
کتاب خفگی
معرفی کتاب خفگی
کتاب الکترونیکی خفگی با عنوان انگلیسی Choke نوشتهٔ «چاک پالانیک» با ترجمهٔ «رضا اسکندریآذر» در سال ۱۳۹۷ توسط نشر هیرمند منتشر شده است. این رمان در دستهٔ داستانهای معاصر آمریکایی قرار میگیرد و با نگاهی گزنده و بیپرده به زندگی شخصیتهایی میپردازد که در حاشیهٔ جامعه قرار دارند. رمان «خفگی» داستان مردی است که برای تأمین هزینههای درمان مادرش، دست به کاری عجیبوغریب میزند و درگیر اعتیادهای رفتاری و بحران هویت میشود. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب خفگی اثر چاک پالانیک
کتاب «خفگی» به قلم «چاک پالانیک» رمانی است که در قالب داستانی تلخ و طنزآمیز، به زندگی و ذهنیت شخصیتهایی میپردازد که در جامعهٔ مدرن جایگاهی متزلزل دارند. این کتاب که در سال ۱۴۰۲ به چاپ ششم رسیده، در قالب یک رمان بلند، روایتگر فرازونشیبهای زندگی «ویکتور مانچینی» است؛ مردی که دانشجوی پزشکی بوده و حالا برای گذران زندگی و پرداخت هزینههای درمان مادرش، به ترفندی عجیب متوسل میشود تا از این راه پول جمع کند.
ساختار کتاب بر پایهٔ روایت اولشخص است و با زبانی بیپرده، به مسائل اخلاقی، اعتیاد، روابط خانوادگی و بحرانهای هویتی میپردازد. «چاک پالانیک» در این اثر، با طنزی سیاه و نگاهی انتقادی، جامعهٔ مصرفگرا و آسیبهای روانی انسان معاصر را به تصویر کشیده است. رمان «خفگی» با روایتی غیرخطی و پر از بازگشت به گذشته (فلشبک)، خواننده را به دنیای ذهنی «ویکتور» و اطرافیانش میبرد و از خلال جزئیات زندگی روزمره، به دغدغههای عمیقتری چون رستگاری، گناه و معنای زندگی میپردازد.
خلاصه داستان خفگی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان «خفگی» حول محور «ویکتور مانچینی»، دانشجوی پزشکی ترکتحصیلکرده، میچرخد که برای تأمین هزینههای درمان مادر بیمارش، به شغلی عجیب روی آورده است؛ او در رستورانها به خفگی وانمود میکند تا مشتریان ثروتمند را وادار به نجات خود کند و از این طریق، احساس قهرمانی و مسئولیت در آنها ایجاد کند؛ سپس این افراد بهنوعی خود را موظف میدانند که به «ویکتور» کمک مالی کنند. در کنار این شغل غیرمعمول، «ویکتور» با اعتیادهای رفتاری، بحرانهای اخلاقی و روابط پیچیده با مادرش دستوپنجه نرم میکند. مادر «ویکتور» زنی است که گذشتهای پرفرارونشیب داشته و اکنون در آسایشگاه بستری است.
روایت کتاب با فلشبکهایی به دوران کودکی و نوجوانی «ویکتور»، رابطهٔ او با مادرش و تأثیرات این رابطه بر شخصیت و انتخابهایش را به تصویر میکشد. در این میان، «دنی»، دوست «ویکتور»، و دیگر شخصیتهای فرعی، هرکدام نمایندهٔ بخشی از جامعهٔ آسیبدیده و سرگشتهاند. داستان با طنزی تلخ و نگاهی انتقادی، به مسائلی چون اعتیاد، هویت، رستگاری و تلاش برای یافتن معنا در زندگی میپردازد، بیآنکه راهحلی قطعی ارائه دهد یا پایانی قطعی برای سرنوشت شخصیتها رقم بزند.
چرا باید کتاب خفگی را بخوانیم؟
رمان «خفگی» با پرداختن به موضوعاتی چون اعتیاد، بحران هویت و روابط خانوادگی، تصویری بیپرده و گاه شوکهکننده از زندگی انسان معاصر ارائه میدهد. این کتاب با طنز سیاه و روایت غیرمتعارفش، خواننده را به تماشای زوایای پنهان و کمتردیدهشدهٔ جامعه میبرد. مواجهه با شخصیتهایی که در حاشیهٔ اجتماع زندگی میکنند و تلاش آنها برای بقا و یافتن معنا فرصتی برای تأمل دربارهٔ مفاهیمی چون رستگاری، گناه و مسئولیت فردی فراهم میکند. سبک روایی «چاک پالانیک» و نگاه انتقادی او به جامعهٔ مصرفگرا نیز تجربهای متفاوت از خواندن یک رمان معاصر رقم میزند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معاصر، داستانهای روانشناختی و آثاری با محوریت بحران هویت و روابط خانوادگی مناسب است. کسانی که بهدنبال مواجهه با موضوعات چالشبرانگیز و روایتهای غیرکلیشهای هستند نیز از خواندن رمان «خفگی» بهره خواهند برد.
