی عمومی امروز با آن روبهرو هستیم صحبت کند. این کتاب یک راهنمای واضح و جذاب برای کسانی است که مشتاق گفتمان فلسفی و آشنایی با مسائل روز، منتها با دیدی متفکرانهتر هستند.
ازدواج، خودکشی با کمک پزشک، سقط جنین، خدمات ملی، محدودیتهای اخلاقی بازارها و... مسائلی هستند که سندل عدالت را درخصوص آنها مطرح میکند و پرسشهای بزرگ فلسفهٔ سیاسی را به دردسرسازترین مسائل روز مرتبط میکند و نشان میدهد که چگونه درک دقیقتری از فلسفه میتواند به ما کمک کند تا سیاست، اخلاق و اعتقادات خود را نیز درک کنیم و انسانهای بهتری بشویم.
کتاب عدالتْ تفکربرانگیز و عاقلانه است و به طور قانعکنندهای به سؤالات سخت زندگی مدنی ما پاسخ میدهد. درواقع کتاب عدالت ما را با مفاهیمی مواجه میکند که اغلب ناشناخته در زیر درگیریهای ما پنهان شدهاند.
سندل نظریههای عدالت را با وضوح و بیواسطه توضیح میدهد. ایدههای ارسطو، جرمی بنتام، ایمانوئل کانت، جان استوارت میل، رابرت نوزیک و جان رالز در این کتاب مطرح شده و به بحث گذاشته شدهاند. درحقیقت، سندل به مجموعهای از نظریههای مربوط به عدالت میپردازد. فایدهگرایی جرمی بنتام طرح و نقد میشود و سپس اصلاحات جان استوارت میل مورد بحث قرار میگیرد. آزادیخواهان، بهویژه رابرت نوزیک و استدلالهای آنها نقد و تحلیل میشوند. سپس سندل به امانوئل کانت و نظریات او میپردازد. بحث سپس به جان رالز میرسد. بعد از آن، ارسطو مورد بررسی قرار میگیرد. اینجاست که سندل شروع به روشنکردن دیدگاه خود میکند. او استدلال میکند که عدالت، به جای اینکه خودمختار باشد هدف دیگری دارد.
مایکل سندل، در جایگاه فیلسوف سیاسی و روشنفکر، نمیخواهد مردم اطراف خود را رهبری کند، بلکه آنها را به لذت تفکر در مورد مسائل بزرگ سیاست اجتماعی نزدیک میکند.
سندل در کتاب عدالت؛ چه باید کرد؟ باعث میشود خواننده در مفروضات خود تجدید نظر کند و عقاید خود را به چالش بکشد و روشهای پذیرفتهشدهٔ تفکر را زیر سوال ببرد.
خواندن کتاب عدالت؛ چه باید کرد؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به محققان و علاقهمندانی پیشنهاد میکنیم که میخواهند با مفهوم عدالت در این دوره آشنا شوند و دربارهٔ اتفاقاتی که هر روز در دنیا رخ میدهد، پرسشهای فراوان دارند و درصددند به پاسخ سوالهایشان برسند.
بخشی از کتاب عدالت؛ چه باید کرد؟
در برخی موارد مسئلهٔ فضیلت و افتخار چنان آشکار است که قابل انکار نیست. از سال ۱۹۳۲، ارتش ایالات متحدهٔ امریکا به سربازانی که در مبارزه علیه دشمن کشته یا مجروح میشوند مدال میدهد. این مدال، علاوه بر افتخار، برای دارندگان خود امتیازهای ویژهای را در بیمارستانهای کهنهسربازان به همراه دارد.
از زمان آغاز جنگهای جاری در عراق و افغانستان، تعداد روزافزونی از کهنهسربازان به فشارهای روانی پس از مجروحیت دچار شدهاند و تحت درمان قرار گرفتهاند. نشانههای این بیماری کابوسهای مکرر، افسردگی شدید، و خودکشی است. بر اساس گزارشها، دستکم سیصدهزار کهنهسرباز از این بیماری یا افسردگی شدید رنج میبرند. طرفداران این کهنهسربازان میگویند که آنها نیز سزاوار دریافت نشان قلب ارغوانیاند. آنها میگویند از آنجا که جراحتهای روانی دستکم میتواند به اندازهٔ آسیبهای جسمی توانفرسا باشد، سربازانی که از این آسیبها رنج میبرند باید این نشان را دریافت کنند.
بعد از اینکه گروهی از مشاوران وزارت دفاع امریکا این مسئله را بررسی کردند، وزارت دفاع در سال ۲۰۰۹ اعلام کرد که نشان قلب ارغوانی فقط به سربازانی تعلق میگیرد که آسیب جسمی دیدهاند و کهنهسربازانی که از ناراحتیها و آسیبهای روانی رنج میبرند، اگرچه واجد شرایط درمان پزشکی تحت حمایت دولت و پرداختهای ازکارافتادگی هستند، مشمول دریافت این مدال نمیشوند. وزرات دفاع برای این تصمیم خود دو دلیل ذکر کرد: آسیبهای روانی پس از مجروحیت، برخاسته از اقدامات عمدی دشمن نیست و تشخیصشان نیز دشواراست.
