کتاب فریای هفت جزیره
معرفی کتاب فریای هفت جزیره
کتاب فریای هفت جزیره نوشتهٔ جوزف کنراد و ترجمهٔ فرزانه دوستی است و نشر بیدگل آن را منتشر کرده است.
درباره کتاب فریای هفت جزیره
جوزف کنراد زمانی که رمان معروف خود، دل تاریکی را بر اساس دیدههایش از شقاوت استعمارگران سفیدپوست در کنگو نوشت، چنان آن سرحدات پلیدی و پلشتی بر او اثر کرد که ماهها از لحاظ روانی حالش بد شد. او در آن سالها رمانی کوتاه و عاشقانه (و درواقع تنها رمان عاشقانهاش را) به نام فریای هفت جزیره خلق کرد که برآمده از ماجرایی بود که در یکی از بیشمار سفرهای دریاییاش، ملوانی اهل جنوب شرق آسیا برایش تعریف کرده بود. فریای هفت جزیره که نخستینبار در سال ۱۹۱۲ منتشر شد، داستان دختر جوان، باهوش و پیانونوازی به نام فریاست که میخواهد اختیار زندگی و جهانش را در دست بگیرد. او پدری دارد به نام نلسون پیر که یک تاجر دانمارکی بازنشسته در منطقهٔ هند شرقی است. نلسون همسر خود را از دست داده و تحت نظارت مقامات مستعمرات هلند است! نلسون به جاسپر آلن، تاجری انگلیسی که اندکی بدنام است، قول داده بهمحض ۲۱سالهشدن فریا، باهم ازدواج میکنند و جاسپر او را به کشتی پرزرقوبرق خود ببرد. اما فریا گرفتار مثلثی عشقی میشود؛ یک طرف خیر و نیک طینتی در خود دارد و در سوی دیگر افسری است که همهی شر را در خود جای داده است. کنراد فریا را زنی با زیبایی و دلفریبی ونوس و هوش و دلیری آنتیگونه توصیف میکند. فریا که به نوعی اولین زن مدرن در قصههای کنراد است، از زمانهٔ خود پیش است ولی همین بهتنهایی کافی نیست و برای سعادتمندی فراهم شدن خیلی چیزها لازم است.
این کتاب فقط یک داستان عاشقانه نیست و دغدغههای همیشگی کنراد مثل استعمار، بیاخلاقی، نژادپرستی، خودبرتربینی و ضد انسانی بودن بسیاری از رفتارهای انسان سفیدپوست غربی در آن مطرح است. درواقع کنراد به عنوان نویسندهای ضد استعمار نمیتواند یک داستان عاشقانهٔ صرف بنویسد و مهمتر از آن نمیتواند ماجرای آن را خوش و خرم به اتمام برساند. او از رهگذر این داستان میخواهد نشان دهد که دنیا همیشه سنگدلیهای خودش را دارد و انسان را ناکام میگذارد.
خواندن کتاب فریای هفت جزیره را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن این کتاب را به طرفداران رمانهای عاشقانهٔ قرن بیستم پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب فریای هفت جزیره
به باور من هر کاری با انگیزهای پسندیده توجیهپذیر است. چه چیزی ستودنیتر از عزم دختری برای دلواپس نکردن «بابای بیچاره»اش و نگرانیاش که مبادا از مردی که انتخابش کرده کارِ نسنجیدهای سر بزند، کاری که تمام نقشههایشان را برای خوشبختی نقشِ بر آب کند؟
از این لطیفتر و محتاطانهتر دیگر ممکن نیست. تازه این خوی دختر را در متکی بودن به خود نباید از نظر دور داشت و همینطور این بیمیلی را در میان زنان منظورم زنهای باشعور است که نیازی نمیبینند در چنین مواردی صدایش را دربیاورند.
همانطور که گفتم هیمسکرک کمی بعد از ورود جاسپر به خور پیدایش شد. منظرهٔ کشتی بادبانی که درست پایین عمارت پهلو گرفته بود حسابی بههمش ریخت. مثل جاسپر، بهمحض لنگر انداختن بهجانب ساحل نشتافت. برعکس، مدتی روی عرشهاش چرخید و زیرلب با خودش حرف زد و بعد وقتی دستور میداد که قایقش را به آب بیندازند لحنش عصبی بود. حضور فریا، که باعث میشد جاسپر از خوشی بال دربیاورد، برای هیمسکرک سبب عذابی نهانی بود، دلیل ساعتها ماتم گرفتن و زجر کشیدنش.
حجم
۱۳۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۵ صفحه
حجم
۱۳۳٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۶۵ صفحه
نظرات کاربران
در عیش مدام به سر میبرد. عیشی که شاید زیبندهی آسمان هفتم بود. نه دنیا نا امن ما.