درباره چاک پالانیک
«چاک پالانیک» (متولد ۲۱ فوریهٔ ۱۹۶۲) رماننویس آمریکایی است که آثارش را در ژانر «ادبیات تراگذری» توصیف میکند. او تا کنون چندین رمان، کتاب غیرداستانی، رمان گرافیکی، کتاب رنگآمیزی بزرگسالان و داستان کوتاه منتشر کرده است. نخستین رمان منتشرشدهاش «باشگاه مشتزنی» (Fight Club) بود که بعدها با کارگردانی «دیوید فینچر» به فیلمی مشهور تبدیل شد.
او در ایالت واشنگتن، در خانوادهای با تبار اکراینی و فرانسوی بزرگ شد. دوران کودکیاش با مشکلات خانوادگی گذشت؛ والدینش در نوجوانیاش از هم جدا شدند و او مدتی با پدربزرگ و مادربزرگش زندگی کرد. او در دانشگاه «اورگن» روزنامهنگاری خواند و پس از فارغالتحصیلی مدتی خبرنگار و سپس مکانیک کامیون بود.
«پالانیک» در اوایل دههٔ سوم زندگیاش به نویسندگی روی آورد و تحتتأثیر کارگاههای نویسندگی «تام اسپانباور» سبک مینیمالیستی خود را شکل داد. نخستین تلاش او، رمان «هیولاهای نامرئی» (Invisible Monsters)، از طرف ناشران رد شد، اما رمان بعدیاش «باشگاه مشتزنی» بهشکلی غیرمنتظره منتشر شد و به اثری شاخص تبدیل شد. موفقیت فیلم اقتباسی این رمان او را به شهرت جهانی رساند.
او در ادامه رمانهایی چون «بازمانده» (Survivor)، «خفگی» (Choke)، «لالایی» (Lullaby) و «یادداشت روزانه» (Diary) را منتشر کرد. برخی آثارش بعدها به فیلم یا پروژههای سینمایی و تلویزیونی تبدیل شدند. «پالانیک» با انتشار داستان کوتاه «رودهها» (Guts) نیز جنجال زیادی به پا کرد.
«پالانیک» با سبک نوشتاری مینیمالیستی، جملات کوتاه و واژگان ساده شناخته میشود. او اغلب از «تکرار» یا «همسرایی» در روایتهایش بهره میبرد و شخصیتهایش درگیر تأملات فلسفی، مضامین تاریک و گاه طنزی تلخ و گزنده هستند. موضوعاتی مانند مرگ، مصرفگرایی، هویت فردی، اخلاق و جدال با ساختارهای اجتماعی در بیشتر آثارش به چشم میخورند. هرچند بعضی منتقدان نوشتههای او را «نیهیلیستی» میدانند، خودش میگوید رمانتیک است و به توانایی فرد برای دگرگونی باور دارد.
«پالانیک» تا کنون چندین جایزه دریافت کرده است، از جمله جایزهٔ کتابفروشان شمالغربی آمریکا برای کتاب «باشگاه مشتزنی» و «لالایی» و جایزهٔ کتاب ایالت «اورگن» برای «باشگاه مشتزنی».
«باشگاه مشتزنی»، «بازمانده»، «دفترچه خاطرات»، «روز خونخواهی» و «عجیبتر از داستان» دیگر کتابهای ترجمهشده از او به فارسی هستند.
بخشی از کتاب خفگی
«اگر میخواهید این داستان را بخوانید، خودتان را به زحمت نیندازید. بعد از چند صفحه دیگر دلتان نمیخواهد اینجا باشید. پس فراموشش کنید. بگذارید بروید. بروید و تا بلایی سرتان نیامده خودتان را نجات بدهید. احتمالاً تلویزیون برنامهی جالبتری دارد یا از آنجا که به اندازهی کافی وقت دارید، شاید بتوانید کلاس شبانه بردارید و دکتری چیزی بشوید. چیزی از خودتان بسازید. خودتان را به شام مهمان کنید. موهایتان را رنگ کنید. جوانیتان دیگر قرار نیست برگردد. چیزی که اینجا اتفاق میافتد، اولش حسابی اعصابتان را به هم میریزد و بعد همینطور بدتر و بدتر میشود. چیزی که اینجا میخوانید، داستانی احمقانه دربارهی یک پسربچهی گیج است. یک داستان مسخرهی واقعی دربارهی کسی که اصلاً دلتان نمیخواهد ببینیدش. پسرک خلوچلی را تصور کنید که قدش تا کمرتان میرسد و یک مشت موی بلوند روی سرش دارد که یکوری شانه شده. این تولهی کوچولوی نچسب را با دندانهای شیری یکیدرمیان و یک دندان بلوغ کجومعوج در نظر بگیرید که دارد توی عکسهای قدیمی لبخند میزند. او را با آن ژاکت مسخرهی راهراه آبی و زرد تصور کنید؛ همان هدیهی تولدش که اتفاقاً سوگلی لباسهایش هم هست. در سن و سالی مجسمش کنید که ناخنها و سرانگشتهای صاحبمردهاش را میجود. کفشهای مورد علاقهاش مارک کذُز و غذای محبوبش کورنداگ زهرماری.»
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۱۰ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۱۰ صفحه