دانلود و خرید کتاب صوتی سمفونی مردگان
معرفی کتاب صوتی سمفونی مردگان
کتاب صوتی سمفونی مردگان نه تنها معروفترین اثر عباس معروفی که یکی از شناختهشدهترین آثار ادبیات معاصر فارسیزبان در بیرون از ایران است. داستان زندگی اعضای خانوادهی اورخانی و رقابت آیدین و اورهان، دو برادر است که شخصیتهای بسیار متفاوتی دارند.
این رمان جایزه بنیاد غیردولتی کگدوپ و جایزه سال ۲۰۰۱ از بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سورکامپ را گرفته است. سمفونی مردگان را با صدای حسین پاکدل از انتشارات آوانامه بشنوید.
دربارهی کتاب صوتی سمفونی مردگان
وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد، بیشتر تنهاست. چون نمیتواند به هیچکس جز به همان آدم بگوید که چه احساسی دارد؛ و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به سکوت تشویق میکند، تنهایی تو کامل میشود…! این جملهی معروف از کتاب سمفونی مردگان برای همهی ما آشنا است. سمفونی مردگان داستان زندگی اعضای خانوادهی اورخانی است. آنها در در ایران معاصر در حال گذار به مدرنیته زندگی میکنند. یک خانوادهای سنتی که به سرنوشت عجیبی دچار میشوند. چهار فرزند خانواده هر کدام به نوعی نماینده یک تفکر خاص هستند. اما جدال بین آیدین و اورهان شدیدتر است. آیدین با تفکری مدرن جلو میرود و از خانواده طرد میشود. اورهان برادر دیگر که پایبند به سنتها است، فرزند مورد علاقهی پدر است.
این
رمان حکایت بدبختی انسانهایی است که مرگی را بهطور مداوم تحمل میکنند و در جنون
ادامه می یابند، در توصیف رمان سمفونی مردگان مطالب زیادی نوشته شده و نوشته خواهد شد.
عباس معروفی در کتاب صوتی سمفونی مردگان در حال توصیف تضادهای اجتماعی در سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی است. هر کدام از شخصیتهای این داستان نماینده طبقه و بخشی از جامعه هستند و تعارضهای میان آنان، بیانگر برخوردهای لایههای گوناگون اجتماع ایران آن روزگار است. سمفونی مردگان نیز مثل بخشهایی از کتاب خشم و هیاهو اثر ویلیام فاکنر، به صورت جریان سیال ذهن نوشته شده است. از همین رو این دو کتاب را با یکدیگر مقایسه میکنند.
کتاب صوتی سمفونی مردگان داستان زندگی یک خانوادهی اردبیلی است که در اواخر سلطنت رضاشاه زندگی میکردند. کتاب از ۴ بخش تشکیل شده که هر بخش راوی
متفاوتی دارد. پدر خانواده «جابر اورخانی» در بازار اردبیل مغازه آجیل و خشکبار
فروشی دارد. او 4 بچه به نامهای یوسف، آیدین و آیدا، و اورهان دارد، آیدین و آیدا
دوقلو هستند. اورهان در اداره مغازه به
پدر بیشتر از سایرین کمک می کند، و به همین دلیل مورد علاقه اوست و مادر نیز آیدین
را بیشتر از بقیه فرزندانش دیگرش دوست دارد.
کتاب صوتی سمفونی مردگان داستان
مردی به شدت سنتگرا و تحت تاثیر عقاید قدیمی است. فرزند اول این مرد یوسف نام
دارد که طی حادثهای که خودش مقصر آن بهحساب میآمد، از همان اول داستان مانند
تکه گوشتی گوشه خانه افتاده است و به زندگی بدون زنده بودنش ادامه میدهد. اورهان
عزیز دل پدر و پسر کوچکتر خانواده است. او تمام تفکرات سنتی و غیر معقول پدرش را از او به ارث برده است.و امید پدرش
برای آینده مغازه است. آیدین و آیدا که بیشتر داستان حول ماجراهای آنها میگردد دوقلوهای
با نشاط و پرانرژی هستند. آیدین عاشق هنر و شعر است به همین دلیل فرزند نفرینشدهی پدر است؛ او بیشتر
اوقات مشغول خوادن کتاب است و یا شعر میگوید. پدر از درس خواندن و شعر گفتن آیدین
خوشش نمیآید و آرزو دارد به عنوان پسر بزرگ خانواده راه پدرش را دنبال کند، اما آیدین
دوست دارد هرجور که شده پیشرفت کند و آیندهی خوبی برای خودش بسازد. در کتاب سمفونی مردگان آیدین نماینده جوانان روشنفکری است که در بین عقاید و سنتهای غلط گیر
کردهاند.
