دانلود و خرید کتاب صوتی مرز سایه
معرفی کتاب صوتی مرز سایه
کتاب صوتی مرز سایه نوشته جوزف کنراد است که با ترجمه سهیل سمی و صدای پیمان قریب پناه منتشر شده است. کنراد در این کتاب جوانی خودش را هم در داستان شریک کرده است.
درباره کتاب مرز سایه
نام اصلی این رمان صوتی، مرز سایه: اعترافات است. همانطور که از نام کتاب مشخص است، این داستان نوعی اعتراف، از عمق وجود ناخدای جوان یا همان کنراد است که صمیمانه و بیپرده، برای مخاطب بیان میشود. شنونده، با افکار و تغییر و تحولات درونی شخصی نویسنده آشنا میشود که بیش از تصورش قادر به درکش است؛ چرا که کنراد، سخن از روح انسانی مشترک دارد. آندری وایدا کارگردان نامدار لهستانی، در سال ۱۹۷۶ فیلم یک فیلم سینمایی از این رمان ساخته است.
شنیدن کتاب مرز سایه را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات جهان پیشنهاد میکنیم
بخشی از کتاب مرز سایه
«فقط جوانها چنین لحظاتی دارند. نه آنها که خیلی جواناند. آنها که خیلی جواناند، به مفهوم واقعی کلمه، هیچ لحظهای ندارند. خاصیت اوایل جوانی این است که شخص به لحاظ استمرار زیبای امیدی که هیچ وقفه و دروننگری ای نمیشناسد، همیشه جلوتر از زمان خود زندگی میکند. آدم در کوچک دوران پسربچگی را پشت سرش میبندد و وارد باغی لبریز از سحر و جادو میشود. حتی سایههای این باغ نیز تلالوی نوید و مژده دارند. هر پیچ جاده اغواگر و فریبنده است؛ و دلیلش این نیست که این سرزمین یا قلمرو کشف نشده است. انسان میداند که همه ابنای بشر از همین مسیر گذر کردهاند. آنچه انسان از آن توقع تجربه احساسی یکه دارد، جذبه تجربه جهان است. بخشی کوچک که از آن خود انسان باشد».
«و زمان هم همچنان ادامه مییابد تا سرانجام انسان در پیش رو مرز سایهای را میبیند که به او هشدار میدهد قلمرو اوایل جوانی دیگر به پایان رسیده و باید پس سر گذاشته شود.
این دورهای از زندگی است که در آن چنین لحظاتی فرا خواهند رسید. چه لحظاتی؟ خوب، لحظات ملال، خستگی، نارضایتی، لحظات شتابزدگی. منظورم لحظاتی است که جوانها به اقدامات عجولانه گرایش دارند، مثلا ازدواج ناگهانی یا رهاکردن یک شغل و حرفه بدون هیچ دلیل موجهی.» ناخدای جوان داستان، مانند خود کنراد، به جایی رسیده است که دیگر نمیتواند ادامه دهد. او دلیلی برای کنارهگیری از کار و زندگیاش ندارد؛ اما دلیلی هم لازم نمیبیند. او به لحظهای در زندگی رسیده و تصمیمی میگیرد که از او آدمی دیگر خواهد ساخت... .
«و من ناگهان همه اینها را رها کردم. درست مثل پرندهای که از روی شاخهای دنج و راحت پر بکشد، آن کار و کشتی را رها کردم. پنداری ناگهان و بیاختیار از جایی صدای زمزمهای شنیده یا چیزی دیده بودم. خب، شاید! یک روز حق کاملا با من بود و روز دیگر همه چیز بر باد رفت. شکوه، شیرینی، جذابیت، رضایت همه چیز. میدانید منظورم چیست؟ این لحظه هم یکی از آن لحظههای خاص زندگی بود. بیماری اواخر جوانی به جانم افتاد و من را با خود برد؛ یعنی من را از عرشه آن کشتی دور کرد».
زمان
۴ ساعت و ۱۹ دقیقه
حجم
۱۸۰٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
زمان
۴ ساعت و ۱۹ دقیقه
حجم
۱۸۰٫۸ مگابایت
قابلیت انتقال
ندارد
نظرات کاربران
خوب بود 👌
کیفیت صدا خیلی بود بود تو جاییکه یکم سروصدا باشه نمیشه گش کردش