کتاب باشگاه مشت زنی
معرفی کتاب باشگاه مشت زنی
کتاب باشگاه مشت زنی نوشته چاک پالانیک است و با ترجمه پیمان خاکسار در نشر چشمه منتشر شده است. این کتاب یکی از مشهورترین اقتباسهایی سینمایی جهان را داشته است و دیوید فینچر فیلمی مشهور از آن ساخته است.
درباره کتاب باشگاه مشت زنی
باشگاه مشت زنی داستان یک راوی ناشناس است که به عنوان متخصص فراخوان محصول برای یک شرکت خودروسازی کار می کند. او به دلیل استرس شغلی و پروازهای مداوم برای سفرهای کاری مکرر درگیر بیخوابی است. زمانی که او به دنبال درمان است، پزشکش به او توصیه میکند که به یک گروه حمایتی برای قربانیان سرطان بیضه مراجعه کند تا بفهمد درد واقعی چگونه است. او متوجه میشود که شنیدن مشکلات دیگران - علیرغم اینکه خود سرطان بیضه ندارد - بیخوابی او را کاهش میدهد.
همه چیز به نظر طبیعی است تا اینکه او با مارلا سینگر ملاقات می کند. مارلا که درگیر اضطراب است به راوی یادآوری میکند که او به آنجا تعلق ندارد. او از مارلا متنفر است زیرا او را از گریه کردن و خوابیدن محروم کرده است. راوی دوباره درگیر بیخوابی میشود.
یک روز راوی در ساحل لا با تایلر دوردن، یک افراطی عجیب با وسایل و رفتارهای مرموز آشنا میشود. پس از اینکه انفجاری آپارتمان راوی را ویران میکند، او میخواهد در خانه تایلر بماند. تایلر موافقت میکند، اما در ازای آن چیزی میخواهد: از او میخواهد او را بهشدت کتک بزند و همین کتک زدن باعث حس لذت در آنها میشود و همین موضوع آغاز باشگاه مشت زنی است.
از باشگاه مشت زنی Fight Club فیلمی آمریکایی، ساخته شده که دیوید فینچر در سال ۱۹۹۹ میلادی آن را کارگردانی کرده است. بازیگرانی همچون ادوارد نورتون، برد پیت و هلنا بونهام کارتر در فیلم نقش آفرینی کردهاند.
خواندن کتاب باشگاه مشت زنی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات داستانی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب باشگاه مشت زنی
تایلر یک شغل پیشخدمتی برایم پیدا میکند و بعد تفنگی در دهانم میچپاند و میگوید که اولین قدم برای رسیدن به جاودانگی مردن است. با اینکه من و تایلر از مدتها قبل بهترین دوست هم بودیم باز هم مردم همیشه از من میپرسیدند که اسم تایلر دردن۱ به گوشم خورده یا نه.
لولهٔ تفنگ به ته گلویم فشار میآورد. تایلر میگوید: ما واقعاً نمیمیریم.
با زبانم شیارهای صداخفهکن لولهٔ تفنگ را که خودمان متهشان کردهایم حس میکنم. بیشتر صدایی که شلیک گلوله ایجاد میکند در اثر انبساط گازهاست. گلوله صدای زیر قابل شنیدنی هم تولید میکند که به خاطر حرکت بسیار سریعش است. برای خفه کردن صدا، فقط باید تعداد زیادی سوراخ داخل لولهٔ تفنگ ایجاد کرد. این کار به گازها اجازهٔ خروج میدهد و اینطوری سرعت گلوله به کمتر از سرعت صوت میرسد.
اگر سوراخها را درست مته نکنی تفنگ در دستت منفجر میشود.
تایلر میگوید: این واقعاً مرگ نیست. ما افسانه خواهیم شد. ما پیر نمیشیم.
با زبانم لولهٔ تفنگ را بهسمت لپم میرانم و میگویم: تایلر، ما که دراکولا نیستیم.