آیدا در رمان سمفونی مردگان
نماد احساساتی است که همیشه سرکوب شده؛ او دختر معصومی است که منتظر خواستگاری است
تا با ازدواج کند و بتواند با او خوشبخت شود. اما سرانجام بدون رضایت پدرش با پسری
که در شرکت نفت کار میکند و وضع خوبی هم دارد ازدواج میکند و همراه او به آبادان
میرود، اما بعد از ماجراهای عجیب با خودسوزی دست به خودکشی میزند و به زندگی تلخش
پایان میدهد.
آیدین، برای بهدست
آوردن یک زندگی معمولی سختیهای زیادی میکشد. او پسر بد خانواده که همیشه با پدرش
اختلاف دارد. در نهایت آیدین از خانه فرار میکند. آیدین در این مدت در سکوت و
تنهایی کتاب میخواند، شعر میگوید و در تاریکی زندگی میکند و بعد از اینکه عاشق
دختر برادر صاحبکاری میشود که به او پناه داده و سورمه نام دارد با او ازدواج میکند.
خوشبختی آنها هم مانند خواهرش خیلی طولانی نیست، زیرا بعد از شنیدن خبر خودسوزی
خواهرش به آغوش خانواده برمیگردد؛ اما خیلی زود پدرشان میمیرد و وصیت میکند تمام
ارث به صورت مساوی بین پسرانش تقسیم شود.
شنیدن کتاب صوتی سمفونی مردگان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این اثر را به علاقهمندان به رمانهای صوتی ایرانی پیشنهاد میکنیم. سمفونی مردگان به عقیدهی بسیاری مانند هفتهنامه دی ولت سوئیس، یک شاهکار است. اگر دوست دارید با فضای زندگی و اجتماعی سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۳۰ خورشیدی آشنا شوید، کتاب صوتی سمفونی مردگان انتخاب خوبی برای شما است.
با شنیدن این
اثر از عباس معروفی به یاد کسانی میافتیم که آرزوها و استعدادهایشان فدای عقاید سنتی و کهنه شده
است. این کتاب یکی از برترین آثار عباس معروفی است که با آن حس ترحم
و نوعدوستی شما تشدید میشود.
دربارهی عباس معروفی
عباس معروفی در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۳۳۶ در تهران و در محله بازارچه نایبالسلطنه متولد شد
و اغلب اوقات با مادربزرگش زندگی میکرد. او دوران مدرسه را با موفقیت پشت سر
گذاشت. او بعد از سربازی، در دانشکده هنرهای زیبا تهران در رشتهی ادبیات دراماتیک مشغول به تحصیل شد. عباس معروفی به
دلیل علاقه به ادبیات از زمان مدرسه به نوشتن مشغول شد. او در سال ۱۳۵۸ توانست با
هوشنگ گلشیری ملاقات کند و نمونهای از نوشتههایش را به او نشان دهد. او با رضایت
گلشیری و اجازه برای شرکت در کلاسهای داستاننویسی هوشنگ گلشیری، در مسیر حرفهای
شدن در نویسندگی قدم برداشت.
عباس معروفی فعالیت ادبی خود را زیر نظر هوشنگ گلشیری و محمدعلی سپانلو آغاز کرد و در سال ۱۳۵۹ اولین مجموعه از داستانهایش به نام روبهروی
آفتاب را منتشر کرد، بعد از این موضوع تا مدتها داستانها و شعرهایش را در نشریات
مختلف چاپ میکرد. معروفی در سال ۱۳۶۳ نوشتن رمان معروفش، سمفونی مردگان
را شروع کرد، بعد از نوشتن این کتاب ۵ سال طول کشید تا چاپ شود، در همین مدت، او
همزمان مشغول نوشتن نمایشنامه هم بود. با انتشار رمان سمفونی مردگان در
سال ۱۳۶۸ نام عباس معروفی بر سر زبانها افتاد.
