کتاب گرسنه
۳٫۸
(۳۸)
خواندن نظراتمعرفی کتاب گرسنه
«گرسنه» نوشته کنوت هامسون(۱۹۵۲-۱۸۵۹)، نویسنده نروژی برنده جایزه نوبل ادبیات در سال ۱۹۲۰ است. این کتاب درباره نویسندهای نروژی است که در اوج تنگدستی در اسلو پرسه میزند و با فقری که دست به گریبانش است مبارزه میکند.
در بریدهای از کتاب میخوانیم:
یه بار دیگه هم قسر در رفته بودم. هر روز غذا داشتم بخورم، روحیه پیدا کرده بودم و مینشستم یهریز کار میکردم. روی سه چهار مقاله کار میکردم و احساس میکردم هر جرقهای، هر فکری که به نظرم میرسه نیروی دماغی منو تحلیل میبره. در عین حال، به نظرم میرسید که دستم از هر وقت دیگه روانتر شده. اون مقالهای رو که اون همه به خاطرش رنج برده بودم و امید بهش بسته بودم، سردبیر برگردوند. من هم، بدون اینکه دوباره بخونمش، با احساس خشم و توهین، بیدرنگ پاره پارهاش کردم. قصد داشتم در آینده یه روزنامه دیگه رو هم زیر سر بذارم تا دستم بازتر باشه.
در صورتی که تموم درها به روم بسته میشد، به عنوان آخرین چاره، کار توی کشتی رو برای روز مبادا کنار گذاشته بودم. کشتی راهبه کنار بارانداز لنگر انداخته بود و آماده حرکت بود. بنابرین، میتونستم تو اونجا استخدام بشم و راه بیفتم برم آرخانگل یا هر جای دیگه که کشتی در اون لحظه میخواست راه بیفته بره. این بود که به خودم گفتم که تموم راهها هم مسدود نیست.
بلاهایی که به سرم اومده بود اثر خودشونو گذاشته بودن؛ خیلی از موهام داشت میریخت. سردردها هم ناراحتیهای زیادی برام درست میکرد، بهخصوص صبحها که از خواب بیدار میشدم. ناراحتی عصبی هم که از سابق داشتم سر جای خودش بود. روزها مینشستم و با دستهای کهنهپیچ مینوشتم؛ چون انقدر حساس شده بودن که نفسم بهشون میخورد احساس درد میکردم. وقتی ینس اولای تو طبقه پایین درها رو به هم میکوفت، یا سگ از دَرِ پشت وارد حیاط میشد و پارس میکرد، سر و صدا مثل سوزن تا اعماق استخوونهام فرو میرفت و تموم بدنم درد میگرفت. خلاصه، وضعم خیلی زار بود.
پی یر و لوسی
رومن رولان
رزهالدهرمان هسه
دانشکده های منماکسیم گورکی
مثل هیچکسدلفین دو ویگان
خانه روز، خانه شباولگا توکارچوک
لعنت به داستایوسکیعتیق رحیمی
بن در جهاندوریس لسینگ
میراث از دست رفتهکران دسای
فروشنده دوره گردپتر هاندکه
مادرماکسیم گورکی
ویولن دیوانهسلما لاگرلوف
تاریخچه ای عمومی از بیعدالتی و شرارتخورخه لوئیس بورخس
سال های سگیماریو بارگاس یوسا
هنرمندی از دنیای شناورصنعان صدیقی
هویتمیلان کوندرا
خروج اضطراریاینیاتسیو سیلونه
بیوههاآریل دورفمن
پدرکشیاملی نوتومب
سایهی سنگین خانم الفپائولو جوردانو
عیسا
شارل گنیبر
شیخیه و بابیه در ایرانمهدی نورمحمدی
فرهنگ نامه اندیشه اجتماعی مدرنویلیام اوث ویت
چهره های منفور در تاریخ معاصر ایرانحبیب الله تابانی
حزب سوسیالیست و انتقال حکومت از قاجار به پهلویسیدکمال الدین طباطبایی
اسم شب، سیاهکلانوش صالحی
کودتایرواند آبراهامیان
ادبیات آلمانی در قرن بیستمحسن نکوروح
فرهنگ و جامعهریموند ویلیامز
درآمدی بر اندیشه های سیاسی آنتونیو گرامشیراجر سایمون
حجم
۲۰۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۲۵۹ صفحه
حجم
۲۰۷٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۳
تعداد صفحهها
۲۵۹ صفحه
قیمت:
۴۳,۰۰۰
۳۰,۱۰۰۳۰%
تومان
نظرات کاربران
(۶-۱۱-[۱۲۱]) داستان در مورد نویسنده ای بی نام و نشانه که طبق معمول با فقر و تنگدستی دست و پنجه نرم میکنه، اگر قبلا توو چنین موقعیتی قرار گرفته باشید خیلی راحت تر میتونید با کتاب ارتباط برقرار کنید؛ کتاب "
بعد از خواندن این کتاب خیلی ترسیدم .همش می رفتم داخل یخچال را نگاه می کردم تا ببینم چیزی برای خوردن داریم یا نه . با خودم فکر می کردم با فروش وسایل خانه تا چند ماه میتونم خودم را
این کتاب عالیه. خوندنش برام تجربه خاصی بود. از بقیه کتابای کنوت هامسون هم یه سر و گردن بالاتره. حیف که نسبتا گمنامه :/
حقیقت شاید تلخ باشه ،اما منفی نیست .فضای منفی تعبیر صحیحی برای این کتاب زیبا نیست
مثل شخصیت داستان، حوادث و رویدادها هم انگار بیخانمان هستن؛ هنوز اتفاقی تموم نشده، در دل یک رویداد دیگه هستیم و چقدر توصیفهای دقیق و زیبایی از هر یک از این رویدادها داده شده. شرح گرسنگی کشیدنی که چنان واقعی
کتاب خوبی بود . من دوس داشتم
چاپیش رو خوندم، خیلی جالبه
معرکه است
کتاب زیبایی بود شاید اگر کمی کوتاه تر بود بهتر تاثیر میگذاشت اما خوندنش لذت بخش بود.
خیلی دردناکه😢