معرفی، دانلود و خرید کتاب سمفونی مردگان عباس معروفی (با تخفیف)
تصویر جلد کتاب سمفونی مردگان

کتاب سمفونی مردگان

نویسنده:عباس معروفی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۴۱۹ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب سمفونی مردگان

کتاب سمفونی مردگان نوشته‌ی عباس معروفی یکی از مهم‌ترین رمان‌های ادبیات معاصر ایران است. این اثر که همواره ستایش شده است و جوایز بسیاری را از آن خود کرده است، داستان زندگی خانواده‌ای را روایت می‌کند که در میانشان غوغایی به پا می‌شود و آتش اختلافات فکری بینشان شعله می‌کشد.

این کتاب به زبان‌های مختلف از جمله انگلیسی، آلمانی، عربی و ایتالیایی ترجمه شده است. در سال ۲۰۰۱ توانست جایزه بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سورکامپ را از آن خود کند و در سال ۲۰۰۲ جایزه بنیاد ادبی اشتفان تسوایک را از آن خود کرد.

این کتاب را انتشارات ققنوس منتشر و برای خرید و دانلود در طاقچه ارائه کرده است.

درباره‌ کتاب سمفونی مردگان

«قبل از هرچیز باید گفت که سمفونی مردگان یک شاهکار است». این جمله در نشریه‌ی دی‌ولت سوئیس منتشر شده است و به زیبایی هرچه تمام‌تر سمفونی مردگان را توصیف کرده است. کتابی که هرچند روایتی از درد، اندوه، سختی و بدبختی است، اما زیبا و در نوع خود یک شاهکار است. سمفونی مردگان داستان خانواده‌ای است که در آذربایجان زندگی می‌کنند. در دالان آجیل‌فروش‌ها در بازار حجره‌ای دارند و وضع مالی خانواده خوب است. ما شاهد بخشی از زندگی آن‌ها هستیم. بخشی که در سال‌های پایانی سلطنت رضاشاه رخ می‌دهد و گذار از سنت به سوی مدرنیته را نشان می‌دهد.

در داستان با خانواده اورخانی آشنا می‌شویم که در اردبیل زندگی می‌کنند. پدر خانواده جابر اورخانی نام دارد. او چهار فرزند دارد. یوسف، فرزندی که در زمان حلمه روس‌ها و به تقلید از آنان با چتری از بلندی به پایین می‌پرد و فلج می‌شود. او در تمام طول کتاب مانند تکه گوشتی در بستر افتاده است، توانایی کاری را ندارد و فقط می‌تواند تماشا کند و رنج ببرد. اورهان که فرزند موردعلاقه و عزیزدردانه پدر است؛ چرا که راه پدر را در پیش گرفته است و تفکرات او را دنبال می‌کند. او امید پدرش برای آینده مغازه است.

دو فرزند دیگر دوقلوهایی به نام‌های آیدا و آیدین هستند. آیدا که دختری احساساتی و معصوم است، دوست دارد خواستگاری در خانه‌شان را بزند و او را خوشبخت کند. آیدین نیز پسری پر شروشور است که به دنبال پیشرفت است. دوست دارد کتاب بخواند، شعر بگوید و راه پدر را ادامه ندهد. او را شاید بتوان نمادی از جوانان و نسل روشنفکری دانست که در میان عقاید و باورهای قدیمی و سنت‌های گذشته گیر افتاده‌اند. اگر در این خانواده اورهان فرزند عزیزکرده پدر است، در عوض آیدین فرزند عزیز مادر است و مادرش او را بیش از بقیه دوست دارد.

در کتاب سمفونی مردگان با داستان خانواده اورخانی همراه می‌شویم و سختی‌ها و بدبختی‌هایی را مرور می‌کنیم که در زندگی برایشان رخ می‌دهد. پدر که از شعر گفتن و کتاب خواندن فرزندش بسیار می‌ترسد و نماد و فتنه‌های شیطان را در کتاب‌های پسرش می‌بیند، فشار را بر روی او بیشتر می‌کند؛ کتاب‌هایش را می‌سوزاند و به دنبالش، آیدین از خانه می‌رود. از سوی دیگر، اورهان که محبت پدر را دارد، در دل به آیدین و عشقی که از مادر دریافت می‌کند، حسادت می‌ورزد. آیدا که بر خلاف خواست پدر با مردی ثروتمند ازدواج می‌کند، در زندگی‌اش گرفتار مشکلات زیادی می‌شود و روی خوشی را نمی‌بیند....