معروفی فقط به نوشتن مشغول نبود و یازده سال در دبیرستانهای هدف
و خوارزمی ادبیات تدریس میکرد. او در سال ۱۳۶۹ مجلهی ادبی گردون را
تاسیس کرد و به فعالیت در زمینه مطبوعات ادبی پرداخت؛ عباس معروفی از سال
۱۳۶۶ به مدیریت هنری نیز مشغول شد. او همزمان یا این کارها، مجله موسیقی آهنگ را
منتشر کرد که از جمله فعالیتهای ارزشمند او در زمینه موسیقی به شمار میرود.
بعد از توقف
انتشار مجله گردون، عباس معروفی به آلمان رفت. معروفی بعد از
مدتی موفق شد بورسیه خانهی هاینریش بل را دریافت کند و به مدت یک سال نیز مدیر
آنجا بود. بعدها مجبور شد به شغلهای دیگری روی آورد، مدتی مدیر هتل بود و مدتی
نیز در برلین بزرگترین کتابفروشی ایرانی اروپا را اداره میکرد و در همانجا
کلاسهای داستاننویسی خود را برگزار کرد. او بنیانگذاری سه جایزه ادبی به نامهای قلم زرین گردون، قلم زرین زمانه و جایزه ادبی تیرگان را هم در کارنامهی خود دارد.
معروفی به خاطر فشار سیاسی از ایران خارج شد و تا پایان عمر ساکن آلمان ماند. او در شهریور ۱۴۰۱ در ۶۵سالگی از دنیا رفت.
کتابهای دیگر او مانند پیکر فرهاد، سال بلوا و فریدون سه پسر داشت هم در ایران مخاطبان خود را دارند.
جملاتی از کتاب صوتی سمفونی مردگان
آسمان برفی بر زمین گذاشته بود که سالها بعد مردم بگویند همان سال سیاه. نیمی از مردم به سرپناهها خزیده بودند، نیمی دیگر ناچار با برف و سرما پنجه در پنجه زندگی را پیش میبردند. برف همه را واگذاشته بود. سکوتی غریب کوچه و خیابان را گرفته بود، لولههای آب یخ زده بود، ماشینها کار نمیکردند، در خیابانها کپههای برف روی هم تلنبار شده بود، کاسبها پیادهرو را روفته بودند، امّا هنوز نیم متری از بارش شب پیش روی زمین خوابیده بود.
در کوچههای باریک برف از سردر خانهها میزد بالا، و مردم از زیر تونل کنده بودند و با امنیت خاطر در کانالهای به هم پیوسته رفت و آمد میکردند. بلا نازل شده بود؟ شاید. بسیار زمستانها آمده و رفته بود، بسیار برفها باریده بود، امّا هیچکس به یاد نداشت چنین برفی را. و کلاغها شهر را فتح کرده بودند، بر هر درختی چند کلاغ.
در خانه هم بودند. با آسودگی روی طارمیها و نرده ایوان مینشستند و ور میپریدند. خانهای که دیوار بلند و قرنیزهای گوشدار و پنجرههای دولایه داشت، سرد و بیروح زیر برف از یاد رفته بود. سقف اتاقهای بالا شکم داده بود. بوی تعفن از سالها پیش در طبقه پایین مانده بود. بیآن که آدمی در آن باشد یا چراغی بسوزد یا اقلا کسی برف پشتبام را بدهد پایین. حباب لالههای مردنگی سردر هم شکسته بود.
