بیوگرافی استیو تولتز
استیو تولتز نویسندهی استرالیایی است که اغلب مخاطبهای فارسیزبان کتاب جز از کل (A fraction of the whole) را از او خواندهاند و این کتاب در ایران آنقدر از طرف کتابخوانها ارج و قرب پیدا کرد و قدر دید که این کتاب هفتصد صفحهای در سال ۱۴۰۰ به چاپ هفتادم خود رسید!
زندگی استیو تولتز
استیو تولتز در سال ۱۹۷۲ در شهر سیدنی استرالیا به دنیا آمد و در شهری بندری واقع در جنوب غربی استرالیا پرورش پیدا کرد. استیو پس از اینکه در سال ۱۹۹۴ از دانشگاه فارغالتحصیل شد، به کشورهای زیادی مهاجرت کرد و در شهرهای زیادی به قصد زندگی مستقر شد. شهرهایی مثل پاریس، نیویورک، ونکوور و مونترال از جمله محلهایی هستند که استیو تولتز برای زندگی انتخاب کرد.
او از قارهای به قارهی دیگری (از استرالیا به اروپا) مهاجرت کرد و پس از اینکه زندگی در دو کشور اروپایی (فرانسه و اسپانیا) را تجربه کرد، قارهی اروپا را به سمت آمریکای شمالی ترک کرد. البته در آمریکا هم به همین راحتی جاگیر نشد و دائما از شهری به شهری دیگر سفر کرد. به نظر میرسد که همین روحیهی جستجوگر و یک جا بند نشدن باشد که او را به سمت نویسندگی و نوشتن داستانهایی با نگاهی طنزآمیز به زندگی سوق داده است!
دست کم میتوان گفت که سبک زندگی استیو و جا به جا شدنهای مکرر او در زندگی حرفهایاش بیتاثیر نبوده، چرا که برای زندگی در شهرهایی مثل بارسلونا، مونترال و پاریس به انعطافی نیاز است که فرد بتواند به سرعت خود را با فرهنگها و زبانهای متفاوت وفق بدهد. به علاوه کسب درآمد در شهرهایی تا این حد متنوع ریسکپذیری و همچنین جسارت زیادی لازم دارد!
استیو تولتز در طی این هجرتهای پرتکرارش مشاغل و حرفههای مختلفی را برای گذراندن زندگی انتخاب و تجربه کرد. مشاغلی که هیچ یک شبیه به دیگری نبودند و فقط یک فرد جسور، جستجوگر و خلاق میتواند در همهی آنها از دور دستی بر آتش داشته باشد و دستانش را نسوزاند! در لیست نسبتا طولانی زیر نام برخی از این مشاغل را میبینید:
- عکاسی
- فیلمبرداری
- بازاریابی تلفنی
- نگهبانی و گارد امنیتی
- کارآگاه خصوصی
- تدریس زبان انگلیسی
- فیلمنامهنویسی
نکتهی جالب درمورد تولتز این است که علیرغم فعالیت اجتماعی استیو در شبکههای اجتماعی مثل توییتر و فیسبوک، درمورد شرایط زندگی شخصی و گذشتهی او اطلاعات بیشتری به رسانهها و شبکههای اجتماعی درز نکرده و از زندگی خانوادگی او همینقدر اطلاعات در دسترس است که او همسری به نام «ماریا پتر تولتز» و یک فرزند پسر دارد.
کتابهای استیو تولتز
جز از کل
شاید به نظر عدهای استقبال باشکوه و بینظیر مخاطبان در سراسر دنیا از اولین اثر یک نویسنده آن هم در جوانی مستقیما از خوششانسی او نشات بگیرد. نخستین کتاب استیو تولتز جز از کل بود که در سال ۲۰۰۸ میلادی منتشر شد و توانست موج به راه بیندازد و فروش بینظیری داشته باشد، به یکی از موفقترین آثار نویسندگان استرالیایی تبدیل شود، جایگاه خود را در بین پرفروشهای نیویورک تایمز به دست بیاورد و جای پای خود را در لیست پرفروشترین کتابهای طنز و داستانهای فلسفی انگلیسی آمازون حسابی محکم کند.
بدبینانهترین دیدگاه به این شکل است که موفقیت اولین کتاب استیو تولتز را فقط و فقط وابسته به شانس بدانیم. چرا که این کتاب در همان سال انتشار خود توانست نامزد جایزهی «بوکرمن» شود. البته در نهایت جایزه به «ببر سفید» اثر «آراویند آدیگا» (نویسندهی استرالیایی هندیتبار) اعطا شد، اما بسیاری از منتقدان و مخاطبان سرسختانه اعتقاد داشتند که جز از کل کاملا شایستگی این را داشت که جایزهی بوکرمن را دریافت کند.