در این کتاب هرکسی را می‌توان نمادی از جامعه دانست. اورهان نمادی از نسل جدیدی که هنوز قدیمی می‌اندیشند. آیدا نمادی از احساساتی که همیشه سرکوب شده‌اند و آیدین نمادی از نسل روشنفکران. عباس معروفی در این کتاب به موضوعات بسیاری پرداخته است: برادرکشی و حسادت که از همان ابتدای داستان و شروع متن با آوردن بخشی از داستان هابیل و قابیل از کتاب قرآن مشخص است. تاثیر مذهب، تفکرات سنتی و گذار از سوی سنت به مدرنیته، عشق، فروپاشی خانواده و... از جمله مسائل و موضوعاتی است که در این کتاب آمده و ذهن مخاطبان را به خود درگیر می‌کند.

کتاب صوتی سمفونی مردگان نیز با صدای حسین پاکدل منتشر شده است.

نظرات درباره کتاب سمفونی مردگان

سیمین بهبهانی، شاعر مشهور ایرانی در شماره هفدهم نشریه کلک که در مرداد سال ۱۳۷۰ منتشر شد، نقدی طولانی بر این کتاب نوشت. در ادامه بخش‌هایی از نوشته‌ی او و نظراتش را درباره کتاب سمفونی مردگان می‌خوانیم:

«...ریخت و ساختار سمفونی مردگان بسیار جالب توجه است.... رمان سمفونی مردگان با همین ظرافت و دقت در ساختار، پیش‌بینی و تدوین شده است و طی چهار موومان بیان می‌شود که به تناسب نام داستان که «سمفونی»ست یادآور حرکت جمعی و حساب‌شده‌ی هردسته از نوازندگان یک سمفونی است. »

فرشته نوبخت، نویسنده معاصر ایرانی، در یادداشتی درباره این اثر این‌طور نوشته است: «این رمان، امروز، جزء آثار کلاسیک ادبیاتِ فارسی قلمداد می‌شود و کم‌تر کسی ممکن است آن را نخوانده، یا دست‌کم مواجهه‌ای با آن نداشته باشد. شهرت این رمان تا جایی است که غالباً عباس معروفی را با «سمفونی مردگان» می‌شناسند. اما چرا این رمان تا این اندازه موفق شد در بین فارسی‌زبانان جای خود را باز کند؟ در «سمفونی مردگان» و تقریبا تمامی آثاری که به این مرتبه از جایگاه در حافظه‌ ما (و هر ملّتی) رسیده‌اند، می‌توانیم چنین ویژگی را سراغ بگیریم. عباس معروفی بعد از این رمان، باز هم می‌نویسد. «سالِ بلوا» (۱۳۷۱)، «پیکر فرهاد» (۱۳۸۱)، «فریدون سه پسر داشت» (۱۳۸۲) و … اما حافظه‌ ما مدام به این اثر باز می‌گردد به این علت که این اثر می‌تواند با محتوای خاطره‌های جمعی مخاطب رابطه برقرار کند و همراه با زمان جلو بیاید و مدام تجربه‌هایی تازه بیافریند».

چرا باید کتاب سمفونی مردگان را بخوانیم؟

کتاب سمفونی مردگان یکی از آثار داستانی مهم در ادبیات معاصر ایران است. سبک نویسنده برای پرداختن به این داستان سبکی عجیب به نام جریان سیال ذهن است که پیش‌تر در کتاب خشم و هیاهو نوشته ویلیام فاکنر دیده بودیم. روایت داستانی در جریان سیال ذهن با پرش‌های زمانی پی‌درپی همراه است و به دلیل اینکه در آن ذهنیات انسان‌ها و شخصیت‌های داستان بازتاب دارد، گاه حالتی شاعرانه به خود می‌گیرد. در این کتاب با چهار موومان مواجه می‌شویم. موومان و سمفونی از اصطلاحات موسیقی هستند و معروفی به درستی و بجا برای بیان موسیقی اندوهناک زندگی خانواده اورخانی، از این اصطلاحات کمک گرفته است.

از سوی دیگر نویسنده در این کتاب به بیان وضعیت اجتماعی و زندگی مردم در سال‌های ۱۳۱۰ تا ۱۳۳۰ هجری شمسی پرداخته است. بنابراین می‌تواند گزینه خوبی برای کسانی باشد که دوست دارند با زندگی مردم در این دوره آشنایی بهتری پیدا کنند.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

سمفونی مردگان اثری جذاب برای تمام علاقه‌مندان به ادبیات داستانی معاصر است. همچنین این کتاب را به کسانی پیشنهاد می‌کنیم که به مطالعه آثار شاخص ادبیات معاصر ایران علاقه‌مند هستند.