آیا وزارت دفاع تصمیم درستی گرفت؟ دلایل یادشده بهتنهایی قانعکننده نیست. در جنگ عراق، یکی از رایجترین جراحتهایی که مشمول دریافت نشان قلب ارغوانی میشد پارگی پردهٔ گوش بر اثر انفجار در فاصلهٔ نزدیک بود. ولی برخلاف گلوله و بمب، چنین انفجارهایی تاکتیک عمدی دشمن برای زخمیکردن یا کشتن نیست، بلکه مثل آسیبهای روانی یکی از عوارضِ جانبی زیانبارِ اقداماتی است که در صحنهٔ جنگ انجام میشود. و اگرچه احتمالاً تشخیص آسیبهای روانی دشوارتر از شکستگی استخوان است، شاید بسیار شدیدتر و ماندگارتر باشد.
همانطور که بحث گستردهتر دربارهٔ نشان قلب ارغوانی نشان داد، مسئلهٔ اصلی معنای مدال و فضیلتهایی است که این مدال گرامی میدارد. اما در اینجا کدام فضیلتها ارزشمندند؟ برخلاف سایر مدالهای نظامی، نشان قلب ارغوانی، به جای شجاعت، فداکاری را گرامی میدارد. کسب این مدال نیازمند کار قهرمانانه نیست و فقط لازم است که شخص از اعمالِ دشمن آسیب دیده باشد. پرسش این است که چه نوع جراحتی سربازان را شایستهٔ دریافت این مدال میکند.
گروهی از کهنهسربازان، که رستهٔ نظامی قلب ارغوانی نام داشتند، با اعطای این مدال برای آسیبهای روانی مخالفت میکردند و مدعی بودند که چنین کاری این افتخار را «تنزل میدهد.» یکی از سخنگویان این گروه میگفت که شرط اصلی دریافت این مدال باید «خوندادن» باشد. اما توضیح نمیداد چرا جراحتهای بدون خونریزی نباید به حساب بیاید. در مقابل، تایلر ئی. بودرو، تفنگدار دریایی سابق که طرفدار منظورنمودن جراحتهای روانی است، تحلیل قانعکنندهای از این بحث ارائه میدهد. او مخالفت با این مسئله را به نگرش ریشهداری در ارتش نسبت میدهد که آسیبهای روانی را نوعی ضعف میداند. «همان فرهنگی که خواستار خشونت است این پیشنهاد را که خشونتِ جنگ میتواند به سلامت ذهن آسیب بزند، با تردید مینگرد ... متأسفانه تا زمانی که فرهنگ نظامی ما زخمهای روانی جنگ را به دیدهٔ تحقیر مینگرد، بعید است این کهنهسربازان هرگز بتوانند مدال قلب ارغوانی را به دست بیاورند.»
بنابراین بحث بر سر مدال قلب ارغوانی تنها بحثی پزشکی یا بالینی دربارهٔ نحوهٔ تشخیصِ شدت جراحت نیست. در قلب این اختلاف نظر، برداشتهای متضاد از مفهوم منش اخلاقی و دلاوری نظامی نهفته است. کسانی که اصرار میورزند تنها جراحات منجر به خونریزی مشمول دریافت این مدال هستند، باور دارند که ناراحتیهای روانی بازتاب ضعف شخصیتی است و از این رو سزاوار افتخار نیست. کسانی که آسیبهای روانی را نیز مشمول دریافت این مدال میدانند میگویند کهنهسربازانی که از آسیبهای بلندمدت و افسردگی شدید رنج میبرند مطمئناً بهاندازهٔ کسانی که یکی از اعضای بدن خود را از دست دادهاند برای میهن خود فداکاری کردهاند و بهاندازهٔ آنان سزاوار افتخارند.
بحث بر سر مدالِ قلب ارغوانی منطق اخلاقی نظریهٔ عدالت ارسطو را به تصویر میکشد. نمیتوانیم تعیین کنیم که چه کسی شایستهٔ مدال نظامی است، مگر اینکه بپرسیم آن مدال برای قدردانی از چه فضایلی اعطا میشود. برای پاسخ به این پرسش، باید برداشتهای رقیب از مفهوم شخصیت و فداکاری را ارزیابی کنیم.
میتوان با توسل به اخلاق باستانیِ افتخار و فضیلت استدلال کرد که مدالهای نظامی مورد خاصی است. امروزه، بیشتر استدلالهایی که دربارهٔ عدالت مطرح میشود با نحوهٔ توزیع ثمرهٔ کامیابی یا بار مشقت و شیوهٔ تعریف حقوق اساسی شهروندان ارتباط دارد. در این حوزهها، ملاحظات رفاه و آزادی اصلیترین دغدغه است. ولی استدلالهای مرتبط با درستی یا نادرستی مناسبات اقتصادی اغلب ما را به این پرسش ارسطو بازمیگرداند که مردم به لحاظ اخلاقی سزاوار چه چیزی هستند و چرا سزاوار آناند.
حجم
۴۳۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
حجم
۴۳۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۳۸۴ صفحه
نظرات کاربران
از معدود کتابهاییست که هم ار حیث روانی متن و هم جذابیت و ترجمه، جذاب است. در این کتاب، نویسنده که استاد دانشگاه هاروارد است، نظریات مطرح در باب عدالت در جوامع را بررسی می کند. از نظریات فایده گرایانه بنتام
این کتاب فوقالعادهست، مباحث کتاب واقعاً چالش بر انگیز هستن و آدم متوجه میشه که تا الان واقعاً مفهوم عدالت رو درست متوجه نشده و چه بسا در این خصوص عقاید عجیب و ضد و نقیضی هم داریم که تا