بپذیریم یا نه، منتقدان و مخاطبان بسیاری این داستان بلند استیو تولتز را همردهی «کتاب اتحادیهی ابلهان» نوشتهی «جان کندی تول» میدانند که «بزرگترین رمان کمدی قرن» شناخته میشود. از سوی دیگر ژورنالیستهای ادبی دیگر هم بودند که به جز از کل با بدبینی نگاه میکردند و تیغ تیز انتقادهایشان را به سمت این رمان طنز که بخش مهمی از تاریخ استرالیا را به تصویر کشیده بود، حواله کنند.
وقتی به سراغ محتوای کتاب جز از کل میرویم، متوجه میشویم که میکروفون روایت در این کتاب هفتصد صفحهای بین دو شخصیت جسپر دین و مارتین دین دست به دست میشود و این دو نفر یک پدر و پسر استرالیایی هستند. جسپر یک پسر ایدئالگرا و فیلسوفمآب است و کاراکتر پدرش را در همان ابتدای داستان به عنوان «منفورترین مرد در تمام استرالیا» به مخاطب معرفی میکند. در عین حال عمویش (تری دین) را به عنوان «محبوبترین مرد در سرتاسر استرالیا» به خواننده میشناساند.
وقایع در داستان جز از کل در کشورهای فرانسه، استرالیا و تایلند اتفاق میافتند، در داستان تمام زندگی مارتین (پدر جسپر) و برادرش تری پوشش داده میشود و چندین سال بعد از زندگی آنها را هم در بر میگیرد. یکی از انتقاداتی که به زمانبندی این رمان وارد شده، مشخص نشدن دقیق بازهی زمانی است که داستان در آن اتفاق میافتد. با کمی دقت متوجه میشویم که داستان مدتی پس از جنگ جهانی دوم شروع شده و در حدود سال ۲۰۰۰ پایان میپذیرد.
کتاب ریگ روان
دومین کتاب استیو تولتز در سال ۲۰۱۵ منتشر شد. ریگ روان یا شن روان (Quicksand) یک داستان کمدی است. شخصیت اصلی این داستان یک افسر پلیس به نام «لیام» است که سودای نویسندگی در سر دارد، این در حالی است که او نه در سمت یک پلیس و نه در حرفهی نویسندگی موفقیت ویژهای به دست نیاورده است! استیو تولتز در این کتاب از عشق، معنا و دوستی واقعی حرف زده و در داستانی طنازانه و گیرا جوامع حاضر در قرن ۲۱ را به نقد کشیده که خالی از اعتقاد و معنا شدهاند.
کتاب هر چه باداباد
سومین اثر استیو تولتز به تازگی (سال ۲۰۲۲) در جهان انتشار پیدا کرده، به فاصلهی کمی هم در ایران ترجمه شده و به دست مخاطبان مشتاقش رسیده. داستان هر چه بادا باد (Here goes nothing) با این جمله شروع میشود «حالا من مردهام...» و به این شکل وارد دنیای ترسناک (و در عین حال خندهدار!) میشویم که استیو پس از همهگیری کرونا خلق کرده و در آن کسی که به قتل رسیده داستان را برای ما روایت میکند!
پلات داستان جدید استیو تولتز پر از وقایع وحشتناکی است که مو بر تن سیخ میکند. پروتوگنیست این داستان «انگوس» نام دارد و مردی میانسال است. البته نباید فراموش کنیم که او قبلا از راه زورگیری درآمد داشته و معتاد به اینترنت بوده و حالا یک زندگی متاهلی شاد با زنی به نام «گریس» دارد. درست است که انگوس تغییر مسیر داده، اما تنها برای تامین هزینههای عمل آیویاف (درمان ناباروری) دست به دزدیهای کوچکی میزند!
طبق انتظاری که طرفداران از استیو تولتز داشتند، او در این داستان هم قواعد و اصول ژانر را بر هم زده و اثری را خلق کرده که برای خودش و طرفدارانش دلپذیر باشد. جالب اینجا است که نتیجه چیز آشفته و در هم بر همی از آب درنیامده و هر چه باداباد درست مثل کتابهای قبلی تولتز پرفروش، محبوب، خواندنی و جذاب شده است.
با اینکه مدت زیادی از انتشار این اثر نگذشته، اما منتقدان ایرادهای زیادی به این اثر گرفتهاند. چرا که به نظرشان استیو تولتز به تمام قواعد پشت پا زده و دهنکجی کرده است! در حالی که همین موضوع اتفاقا به مذاق خیل زیادی از مخاطبان او خوش آمده است!
به عقیدهی بعضی از مخاطبانی که آخرین کتاب استیو تولتز را خواندهاند، هر چه بادا باد یکی از سیاهترین و در عین حال خندهدارترین داستانی است که ممکن است کسی بتواند بخواند، البته در طول داستان بیمعنیترین وقایع تبدیل به معنادارترین اتفاقات میشوند و به علاوه نویسنده با چیرهدستی تمام توانسته داستان را به خوبی هدایت کند و به یک پایانی اساسی و عالی کتاب را به پایان برساند.