
کتاب خفگی
معرفی کتاب خفگی
کتاب الکترونیکی «خفگی» نوشتهٔ چاک پالانیک و با ترجمهٔ رضا اسکندری آذر، توسط نشر هیرمند منتشر شده است. این رمان در دستهٔ داستانهای معاصر آمریکایی قرار میگیرد و با نگاهی تند و بیپرده به زندگی شخصیتهایی میپردازد که در حاشیهٔ جامعه قرار دارند. «خفگی» داستان مردی است که برای تأمین هزینههای درمان مادرش، به شیوهای عجیب و غریب دست میزند و درگیر اعتیادهای رفتاری و بحران هویت میشود. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب خفگی
«خفگی» از چاک پالانیک، رمانی است که در قالب داستانی تلخ و طنزآمیز، به زندگی و ذهنیت شخصیتهایی میپردازد که در جامعهٔ مدرن، جایگاهی متزلزل دارند. این کتاب در سال ۱۳۸۲ به فارسی ترجمه شده و در قالب یک رمان بلند، روایتگر فرازونشیبهای زندگی ویکتور مانچینی است؛ مردی که دانشجوی پزشکی بوده و حالا برای گذران زندگی و پرداخت هزینههای درمان مادرش، به ترفند خفگی در رستورانها متوسل میشود تا از این راه پول جمع کند. ساختار کتاب بر پایهٔ روایت اولشخص است و با زبانی بیپرده، به مسائل اخلاقی، اعتیاد، روابط خانوادگی و بحرانهای هویتی میپردازد. پالانیک در این اثر، با طنزی سیاه و نگاهی انتقادی، جامعهٔ مصرفگرا و آسیبهای روانی انسان معاصر را به تصویر کشیده است. رمان «خفگی» با روایتی غیرخطی و پر از فلشبک، خواننده را به دنیای ذهنی ویکتور و اطرافیانش میبرد و از خلال جزئیات زندگی روزمره، به دغدغههای عمیقتری چون رستگاری، گناه و معنای زندگی میپردازد.
خلاصه داستان خفگی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «خفگی» حول محور ویکتور مانچینی، مردی جوان و دانشجوی پزشکی ترکتحصیلکرده میچرخد که برای تأمین هزینههای درمان مادر بیمارش، به شغلی عجیب روی آورده است: او در رستورانها وانمود به خفگی میکند تا مشتریان ثروتمند را وادار به نجات خود کند و از این طریق، احساس قهرمانی و مسئولیت در آنها ایجاد کند؛ سپس این افراد بهنوعی خود را موظف میدانند که به ویکتور کمک مالی کنند. در کنار این شغل غیرمعمول، ویکتور با اعتیادهای رفتاری، بحرانهای اخلاقی و روابط پیچیده با مادرش دستوپنجه نرم میکند. مادر ویکتور زنی است که گذشتهای پر از فرار و شورش داشته و اکنون در آسایشگاه بستری است. روایت کتاب با فلشبکهایی به دوران کودکی و نوجوانی ویکتور، رابطهٔ او با مادرش و تأثیرات این رابطه بر شخصیت و انتخابهایش را به تصویر میکشد. در این میان، دنی، دوست ویکتور، و دیگر شخصیتهای فرعی، هرکدام نمایندهٔ بخشی از جامعهٔ آسیبدیده و سرگشتهاند. داستان با طنزی تلخ و نگاهی انتقادی، به مسائلی چون اعتیاد، هویت، رستگاری و تلاش برای یافتن معنا در زندگی میپردازد، بیآنکه راهحلی قطعی ارائه دهد یا پایانی قطعی برای سرنوشت شخصیتها رقم بزند.
چرا باید کتاب خفگی را بخوانیم؟
«خفگی» با پرداختن به موضوعاتی چون اعتیاد، بحران هویت و روابط خانوادگی، تصویری بیپرده و گاه شوکهکننده از زندگی انسان معاصر ارائه میدهد. این کتاب با طنز سیاه و روایت غیرمتعارفش، خواننده را به تماشای زوایای پنهان و کمتر دیدهشدهٔ جامعه میبرد. مواجهه با شخصیتهایی که در حاشیهٔ اجتماع زندگی میکنند و تلاش آنها برای بقا و یافتن معنا، فرصتی برای تأمل دربارهٔ مفاهیمی چون رستگاری، گناه و مسئولیت فردی فراهم میکند. همچنین، سبک روایی پالانیک و نگاه انتقادی او به جامعهٔ مصرفگرا، تجربهای متفاوت از خواندن یک رمان معاصر را رقم میزند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای علاقهمندان به رمانهای معاصر، داستانهای روانشناختی و آثار با محوریت بحران هویت و روابط خانوادگی مناسب است. همچنین، کسانی که به دنبال مواجهه با موضوعات چالشبرانگیز و روایتهای غیرکلیشهای هستند، از خواندن «خفگی» بهره خواهند برد.
بخشی از کتاب خفگی
«اگر میخواهید این داستان را بخوانید، خودتان را به زحمت نیندازید. بعد از چند صفحه دیگر دلتان نمیخواهد اینجا باشید. پس فراموشش کنید. بگذارید بروید. بروید و تا بلایی سرتان نیامده خودتان را نجات بدهید. احتمالاً تلویزیون برنامهی جالبتری دارد یا از آنجا که به اندازهی کافی وقت دارید، شاید بتوانید کلاس شبانه بردارید و دکتری چیزی بشوید. چیزی از خودتان بسازید. خودتان را به شام مهمان کنید. موهایتان را رنگ کنید. جوانیتان دیگر قرار نیست برگردد. چیزی که اینجا اتفاق میافتد، اولش حسابی اعصابتان را به هم میریزد و بعد همینطور بدتر و بدتر میشود. چیزی که اینجا میخوانید، داستانی احمقانه دربارهی یک پسربچهی گیج است. یک داستان مسخرهی واقعی دربارهی کسی که اصلاً دلتان نمیخواهد ببینیدش. پسرک خلوچلی را تصور کنید که قدش تا کمرتان میرسد و یک مشت موی بلوند روی سرش دارد که یکوری شانه شده. این تولهی کوچولوی نچسب را با دندانهای شیری یکیدرمیان و یک دندان بلوغ کجومعوج در نظر بگیرید که دارد توی عکسهای قدیمی لبخند میزند. او را با آن ژاکت مسخرهی راهراه آبی و زرد تصور کنید؛ همان هدیهی تولدش که اتفاقاً سوگلی لباسهایش هم هست. در سن و سالی مجسمش کنید که ناخنها و سرانگشتهای صاحبمردهاش را میجود. کفشهای مورد علاقهاش مارک کذُز و غذای محبوبش کورنداگ زهرماری.»
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۱۰ صفحه
حجم
۱٫۲ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۳۱۰ صفحه