درباره عباس معروفی

عباس معروفی، ۲۷ اردیبهشت ۱۳۳۶ در تهران متولد شد. در دوران مدرسه شاگرد خوب و موفقی بود. از همان دوران کودکی هم به نوشتن علاقه‌مند شده بود. گاهی با تغییر دادن نام‌ها و برخی جزئیات در داستان‌های نویسندگان بزرگ، تلاش می‌کرد تا داستان جدیدی بسازد. در دبیرستان رشته ریاضی را انتخاب کرد اما به دلیل علاقه‌ای که به نوشتن داشت، مسیرش را تغییر داد و در دانشگاه به سراغ ادبیات دراماتیک رفت. سال ۱۳۵۵ در مسابقه داستان‌نویسی کیهان جوانان شرکت کرد و موفق شد تا مقام اول را به دست بیاورد. بعد از آن، داستان‌هایش را در نشریات مختلف منتشر می‌کرد.

در سال ۱۳۵۹ تغییری در زندگی او به وجود آمد و این تغییر به لطف آشنایی او با محمدعلی سپانلو رخ داد. او در کانون نویسندگان ایران عضو شد و با نویسندگان دیگری مانند هوشنگ گلشیری، باقر پرهام، محمد محمدعلی، محمد مختاری و احمد شاملو آشنا شد. در همان دوران نیز سردبیری نشریه آهنگ، تاسیس نشریه ادبی گردون، راه‌اندازی جایزه قلم زرین گردون و تاسیس انتشارات گردون را بر عهده گرفت. نشریه گردون که در سال ۱۳۶۹ منتشر شد، محلی برای انتشار آثار و فعالیت جمع ادیبان آن دوران مانند احمد شاملو، محمدعلی سپانلو، سیمین دانشور، سیمین بهبهانی، هوشنگ گلشیری، نصرت رحمانی، حمید مصدق، پرویز کلانتری، محمد مختاری و پری صابری بود.

عباس معروفی پس از توقیف نشریه ادبی گردون در سال ۱۳۷۴ و به دلیل فشارهای سیاسی بسیاری که بر او وارد می‌شد از کشور خارج شد و به آلمان مهاجرت کرد. او در آلمان فراز و نشیب‌های بسیاری که از سر گذراند. بالاخره در خیابان کانت، کتابفروشی راه انداخت و آن را به احترام صادق هدایت، کتابفروشی هدایت نام نهاد. او در این کتابفروشی علاوه بر فروش کتاب، کلاس‌های داستان‌نویسی هم برگزار می‌کند. معروفی همچنین فعالیت نشریه و انتشارات را دوباره از سر گرفت و آثار نویسندگان بسیاری را منتشر کرد.

از عباس معروفی مجموعه داستان، رمان و نمایشنامه‌های بسیاری منتشر شده است. هرکدام از کتاب‌ها، به نوعی قدرت قلم او را به رخ کشیده است و درک او را از تاریخ ایران و همچنین توانایی او را در قصه‌گویی نشان می‌دهد. از میان کتاب‌های او می‌توان به سال بلوا، فریدون سه پسر داشت، پیکر فرهاد، دریاروندگان جزیره آبی‌تر (مجموعه داستان) و نمایشنامه‌های دلی‌بای و آهو، ورگ و آونگ خاطره‌های ما اشاره کرد. او در حال حاضر در آلمان زندگی می‌کند و با بیماری سرطان مبارزه می‌کند.