ساختمانی که بر آن ایستادهایم تا ده دقیقهٔ دیگر وجود نخواهد داشت. اگر در یک وان پر از یخ، مقداری اسیدنیتریک نود و هشت درصد جوشان را با حجم سه برابری از اسیدسولفوریک مخلوط کنید و با قطرهچکان گلیسیرین به آن اضافه کنید، آن وقت شما نیتروگلیسیرین دارید.
من این را میدانم چون تایلر این را میداند.
نیتروگلیسیرین را با خاکاره مخلوط کنید. حالا یک جور مادهٔ منفجرهٔ خمیری خوشگل دارید. خیلیها به نیتروگلیسیرینشان پنبه اضافه میکنند و به آن سولفات دومنیزی میزنند. این ترکیب هم بدک نیست. بعضیها هم از نیتروِ مخلوطشده با پارافین استفاده میکنند. ولی پارافین هیچوقت، هیچوقت به دردم نخورده.
من با تفنگی در دهانم به همراه تایلر روی پشتبام ساختمان پارکر ـ موریس ایستادهام که صدای خرد شدن شیشه به گوشم میرسد. از لبهٔ پشتبام نگاه کن. آسمان ابری است. حتا این بالا. این بلندترین ساختمان جهان است و این بالا باد همیشه سرد است. اینجا آنقدر ساکت است که احساس میکنی یکی از آن میمونهایی هستی که فرستادندشان به فضا. کارهای کوچکی را انجام میدهی که یادت دادهاند.
اهرمی را بکش.
حجم
۱۶۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه
حجم
۱۶۴٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۸
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه
نظرات کاربران
خب....ببین کی اینجاست! فایت کلاب ! یادمه کتاب رو سالها پیش خوندم...و اونقدر برام خوش ساخت و روشن بود که با یک تورق ساده تونستم این نظر بنویسم.... "آن ضرب المثل قدیمی که میگوید چه طور همیشه چیزهایی را از بین میبری
اگرمردی مسیحی بودی وساکن امریکا، پدرت برایت الگوی خداوند بوده است( ازمتن کتاب) باحوصله بخوانید هرچه بیشتربخوانید متوجه میشوید که یکی ازکم نظیرترین شاهکارهای عمرتان را ازدست ندادید، ادبیات داستانی وگاهی طنزی تلخ چاشنی مطالب کتاب است، عالی بابهترین ترجمه،
من بینی گریان جو اَم.
داستان زیبا و خاصیه. همونطور که در مقدمه ذکر شده، نقد شدید سرمایهداریه. قلم و داستان جذابه. اما همونطور که باز در مقدمه اشاره شده کتاب دوم پالانیک رو ناشر رد کرده چون به نظرش آزارنده بوده، و پالانیک بعد
فیلم «باشگاه مشتزنی»، که از برترین فیلمهای تاریخ سینما به شمار میرود، براساس رمانی به همین نام ساخته شده است. رمان نسبت به فیلم، بار خشونتآمیز کمتری دارد و جنبههای شخصیتپردازانه، روانشناختی، اجتماعی و فلسفی آن برجستهتر است. رمان «باشگاه مشتزنی»
کتاب عجیبی بود. خوب و عجیب. انسانی که به پوچی رسیده دنیایی که به پوچی رسیده و در حال نابودی خودش هست.
پایان بندی فیلم باشگاه مشت زنی قطعا از پایان بندی کتاب بهتر بود و یه جورایی این بی نظمی و از هم گسیختگی عجیب و غریب رو جمع و جور کرده. ... برخی از جملات کتاب با وجود سرگشتگی و توهم و
اوایل کتاب یکم مریض بود و حس خوبی بهش نداشتم ولی کم کم جذابیتش نمایان شد. در کل نصفه دوم کتاب خوب بود.
به جای کتاب حتما فیلمش رو ببینید. قابل فهم تر و قشنگ تره. بازیگرای معروفی هم داخلش هستن. واقعا پیشنهاد میدم ببینید.
در بینهایت قرار بدید