زمانی هم بود که مادر بود و از کندی آرد میآورد، خمیر میکرد و در تَندیر وسط آشپزخانه نان میپخت. آمیزهای از دود خوشبوی نان و چوب، لوله میشد و از اجاق بیرون میزد. و وقتی نان در میآمد، مادر شش قرص نان در دستمالی میپیچید که برای عمو صابر بفرستد. آیدین و اورهان سوار بر فورقون پنج اسبه سوی خانه عمو صابر میشتافتند. و زن عمو صابر خوراکیهای خوب در جیبشان میریخت.
زمانی بود که پدر وقتی از پلهها بالا میرفت دستش را به نردههای لولهای میگرفت و میشمرد. بیست و یک. آنجا پاپاخش را برمیداشت و به جارختی میآویخت. پالتوش را میکند و میتکاند و میآویخت. و شلوارش را دستمال میکشید امّا نمیآویخت؛ در اتاق زیر تشکچهاش میخواباند که صبح وقتی پوشید خط شلوارش خربزه را قاچ کند.
یک خواهری هم بود که اسمش «آیدا» بود. آن پشت و پسلهها، در آشپزخانه یا انباری، با درد رماتیسم میساخت و میسوخت. و سوخت.
و حالا در سکوت و سرمای مانده اتاقها اورهان نبود که بخزد زیر لحاف چرکمرده و خیال کند میتواند راحت بخوابد. نه. همه آدمها مرده بودند. و این آخری.
زمان
۰
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۷
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۰
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۷
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
اینو برای اونایی مینویسم که توی گرفتن نسخهٔ صوتی تردید دارند، وگرنه درمورد شاهکار بودن این کتاب تا جون سرچکردن داشته باشید، مطلب هست. بهخلاف خیلیها که نوشته بودند نسخهٔ صوتی گیج و مبهمه و اصلا توصیه نمیکردند؛ من شدیداً با
جمله ای از کتاب: - وقتی آدم یک نفر را دوست داشته باشد بیش تر تنهاست ، چون نمی تواند به هیچ کس جز به همان آدم بگوید چه احساسی دارد... - و اگر آن آدم کسی باشد که تو را به
با این کتاب شروع کردم به خوندن کتابهای رمان؛ انقد که داستان برای من جذاب بود که توی ۲ روز تمام کتاب رو تموم کردم؛ استفاده درست از کلمات و ساختن داستانی منسجم از زاویه دیدهای مختلف تداعی یک احساس
◽نمونه ای تا به این اندازه زیبا و واقع گرایانه از دید اجتماعی و فرهنگی در ادبیات داستانی کنونی ایران نخوانده بودم که این چنین بستگی های خویشاوندی و خانوادگی را نمایانده باشد. ◽اگر خواننده پیشینه آذری داشته باشد با این
کتابی که ماهها و یا شاید سالها از یاد نبرید، غمنامهای که انسان رو به فکری عمیق فرو میبرد. بینهایت زیبا و بینظیر.
کتاب از نظر من واقعا کتاب زیبایی بود در عین حال که غم انگیز بود ولی من رو مشتاق به خواندن می کرد ... این کتاب را به شما توصیه میکنم ولی در نظر داشته باشید که موضوع و متن
صدای موسیقی در مقایسه با صدای راوی بیش از اندازه بلند و گوشخراشه، بطوری که وقتی راوی ساکت میشه و موسیقی شروع میشه باید صدارو کم کرد وگرنه گوشمون کر میشه. واین خیلی بده. کاش یه موسیقی ملایمتری داشت، این خیلی
۱- این کتاب هم از لحاظ فرم و هم قصه شباهت بسیار زیادی با خشم و هیاهو ویلیام فاکنر دارد و کتاب خشم و هیاهو شاهکار و شناخته شده ترین اثر فاکنر هست. ۲- قصه در فضای جریان سیال ذهن
برای آقای معروفی آرزوی تندرستی دارم و بهشون دست مریزاد میگم. ازون کتابهای خاص و کم نظیره که ارزش دو بار خوندن رو داره. آقای پاک دل هم با صدای گرم و لحن معرکه ای حق کتاب رو ادا کردند.شخصیتهای
درعرض ۳روز قیمت رواز ۱۶ به ۲۳رسوندین؟!با دلار هم قرار بود حساب کنید باید حداقل ثابت میموند...🙄🙄🙄