بخشی از کتاب سمفونی مردگان

گفتم: «اورهان نه. آقا داداش.» و یکی خواباندم بیخ گوشش. پاپاخ از سرش افتاد. پاپاخ کهنه پدر وادارم می‌کند که عاطفه‌ام را حفظ کنم. گاه می‌خواهم بخوابانم زیر گوشش یا به نرده‌های ایوان بالا زنجیرش کنم. امّا صورت خندانش زیر آن پاپاخ رنگ و رو رفته مانعم می‌شود. چه می‌شود کرد؟ مادر گفت: «تو عاطفه نداری.» گفتم: «دارم.» و دارم. تو هم اگر بودی، مادر، جانت به لب می‌رسید. پا در خانه‌ای نمی‌گذاشتی که آب حوضش سبز شده، سیخ‌های کاج کف حیاط را پوشانده، سرما پشت پنجره‌های خاک گرفته اتاق‌ها مانده و اجاق‌های مطبخ زیر خرت و پرت‌ها پیدا نیست. بچه گربه‌ای که در ناودان آن سر حیاط همراه یخ کش آمده، دو ماه است که مدام دارد کش می‌آید. دیگر حالش نیست که بگویی یکی بیاید بیندازدش پایین. هیچ‌کس حال روشن کردن بخاری‌ها را ندارد. آجرهای هفت و هشت بالای دیوارها یکی یکی می‌افتند، انگار که ساختمان سرما خورده باشد. کسی جارو نمی‌زند، مهمان نمی‌آید. لاله‌های مردنگی سردر خانه شکسته‌اند. اتاق‌ها بی‌اثاثیه بزرگ جلوه می‌کنند و انعکاس صدای پای آدم بر مغز چکش می‌زند. صدای نفس لمبر می‌خورد. حتی دیگر جرئت سرفه کردن هم نداری، انگار در مغز خودت می‌پیچد و می‌پیچاندت. فقط از آن همه هیاهو و همهمه، کلاغ‌های کاج مانده‌اند که چاق‌تر و پیرتر روی شاخه‌ها جابجا می‌شوند و با صدای دریده‌شان می‌گویند: «برف. برف.»

به درخت‌های خشک پیاده‌رو خیره شد: برف شاخه‌ها را خم کرده بود و در بارش بعد حتمآ می‌شکستشان. آدم‌ها هم مثل درخت‌ها بودند. یک برف سنگین همیشه بر شانه‌های آدم وجود داشت و سنگینی‌اش تا بهار دیگر حس می‌شد. بدیش این بود که آدم‌ها فقط یک بار می‌مردند. و همین یک بار چه فاجعه دردناکی بود.


 

معرفی نویسنده
عکس عباس معروفی
عباس معروفی
ایرانی | تولد ۱۳۳۶

عباس معروفی، ۲۷ اردیبهشت ۱۳۳۶ در بازارچه‌ی نایب السلطنه تهران، به دنیا آمد. کلاس اول دبستان بود که پدر و مادرش به خانه‌ی جدید رفتند و او را در زادگاهش جا گذاشتند تا مادربزرگش تنها نباشد. تا کلاس پنجم دبستان، شاگرد اول بود. بنا به توصیه‌ی مدیر مدرسه به پدرش، کلاس پنجم و ششم را با هم امتحان داد. تمام دوران دبیرستان را شبانه خواند و روزها در یکی از مغازه‌های پدر کار می‌کرد. او در دبیرستان در رشته ریاضی تحصیل کرد اما در دانشگاه به سراغ ادبیات دراماتیک رفت. از همان دوران کودکی به نوشتن علاقه‌مند بود. آن روزها با تغییر دادن برخی نام‌ها و جزئیات آثار نویسندگان بزرگ، مانند چخوف، سعی در آفریدن چیزی داشت. اما در سال ۱۳۵۵ با شرکت در مسابقه داستان‌نویسی کیهان جوانان، مقام اول را به دست آورد. از آن روز، شروع به منتشر کردن داستان‌هایش در نشریات و مطبوعات مختلف کرد.

mohsenmeshkinfar
۱۴۰۱/۰۲/۰۷

طاقچه چرا جدیدا اینقدر گرون شده؟ نمی ارزه دیگه

StarShadow
۱۴۰۱/۰۹/۰۹

کتاب به سبک سیال ذهن نوشته شده؛ یعنی در عرض دو خط، ناگهانی راوی داستان عوض میشه، ناگهانی جهش زمانی اتفاق می افته و ناگهانی شما متوجه میشید که متوجه جریان نشدید! به همین دلیل کسانی که با این سبک

- بیشتر
دکتر بی مریض
۱۴۰۱/۰۱/۰۴

این کتاب جز اولین رمان های ایرانیه که من خوندم⁦✌️⁩کتاب به سبک سیال ذهن نوشته شده و شاید اول خوندن یکم گیج بزنید ولی ی سرچ درمورد این سبک بزنید اوکی میشه😅 داستان پردازی و توصیف جزئیات خوب بود و در

- بیشتر
قاصدک!
۱۴۰۱/۰۱/۲۵

بعضی از کتاب ها الکی معروف میشن(شاید بخاطر هر دلیلی) ، ولی بعضی کتابها وافعا حقشونه معروف بشن، جایزه بگیرن.... سمفونی مردگان جز دسته دومه. واقعا عالیه.

هستی
۱۴۰۱/۰۷/۰۶

سمفونی مردگان؟برادر کشی، پیروی از خرافات، ارزش زن در جامعه، کشتن استعداد و هنر، حماقت و دور کردن مردم از علم حقیقی.. عباس معروفی تونست همه اینها رو تو یک سمفونی جا بده و هیچ توضیحی نمی‌مونه جز اینکه سمفونی مردگان

- بیشتر
samira
۱۴۰۰/۱۱/۱۸

توصیفات و جذابیت موضوع داستان فوق العاده است. قشنگ میشه وارد دنیای کتاب و غمش شد. پر از احساس

farez
۱۴۰۱/۰۷/۱۳

وقتی در مپرد این کتاب نظر گذاشتم، متاسفانه فقط نسخه ی صوتیش موجود بود.بخاطر همین یک جورایی نظرم رو اینجا هم کپی پیست کردم، فکر میکنم زیر چنین کتاب خوبی، جای یک نقد خالیه... جمله ای از کتاب: - وقتی آدم یک

- بیشتر
*𝐻𝑒𝒾𝓇𝒶𝓃
۱۴۰۱/۰۵/۲۶

(۵۴)_١۴٠١ مدت هاست که راجع به کتاب‌ها حرف نزده ام. نمیفهمم چطور می شود درباره اش گفت. باید خود آقای معروفی بیایند که چیز کاملی درباره اش بیان شود. کتابی ژرف و ارزشمند در کتابخانه ام است که بی هیچ تردیدی

- بیشتر
آنا فرشیان
۱۴۰۱/۰۸/۱۳

کتاب خیلی قشنگی بود‌. ته‌تهِ بیچارگی آدمی رو نشون می‌داد. موقع خوندش، احساس می‌کردم که چقدر اسم سمفونی مردگان به این کتاب می‌اد! شاید همه ی ما هم یکی رو داریم که به کسوت " سوجی " درش آوردیم... آدم

- بیشتر
میهمان دنیا
۱۴۰۱/۰۱/۳۰

کتاب واقعا عالیه فصل اول کمی گنگ و مبهمه ولی به تدریج جلوتر که میرید تمام قفل های فصل اول باز میشن تمام شخصیت های داستان حس و احوالشون رو بهتون منتقل میکنن انگار خودتون تو داستانین 😍 من واقعا لذت

- بیشتر
پدر پرسید: «دنبال چه می‌گردی؟» گفت: «دنبال خودم.»
روژینا
انسان مدام باید مشغول کار باشد. سازندگی کند، وگرنه از درون پوک می‌شود. و بی‌کاری بدتر از تنهایی است. آدم بی‌کار در جمع هم تنهاست.
ali amery
چه تنهایی عجیبی! پدر خیال می‌کرد آدم وقتی در حجره خودش تنها باشد، تنهاست. نمی‌دانست که تنهایی را فقط در شلوغی می‌شود حس کرد.
ژینورا
پدر خیال می‌کرد آدم وقتی در حجره خودش تنها باشد، تنهاست. نمی‌دانست که تنهایی را فقط در شلوغی می‌شود حس کرد.
☆Zahra☆
بی‌کاری بدتر از تنهایی است. آدم بی‌کار در جمع هم تنهاست.
Mahsa Bi
دارم رفته رفته تبدیل به آدمی می‌شوم که به فکر کردن فکر می‌کند. حالا فکر کردن برای من عادت شده. هدف شده. همه‌اش دلم می‌خواهد بنشینم و فکر کنم. مهم نیست که دست‌هام به چه کاری مشغولند.»
hamid
پدر خیال می‌کرد آدم وقتی در حجره خودش تنها باشد، تنهاست. نمی‌دانست که تنهایی را فقط در شلوغی می‌شود حس کرد.
𝕰𝖆𝖘𝖙𝖊𝖗𝖓 𝖌𝖎𝖗𝖑
گفتم: «وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیش‌تر تنهاست. چون نمی‌تواند به هیچ‌کس جز به همان آدم بگوید که چه احساسی دارد.»
hamid
با دو دسته نمی‌شود بحث کرد. یکی باسواد، یکی بی‌سواد
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار
چه تنهایی عجیبی! پدر خیال می‌کرد آدم وقتی در حجره خودش تنها باشد، تنهاست. نمی‌دانست که تنهایی را فقط در شلوغی می‌شود حس کرد.
احسان عبدی/نویسنده و ویراستار

حجم

۲۵۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۰

تعداد صفحه‌ها

۳۵۰ صفحه

حجم

۲۵۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۰

تعداد صفحه‌ها

۳۵۰ صفحه

قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان